یادی از مرحوم حسن لاهوتی، مترجم و مولوی‌پژوه | همراز عیاران جهان قند است «پاتریک ویلسن» و «خاویر باردم» در فیلم تنگه وحشت سفر علمی جمعی از دانشجویان دانشگاه‌های هند به مشهد مریم سعادت مهمان برنامه ۱۰۰۱ محسن کیایی می‌شود مروری بر سریال‌های نوستالژیک پرمخاطب تلویزیون فیلم جیمز باند جدید ساخته می‌شود؟ رکوردشکنی تماشاخانه مایان با اجرای دو نمایش در سال ۱۴۰۳ زمان پخش مسابقه مردان آهنین از شبکه‌های سیما اختلافات بر سر سریال «معاویه» بالا گرفت سعید آقاخانی با سریال ۴۷، به شبکه خانگی می‌آید سریال نیش با حضور پژمان جمشیدی و سام درخشانی در شبکه نمایش خانگی آرزوی ساخت فیلمی درباره فرهنگ و تاریخ مشهد دارم نقشی متفاوت از امین حیایی در فیلم کوکتل‌مولوتف + پوستر صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳ گفت‌و‌گو باحسن آخوندپور، فیلم ساز مشهدی سینما و تلویزیون کشور | می‌خواهم اثری جهانی از شاهنامه بسازم کتاب شفای الهامات منتشر شد فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (۱۶ و ۱۷ اسفند ۱۴۰۳) + خلاصه داستان
سرخط خبرها

گفت‌و‌گو باحسن آخوندپور، فیلم ساز مشهدی سینما و تلویزیون کشور | می‌خواهم اثری جهانی از شاهنامه بسازم

  • کد خبر: ۳۲۰۲۵۰
  • ۱۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۹:۲۸
گفت‌و‌گو باحسن آخوندپور، فیلم ساز مشهدی سینما و تلویزیون کشور | می‌خواهم اثری جهانی از شاهنامه بسازم
حسن آخوندپور سال ۱۳۹۰ با کارگردانی «شهری که هرگز نمی‌خوابد» پا به دنیای کارگردانی گذاشت. پنج سال بعد با ساخت «فرشته دختر احمد» و فیلم کوتاه «باهر» پا را فراتر از مرز‌های ایران گذاشت.

آزیتا حسین‌زاده | شهرآرانیوز؛ حسن آخوندپور متولد محله سعد آباد مشهد است. او به خاطر شغل پدرش که در نیروی زمینی ارتش بوده تا پانزده سالگی به شهر‌های مختلفی سفر کرده است. وقتی یازده ساله بود برای اولین بار روی صحنه تئاتر مدرسه رفت و در تئاتری با موضوع دهه فجر در نقش ساواکی بازی کرد. او نخستین فیلم کوتاه خود را در شانزده سالگی ساخت و از همان سال‌ها با یک دوربین هندی کم از تئاتر‌ها و موضوع‌های دیگر فیلم تهیه می‌کرد. عشقش به ساخت فیلم ۱۰ سال بعد او را به تأسیس شرکت سینمایی کوچکی ترغیب کرد که با تولیدات متنوع و قوی؛ حتی برای صدا وسیما در مشهد گل کرد. او اولین سریال تلویزیونی خود، «زیر سقف آرزو» را سال ۱۳۸۶ برای صدا وسیما ساخت و پس از آن «روشنا»، «ترانه پاییزی»، «زیبا»، «آغاز»، «تلخ و شیرین» و «به رنگ باران» را با موضوع خانواده و مسائل روز آن تولید کرد. حسن آخوندپور یک اثر بسیار مهم دارد به نام «نسیان» که از معدود مستند‌هایی که وضعیت ساخت و ساز‌های حرم را مورد نقد قرار داده است. این کارگردان و فیلم ساز مطرح مشهدی سال ۱۳۹۰ با کارگردانی «شهری که هرگز نمی‌خوابد» پا به دنیای کارگردانی گذاشت. پنج سال بعد با ساخت «فرشته دختر احمد» و فیلم کوتاه «باهر» پا را فراتر از مرز‌های ایران گذاشت. بازیگر نقش اول فیلم «فرشته دختر احمد» در جشنواره بین المللی فیلم اسپانیا، کاندیدای جایزه بهترین بازیگر شد و فیلم کوتاه «باهر» که موفق به حضور در بخش کرنر فستیوال کن شده بود با حضور در جشنواره فیلم‌های ایرانی -سان فرانسیسکو توانست جوایز بهترین فیلم و کارگردانی و بهترین بازیگر زن را از آن خود کند. او همچنین سریال تاریخی «عشق کوفی» را سال ۱۴۰۱ به سفارش سازمان هنری اوج ساخت. این سریال در محرم و صفر سال ۱۴۰۲ از شبکه ۳ سیما پخش و با اقبال خوبی روبه رو شد. حالا نیز در حال ساخت سریال «رؤیای نیمه شب» است که قرار است اردیبهشت سال آتی فیلم برداری آن تمام شود. آخوندپور چهل و سه ساله است و در سابقه خودش فیلم‌های بسیاری را ساخته و کارگردانی کرده است که همه آن‌ها در شبکه‌های سراسری پخش شده‌اند. با او درباره روایت زندگی خودش و آثارش به گفت‌و‌گو نشستیم.

چه شد که از همان سن و سال مدرسه، سراغ تئاتر رفتید؟

من از یازده سالگی در مدرسه تئاتر بازی می‌کردم. تئاتر اولم برای دهه فجر بود و من بازیگر ساواکی آن نمایش بودم. بعد از آن، اما از پانزده سالگی روی صحنه رفتم. از کار‌های کودک و نوجوان شروع کردم و تا یک کار که بعد از سربازی‌ام انجام دادم و بعد دیگر تئاتر را رها کردم. فیلم سازی را، اما از همان پانزده شانزده سالگی انجام می‌دادم. یک دوربین هندی کم داشتم که همان تئاتر‌ها را یک جوری فیلم برداری می‌کردم که شبیه فیلم باشد. بعد فیلم‌های کوتاه برای دوستانم در انجمن سینمای جوان فیلم برداری و تدوین کردم. وقتی سرباز شدم من فیلم برداری و تدوین و همه این مهارت‌ها را یاد داشتم، برای همین گفتند که می‌توانی خدمتت را در صدا وسیما بگذرانی. وسط سربازی به تلویزیون رفتم و حرفه‌ای‌تر شدم و در سربازی فیلم‌ها را تدوین می‌کردم.

شما در سن جوانی، یک شرکت سینمایی تأسیس کردید.

من در صدا وسیما تا ۲۵ سالگی ماندم و قرار بود که استخدام بشوم. اما چون مدرکم دیپلم بود استخدام نشدم. دلیلش هم این بود که با آن مدرک نمی‌توانستم کارگردانی کنم و من عاشق کارگردانی بودم. برای همین بیرون آمدم و شرکت سینمایی در بخش خصوصی تأسیس کردم. یک اتاق کوچک نامش شد شرکت و دو سه سال بعد، کارم را وسعت دادم. بعد از مدتی در همان شبکه خواستند که برای آن‌ها کار تولید کنم و از ۸۸ تا ۹۲ برای صدا وسیما چهار سریال و ۹ تله فیلم کار کردم. آن هم در شبکه استانی که موظف به ساختن این چنین آثاری نبود. صرفا انگیزه و علاقه مدیر به آثار نمایشی بود. من با کمترین امکانات کار آماده می‌کردم. او هم با اینکه موظفی‌های خودش را داشت، با بدبختی هزینه‌ها را جور می‌کرد. بعد از اینکه آن مدیر رفت من همچنان در مشهد مانده بودم، ولی، چون یک طرف قضیه دیگر مایل به این کار نبود، کاری ساخته نشد.

اینکه یک جوان ۲۵ ساله آن شرکت سینمایی را می‌زند و تولیدات زیادی را عهده دار می‌شود فشار‌هایی را هم از سمت دیگران که در این حرفه هستند تحمل می‌کند که چرا یک جوان باید در این وادی موفق باشد. برای شما هم سنگ اندازی‌های این چنینی وجود داشت؟

قطعا همیشه وجود دارد. برای همه هم هست. برای من، اما فشار‌ها تا زمانی بود که کار خروجی نداشته است، ولی وقتی کاری بیرون می‌دادم، همه نظر دیگری داشتند و حمایت می‌کردند. حتی همان کسانی که فکر می‌کردند من از پس کار برنمی آیم در انتهای کار با من همسو می‌شدند. من در پایان هر پروژه کلی آدم را با خودم همراه کرده بودم. سعی می‌کردم با کمترین هزینه و حداقل‌ترین‌ها کارهایم را آماده کنم و در زمان سختی‌ها جا نزنم. در محتوا هم تا جایی که لطمه به قصه نمی‌خورد، خودم را با جریان سفارش دهنده وفق می‌دادم.

بعد از آن دوران تا سال ۹۷ که در مشهد ماندید، تجربه شما در عرصه تولید فیلم و سریال چه بود؟

از سال ۹۳ تا ۱۴۰۰ من هیچ فیلم و سریالی کار نکردم. کار به من سفارش می‌شد، ولی من انگیزه آن را نداشتم، چون آثاری که پیشنهاد می‌شد برایم تازگی نداشت و احساسم این بود که تکرار فعالیت‌های قبل است. تا سریال «عشق کوفی» که کار استخوان داری بود.

اگر مشهد می‌ماندید، حسن آخوند پور در همین جایگاهی بود که الان هستید؟

من همیشه مشهد بودم. حتی زمانی که در سال ۹۷ شرکت را جمع کردم. من در عمل کوچ نکردم آن زمان. همیشه هم با خودم گفتم دلیلی برای رفتن نمی‌بینم. ضمن اینکه کار‌های بسیاری را برای شبکه ۲ و ۳ سفارش گرفتم و با عوامل مشهدی به تهران رفتیم و فیلم را ساختیم و برگشتیم. همان تیم دفترم برای این کار‌ها همیشه همراهم بودند. من نمی‌خواستم کوچ کنم، اما شاید اگر همان زمانی که در مشهد کاری ساخته نمی‌شد کوچ می‌کردم، پیشرفت بیشتری داشتم. ولی این تصمیم من بود. تا سه سال پیش و زمان ساخت «عشق کوفی» که یک تولید بزرگ بود و من همان زمان کوچ اصلی را انجام دادم. شاید در مشهد زیادی صبوری کردم، چون در سال‌هایی که رفتم سرعت پیشرفتم خیلی زیاد بوده است.

این دلیلش عشق شما به مشهد یا خانواده یا دلبستگی‌های دیگر بوده است؟

تلفیقی از همه این هاست. یک بخش عمده‌ای از آن برای شرکتم بود که هفده نفر در آن کار می‌کردند و من نمی‌توانستم در شرکت را ببندم و به سرنوشت همکارانم بی تفاوت باشم. من سال ۹۷ دفتر را به سختی جمع کردم. چیزی را که از بیست وچند سالگی ساخته بودم. نه پدرم در این کار بود، نه دانشگاهش را رفته بودم. هر چه به دست آوردم با سخت کوشی و استمرار رشد پیدا کرده بود و جمع کردن آن شرکت برایم هزینه روانی نیز داشت. شاید یکی دیگر از دلایل اصلی این کوچ، از دنیا رفتن مادرم بود که انگیزه‌ای برای ماندنم در مشهد نمانده بود.

چرا صدا و سیمای خراسان از فیلم‌های تاریخی یا هر چه مربوط به هویت مشهد می‌شود خیلی استقبال نمی‌کند و گاهی می‌بینیم که برخی از کارگردانان و فیلم سازانی که در این حیطه ورود می‌کنند بسیار اذیت می‌شوند هم برای مطالبات هم برای ساخت فیلم هم برای حذفیات و سانسور کار‌هایی که تولید می‌شود؟

چند دلیل دارد. مهم‌ترین آن دلیل اقتصادی و مالی است. هزینه‌های این قبیل فیلم‌ها در برآورد‌های مالی صدا وسیمای استان‌ها نمی‌گنجد. کل برآورد صدا وسیمای خراسان رضوی برای کل کار‌های نمایشی در سال شاید اندازه یک قسمت سریال تاریخی هم نباشد. پس مجبورند بروند سراغ کار‌های سطحی‌تر با هزینه کم. نبود بودجه باعث می‌شود که این کار‌ها خوب از آب در نیاید. مهم‌ترین مسئله بحث‌های تاریخی؛ تأمین بودجه است. چون اگر نباشد و کار به خاطر بودجه ساده برگزار شود، آن کیفیت لازم را ندارد و کار قفل می‌شود. هزینه‌ها در کار‌های تاریخی خیلی سرسام آور است. صرفا اگر مرکز استانی هم سریالی کار می‌کند قطعا هزینه آن را از جای دیگری جور کرده است. این به انگیزه فرد مدیرکل هم خیلی بستگی دارد که کار تاریخی را دوست داشته باشد.

از کار‌هایی که برای صدا وسیما ساخته‌اید بگویید؟

معمولا هر کاری که ساخته‌ام پخش شده است. برخی کار‌ها را برای خودشان ساختم و برخی دیگر را هم من ساختم، ولی پخش کرده‌اند. من برای مرکز خراسان هم فیلم‌های زیادی ساختم. همان سال‌های ۸۶ تا ۹۲ با انگیزه و علاقه مدیر مرکز استان، فیلم‌ها را می‌ساختیم و کار می‌کردیم.

او می‌رفت، چانه می‌زد و پول جور می‌کردیم و با رقم‌های کمی در مشهد و با عوامل مشهدی فیلم می‌ساختیم و بسیار هم خوب دیده می‌شد.

اکنون درگیر کار تاریخی دیگری هم هستید؟

من الان سریالی را شروع کردم به نام «شیرعلی مردان» که داستان واقعی است از زندگی شیرعلی مردان خان بختیاری در حدود صد سال پیش.


برای کار‌های تاریخی که می‌سازید تیم پژوهشی دارید یا کار تحقیق با خودتان است؟

هر دو حالت هست. گاهی اصلا سوژه برای من نیست؛ مانند سریال «عشق کوفی» که پروژه نوشته شده بود. ولی برخی از کار‌ها ایده هایش را خودم داده‌ام و خودم آن‌ها را نوشتم و تحقیقات آن را هم خودم انجام می‌دهم.

با تجربیات خوبی که در ساخت فیلم‌های تاریخی داشتید آیا بعد از این هم قرار است سراغ آثاری با موضوع‌های تاریخی بروید؟

من یکی دو طرح قصه تاریخی دیگری دارم که علاقه دارم آن‌ها را بسازم. ولی اینکه بخواهم در آن فضا بمانم، قطعا نه. دوست دارم در فضای رئال اجتماعی روز هم کار کنم. تا زمانی که انرژی جوانی و حوصله کار‌های سخت را دارم سعی می‌کنم فیلم تاریخی بسازم. به هر حال تولید کار تاریخ سخت‌تر است. سر وکله زدن با احشام مانند اسب و شتر که زبان دکوپاژ را متوجه نمی‌شوند و گریم‌های طولانی بازیگران جزو سختی‌هایی است که کار‌های دیگر از این منظر آسان‌تر هستند. البته همین چالش هاست که فیلم‌های تاریخی را جذاب کرده است.

آیا به این فکر کرده‌اید برای مشهد اثری ماندگار بسازید؟

با موضوع شهر مشهد و هنرمندان مشهدی که این کار را انجام داده‌ام. همواره به این شهر دِین دارم و کار داستانی و مستند هم از این شهر ساختم، ولی به نظر خودم هنوز آن گونه که باید برای مشهد کاری نکرده‌ام. به دنبال این هستم که کاری در ارتباط با مشهد و فضای معنوی و مذهبی آن یا یکی از قصه‌های شاهنامه را کار کنم. در همین شهر و با بچه‌های همین شهر و البته یک کار جهانی.

چیزی که الان در مشهد داریم می‌بینیم وضعیت ساخت فیلم‌های تاریخی و هویتی در این شهر بسیار مورد غفلت قرار گرفته است. به نظر شما علت چیست و شما چطور می‌توانید به احیای ساخت فیلم‌های هویتی برای مشهد کمک کنید؟

در شهری مانند مشهد که یک سیستم مدون تولید فیلم ندارد، بیشتر از هر چیزی، آنچه باعث تولید یک فیلم می‌شود؛ پافشاری یک فیلم ساز بر خواستن و انگیزه فردی مدیر یا مسئول فرهنگی است. یعنی هم هنرمند‌های مشهدی و هم مسئولان فرهنگی این شهر هم زمان با هم بخواهند که کار انجام شود. با توجه به گران شدن سینما، فقط انگیزه و پافشاری فیلم ساز نیست که موجب خلق یک اثر می‌شود، بلکه هم زمان با آن باید مدیر فرهنگی با انگیزه و علاقه مندی باشد که در میان انبوهی از مسئولیت‌های ریز و درشت به فیلم ساختن هم فکر کند. مدیران فرهنگی باید خودشان را به تناسب تولید فیلم نزدیک کنند، نه اینکه فیلم را به مناسبات اداری نزدیک کنند. چون فیلم سازی تناسب خودش را دارد و قواعدش هم مشخص است. اگر خارج از قواعد آن حرکت کنند، کاری انجام نمی‌شود یا ضعیف می‌شود. سال هاست که این مسئله مورد آزمون بوده است.

چرا این خواستن اصلا اتفاق نمی‌افتد؟

به این دلیل که شناخت کافی از این روند وجود ندارد. الان در سینما بخواهی یک فیلم سینمایی استخوان دار بسازی، باید بین ۳۰ تا ۵۰ میلیارد تومان هزینه کنی. در همین باره باید بگویم که باور و پذیرش این هزینه در شهرستان سخت است. در خارج از تهران وقتی حرف از فیلم و سریال می‌کنی، شاید بشود فیلم کوتاه یا کلیپ و مستند کار کنی. اما برای ساخت فیلم و سریال همیشه یک سد مالی وجود دارد که مانع ارائه کار خوب می‌شود. در پایتخت این مسئله خیلی کمتر است. عدد و رقم‌ها درشت‌تر است و فهم ماجرا وجود دارد. اگر دستگاهی مانند تلویزیون می‌خواهد فیلم و سریال بسازد ماهیت آن همین است.

یا مثل «اوج» و «بنیاد شهید» برای این کار بودجه‌ای دارد. اما وقتی این کار را قرار است در شهرستان انجام دهی، سازمان‌هایی که مستقیم در کار تولید فیلم هستند حضور ندارند. در مشهد یک ارشاد و انجمن سینمای جوان متولی این اقدام هستند که اصلا بودجه لازم را ندارند. جایی مانند شهرداری، آستان قدس یا ادارات دولتی که می‌توانند تجمیع شوند و در ساخت یک فیلم یا یک سریال کمک کنند، درک عدد و رقمی را از یک بودجه حرفه‌ای ندارند. مثلا وقتی شهرداری می‌خواهد یک کار را به یک فیلم ساز سفارش بدهد، اغلب همان نگاه به یک پیمانکار پل ساز را دارد. با تمام این تفاصیل من فکر می‌کنم هنرمندان زور خودشان را زده‌اند. من رفیق‌های خوبی در شهر مشهد دارم که توانستند فیلم‌های مستقلی چه مستند و چه داستانی در زمینه هویتی مشهد بسازند. من خودم هم دو سه مستند خوب دارم که برای شهر مشهد تأثیرگذار بوده است. مستند «نسیان» و «یک چهارشنبه بعد از ظهر». این قبیل مستند‌ها را هیچ جای دیگر نمی‌توان ساخت و فقط در مشهد مفهوم پیدا می‌کردند. این گونه کار‌ها ساخته شده، ولی در قالب مستند است. چون بودجه هنرمند فقط به مستند می‌رسد. اما سراغ فیلم و سریال که می‌خواهیم برویم ذهن‌ها و نگرش‌ها باید تغییر کند.

خیلی از فیلم سازان و کارگردانان معتقدند که برای ساخت فیلم ناچارند که به پایتخت مهاجرت کنند تا فیلم خوب تولید کنند و باز هم خلأ ساخت فیلم خوب در عرصه هویتی و تاریخی درباره مشهد مغفول واقع می‌شود. برخی معتقدند که در سیاست گذاری‌های کلان فرهنگی توجه ویژه‌ای به مقوله تاریخ و هویت مشهد نمی‌شود. نظر شما چیست؟

ببینید اصلا فرقی نمی‌کند که فیلم سازی که از مشهد فیلم می‌سازد، حتما مشهدی باشد. اصلا شما برو یک فیلم ساز از هالیوود بیاور. شاید بهترین فیلم را از مشهد یک هالیوودی بسازد؛ نه یک مشهدی. شما اصلا بگذار فیلم ساز مشهدی ات از مشهد برود و جایی پیشرفت کند و بعد هم از او بخواه که برای مشهد هم فیلم بسازد. خود فیلم ساز مهم نیست که کجایی باشد. مهم این است که برای مشهد فیلم هویتی خوب ساخته شود. اما اگر سؤال این است که چرا با هویت و تاریخ مشهد فیلمی بیرون نمی‌آید این ربطی به فیلم ساز ندارد که در مشهد زندگی می‌کند یا نمی‌کند. هر فیلم سازی که فهم مشترک از هویت مشهد داشته باشد هر جای دنیا هم باشد حتی اگر یک فیلم ساز برزیلی باشد می‌تواند فیلم خوبی بسازد. یک مدیر هم که می‌خواهد فیلم بسازد فهم مشترک او از هویت مشهد اهمیت دارد. اما اگر دنبال استخدام فیلم سازان مشهدی هم باشیم، هزار تا مسیر وجود دارد.

با توجه به بضاعت و ظرفیت مشهد و حضور هنرمندان فیلم ساز در این شهر، چطور می‌توان از این ظرفیت برای تولید آثار هویتی از شهرمان بهره برد؟

هزار راه وجود دارد. فیلم‌های ارزان قیمت، تشکیل تعاونی برای فیلم سازان و درگیر کردن فیلم سازان با ساختن فیلم. درباره ساخت فیلم‌های تاریخی و هویتی مشهدی باید بگردیم دنبال فیلم ساز اهلش. می‌خواهد کرد باشد، ایرانی باشد یا افغانستانی باشد. یک اثری که قرار است فرهنگ و تاریخ مشهد را ماندگار بسازد و تاریخ و فرهنگ و هویت مشهد را به تصویر بکشد. الان چهل و چند سال از انقلاب اسلامی می‌گذرد و ما به برخی مسائل فرهنگی مان اصلا توجه نکردیم.

این بی توجهی به فردوسی و شاهنامه اش که شاعر بزرگ حماسی ماست هم وجود دارد.

بله. درست است. ولی تازه دارد زمزمه‌هایی می‌شود که از موضوع شاهنامه یا داستان‌های هزارو یک شب فیلم و سریال بسازند. این‌ها همه دستاورد‌های بزرگ درام نویسی است که بسیار مورد توجه کارگردانان و فیلم نامه نویسان بزرگ دنیا قرار گرفته است. شما سریال «بازی تاج و تخت» و یا «ارباب حلقه ها» و مانند این‌ها را که نگاه می‌کنید، متوجه می‌شوید این‌ها بخشی از قصه‌های شاهنامه را از آن خود کرده‌اند. ما فقط غفلت کردیم. حتی نخواستیم این را امتحان کنیم. ما در تمام زمینه‌های فرهنگی در این چهل وچند سال آزمون و خطا کرده‌ایم. ولی در بحث تولید آثار فرهنگی فیلم و سریال با مضامین ملی و میهنی هیچ کار درخورتوجهی انجام نداده‌ایم با وجود اینکه این مضامین و قصه‌ها این قدر شیرین هستند که از سرتاسر دنیا مخاطب دارند. واقعا ما می‌توانیم در بحث درام و داستان نویسی دنیا را تغییر دهیم با عناصر داستانی که در قصه‌های ایرانی وجود دارد.

به نظر شما علت این غفلت چیست؟

سیاست گذاری، بیشتر متمرکز بر مفاهیم مذهبی و سیاسی بوده است تا موضوع‌های ملی و میهنی. ما غافل از این هستیم که تاریخ ایران بار‌ها ثابت کرده است که وقتی مردم با هم یکی شده‌اند، از پس بحران‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برآمده‌اند. در طول تاریخ ایران، زمانی که باور‌های مذهبی و ملی با هم خوب پیوند خوردند، هم مسائل دینی و مذهبی خوب پیش رفته است و هم مسائل ملی و فرهنگی. اگر اثری مانند شاهنامه را ما یک نمونه موفق و جهان شمول از تولید و عرضه محصولات فرهنگی می‌دانیم به خاطر این است که خالق آن همواره از ایران گفته است. ایرانی که جنبه‌های ملی و مذهبی آن در هم تنیده شده است و نمونه بارزی از اتحاد است. درباره همین شاهنامه در دوران پهلوی، بیشتر بر جنبه‌های ملی و میهنی آن تأکید شد و برای همیشه گویا فراموش شده است که فردوسی یک ایرانی مسلمان و شیعه بوده است که هر دو جنبه ملی و مذهبی در مجموعه آثارش به خوبی دیده می‌شود. در تمام دوران تاریخ عثمانیان، ازبک ها، روس‌ها و حتی رومی‌ها به گونه‌ای از شاهنامه با تعویض نام شخصیت‌های آن کپی کرده‌اند. چرا؟ چون در شاهنامه یک پیوند اساسی بین باور‌های اعتقادی و انسانی دارد که هر ملتی آن را برای خودش آپدیت می‌کند تا با بهره وری از شیوه هنرمندانه شاهنامه در تقویت باور‌های ملی و مذهبی مردمشان کاری کرده باشند. با اینکه شاهنامه متعلق به ماست، اما ما باز در این دوران جنبه‌های ملی و میهنی آن را فراموش کرده‌ایم. انگار یادمان رفته است که به همان اندازه که امت اسلامی اهمیت دارد، ملت ایران نیز دارای اهمیت هستند.

خود شما در حوزه فردوسی و شاهنامه و دیگر چهره‌های ماندگار ایرانیان چقدر تحقیق کرده‌اید و چه کار‌هایی درباره آن‌ها داشته‌اید؟

من قبلا فقط شاهنامه را خوانده بودم، اما الان به واسطه مستندی که در حال تولید آن هستم خیلی در حال وهوای آن قرار گرفتم و این مستند سبب شد که من به فکر این بیفتم که از داستان‌های آن برای کار‌های فیلم و سریال هم استفاده کنم. چون قصه‌های بی نظیری دارد که فکر می‌کنم سینه به سینه سالیان دراز چرخیده است. به جز این چهل و چند سال اخیر که ما فراموشش کردیم. شاهنامه می‌تواند به عنوان کتاب دوم سر طاقچه هر ایرانی در کنار قرآن باشد؛ که نیست و ما از آن غفلت کرده‌ایم.

درباره این اثر بیشتر می‌گویید؟

یک مستند داستانی است در ارتباط با نگاه به شاهنامه در گذر تاریخ. از زمانی که فردوسی شاهنامه را تمام کرده است و در عزلت و گوشه نشینی سپری می‌کند و در تنهایی می‌میرد و دفن می‌شود تا ۱۴۰۳ شمسی، در دوران‌های مختلف تاریخی، چه بر مقبره، نام و اثر او، یعنی شاهنامه گذشته است.

شاید کارهایتان از این به بعد بیشتر به این سمت وسو برود؟

بله. از زمانی که در این فضای شاهنامه قرار گرفتم، خیلی انگیزه‌ام بالا رفته است که فیلم یا سریالی از یکی از داستان‌های شاهنامه یا خود فردوسی یا دوران صفویه که یکی از دوران پر رونق شاهنامه است بسازم.

با توجه به ورود شما در این حوزه، آیا مقاومت‌هایی در برابر شما برای ساخت فیلمی درباره شاهنامه و فردوسی وجود داشت؟

قبلا مقاومت‎‌ها بسیار بود. ولی الان اصلا. بیشتر تشویق وجود دارد. حتی خود شهرداری مشهد و شهرآرا و حوزه هنری تشویق می‌کنند که ایده‌ای برای فردوسی و شاهنامه بدهیم. جو ۱۰سال پیش اصلا این گونه نبود. آن زمان اگر طرحی می‌دادیم داخل کشو می‌رفت و توجهی به آن نمی‌شد. اما در این زمانه به نظرم مجموعه فرهنگی حکومت به بینش و نگرش حضرت آقا رسیده است که شاهنامه هویت ایرانی ماست و سراینده آن هم کسی بوده که ایران را سروده است؛ یک ایرانی شیعه. این نکته خیلی مهمی است. حتی کسی که برای اولین بار به ابوالقاسم فردوسی لقب حکیم داده است، خود رهبر معظم انقلاب هستند. ایشان معتقد است که یک حکمتی در اشعار فردوسی است. ما می‌توانستیم بگوییم فردوسی حماسه سراست، ولی این لقب از زبان ایشان برای فردوسی، او و اثرش را معنادار کرده است.

علت این غفلت دولت به فردوسی و شاهنامه اش، در حالی که ارادتمندان بسیاری دارد، چیست؟

علت بزرگش این است که جمهوری اسلامی در آن ابتدای امر، از فردوسی و شاهنامه فاصله‌ای گرفت. به این دلیل که مسیر غلطی را در دوران پهلوی رفته بودند. در دوران پهلوی اول و دوم شاهنامه را طوری در میان مردم تعریف کرده بودند که انگار مسیری از سلسله پهلوی و سلطنتی است. درحالی که شاعر شاهنامه، خودش دهقان زاده است و این کتاب ارزشمند را برای مردم نوشته است. کتاب او اصلا ربطی به جریان شاهان ندارد و سرگذشتی از شاهان تخیلی را بیان کرده است. برای درس گرفتن تمام انسان‌ها در تمام دوران ها. برخی پادشاهان و زمامداران امور، در طول تاریخ از شاهنامه سوءاستفاده‌های سیاسی و جایگاهی می‌کردند. در دوران پهلوی هم برای اینکه بگویند ما قدمت داریم و هویت به خود ببخشند، از شاهنامه سوءاستفاده شده است و مردم برای اینکه زمان پهلوی از حکومت منزجر شده بودند، به شاهنامه هم که مورد سوءاستفاده آن‌ها بود حس خوبی نداشتند.

اینکه می‌گویید اوایل انقلاب این وضعیت برای شاهنامه ادامه داشت و برخی مردم هنوز شاهنامه و فردوسی را تخریب می‌کردند. دلیلش چه بود؟

بله. آن زمان هنوز هم وضعیت بی اعتمادی مردم به رژیم پهلوی مانده بود. برای همین برخی از مردم مشهد از روی بی اطلاعی و برداشت اشتباه که فردوسی بخشی از هویت پهلوی است، دست به تخریب مقبره زدند. حتی خود حضرت آقا به عنوان فردی آگاه و مطلع دستخطی نوشتند و بر سر مقبره گذاشتند که این کار را نکنند و تأکید داشتند که فردوسی ربطی به رژیم پهلوی ندارد.

ایشان از همان آغاز جوانی که اصلا هنوز حرفی از انقلاب نبوده است، به عنوان یک شهروند معمولی، اما علاقه‌مند به مفاهیم ملی و مذهبی، عضو انجمن فردوسی مشهد بودند و بسیار به جنبه‌های گوناگون شاهنامه آشنا هستند. شاید باورش سخت باشد که بدانید اولین عکسی که از رهبر معظم انقلاب به عنوان یکی از شهروندان این شهر وجود دارد عکسی است در انجمن فردوسی مشهد که در کنار چند شاعر ایستاده‌اند. این خیلی برای من جالب است که اولین سند حضور ایشان به عنوان یک فرد مطلع به امور فرهنگی و هنری، باید در انجمن فردوسی باشد. جایی که خیلی از اعضای آن با حضرت آقا ایدئولوژی‌های متضادی داشته‌اند. اگر ایشان هم از فردوسی غفلت می‌کردند، الان چیزی از فردوسی و شاهنامه اش نمی‌ماند. من حسم این است که این رونق با تکیه بر همین باور محکم رهبر معظم انقلاب است که برخی مدیران جرئت کرده‌اند و می‌توانند در این زمینه کار کنند.

درباره سریال «عشق کوفی» که اولین سریال تاریخی شما بود، بگویید و بازخورد‌هایی که از آن سریال دریافت کردید؟ با توجه به تجربه آن سراغ «رؤیای نیمه شب» رفتید؟

یکی ازآثاری که به شدت دوستش دارم و در هر مرتبه پخش، بازخورد‌های خیلی خوبی از آن می‌گیرم، سریال «عشق کوفی» است. هر بار که پخش می‌شود مردم بیشتر از قبل استقبال می‌کنند و این انگیزه من را در ساخت فیلم‌های تاریخی بیشتر می‌کند. «عشق کوفی» اولین تجربه تاریخی من به صورت جدی بود و من همواره نسبت به آن دغدغه مندی‌هایی دارم. با اینکه از نظر درام محدودیت‌هایی مثل تنوع لوکیشن و شخصیت و داستان داشت، اما قصه جذاب آن باعث شد تا انتها با انگیزه بالا کار کنم و مخاطب را جذب کنم. به خاطر آن تجربه شیرین متوجه شدم که می‌توانم از پس کار‌های تاریخی برآیم. بعد از آن «رؤیای نیمه شب» را ساختم که محدودیت‌های آن از نظر وسعت بلند پروازی در درام را ندارد، لوکیشن‌ها و بازیگرانش خیلی بیشتر هستند و قصه تم عاشقانه، انسانی و مذهبی دارد که به نظر من یک مدل ویژه است. تا الان در آثار تلویزیونی و پلتفرمی در ایران به این شکل به موضوع مهدویت پرداخته نشده است.

اخیرا شایعاتی هم درباره «رؤیای نیمه شب» مطرح شد که براساس آن قرار بود این سریال در ماه مبارک همین امسال پخش شود.

شاید شیطنت‌های رسانه‌ها باشد. با من گفت وگویی در این باره نشده است. اما تصورم این است که برخی می‌خواهند کار را از خود کنند که می‌گویند ما کار را پخش می‌کنیم و به همین علت این شایعات را درست می‌کنند. ما از لحاظ فنی در پس تولید هنوز کار داریم و جلوه‌های ویژه مانده است و نمی‌توان آن را ماه مبارک امسال پخش کرد. ضمن اینکه قطعا پس تولید کار برج دو سال آینده تمام می‌شود و بعد از آن می‌شود برای پخش کار تصمیم گرفت.

با توجه به تجربیات موفق شما در فیلم سازی و کارگردانی پیشنهاد شما برای هنرمندی که تازه کار را شروع کرده است و می‌خواهد وارد کار شود چیست؟

دو نکته مهمی که می‌توانم بگویم؛ سخت کوشی و آموختن و فراگیری تخصص است. در تمام این سال‌هایی که من فعالیت کردم رفیق‌های هنرمند بسیاری داشتم که کارشان هم بسیار خوب بوده و ایده‌های منحصربه فردی داشتند. اما بعضی برای اینکه مسیر رسیدن به موفقیت در عالم هنر و سینما و تلویزیون سخت، پیچیده، طولانی و خسته کننده است جا زده‌اند. بهتر است در مسیر خود پایمردی کنند و تخصص خود را بسیار بالا ببرند. اگر در عالم سینما و تلویزیون یا عرصه بازیگری یا در پشت صحنه هستند، حتما دنبال تخصصی حرفه‌ای بروند. هیچ چیز اندازه این موارد نمی‌تواند هنرمند را به موفقیت برساند. پول و پارتی کاری برای کسی نخواهد کرد. نکته دیگر اینکه هنرمندان نباید درگیر صحبت‌ها و مسیر رفته استادان و پیشکسوتان و مدیران شوند. هر کسی باید مسیر خودش را پیدا کند.

حال و هوای این روز هایتان در حرفه تان چیست؟ مشغول چه کار‌هایی هستید؟

سریالی به نام «شیرعلی مردان خان بختیاری» را در دست تهیه دارم که یک سریال خیلی سنگین برای سیما فیلم است. موضوع آن برای صد سال پیش است، مربوط به آخر دوران قاجار و اول پهلوی است. در ۴۲ قسمت است و یک سال و چند ماه کار دارد. درگیر پیش تولید آن هستم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->