برنامه‌های تلویزیون، ویژه سی‌و‌ششمین نمایشگاه کتاب تهران آغاز ثبت‌نام اصحاب رسانه برای حضور در هجدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مقاومت فیلم کوتاه «شباهت» در راه جشنواره یوآلیتی ترکیه فیلم «دنیای ژوراسیک: قلمرو» اسپیلبرگ، پرهزینه‌ترین اثر تاریخ سینما رونمایی از آلبوم موسیقی لحظه‌ای کوتاه صحبت‌های پژمان بازغی درباره نقش‌آفرینی‌اش در سریال یزدان حرم مقصد اول است | درباره علیرضا مسعودی، مشهور به علی مشهدی، سینماگر و داور چهارمین جشنواره رسانه‌ای امام رضا (ع) جزئیات ایجاد نئوبانک ویژه اصحاب فرهنگ و هنر «رستن»؛ بازنمایی طبیعت با نگاهی هنرمندانه | گزارشی از نمایشگاه گروهی نقاشی هنرمندان حوزه هنری در نگارخانه اشراق مشهد فرصتی برای نشر معارف رضوی | نظر هنرمندان درباره اجرای تئاتر خیابانی در حرم امام رضا (ع) آموزش داستان نویسی | صحبت‌های بی آغاز (بخش اول) آموزش داستان نویسی | تداوم حافظه (بخش دهم) ریشه یابی تاریخ حماسه ملی ایرانیان | مرور کتاب «از شاهنامه تا خداینامه»، اثر جلال خالقی مطلق مستند میراث باد، اثر فیلم‌ساز مشهدی، در راه جشنواره کوهستان آمریکا فصل سوم سریال بازی مرکب در راه است صفحه نخست روزنامه‌های کشور - سه‌شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ مجموعه داستان سیاه‌چاله منتشر شد
سرخط خبرها

شعر جان آدم را می‌گیرد | گفت‌و‌گو با لیلا کردبچه درباره «درنا در بزرگراه»، مجموعه‌شعر جدیدش

  • کد خبر: ۳۲۲۳۳۱
  • ۲۷ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۰:۳۳
  • ۱
شعر جان آدم را می‌گیرد | گفت‌و‌گو با لیلا کردبچه درباره «درنا در بزرگراه»، مجموعه‌شعر جدیدش
شاعر کتاب «درنا در بزرگراه» می‌گوید: این کتاب حاصل تجربیات عاطفی عمیقی بوده که معتقدم در بهترین شکل اجرایی که از عهده من برمی‌آمده، اجرا شده‌ است.

به گزارش شهرآرانیوز، شعر، سرزمینی است که تجربه‌های زیستی، احساسات و رؤیا‌ها در آن به کلمات بدل می‌شوند و به حیات خود ادامه می‌دهند. اما این تجربه‌ها تا چه حد شخصی‌اند و چقدر می‌توانند فراتر از فردیت شاعر، مخاطب را درگیر کنند؟ کتاب درنا در بزرگراه، مجموعه‌ای از عاشقانه‌هایی است که میان زیستن و نبودن، میان انتظار و پذیرش، راه خود را یافته‌اند.

در این گفت‌و‌گو، شاعر از شکل‌گیری این اشعار، نسبت آن‌‎ها با تجربه‌های شخصی‌اش، پیچیدگی یا سادگی زبان شعر امروز، و نگاهش به مسئولیت اجتماعی هنر سخن می‌گوید. اکنون گفت‌وگوی ما را با لیلا کردبچه، شاعر درنا در بزرگراه، درباره این کتاب و فضای شاعرانه آن می‌خوانید.

«درنا در بزرگراه» فضایی عاشقانه دارد، اما آیا این عشق، شخصی و تجربه‌محور است یا گستره بیشتری دارد؟

تجربه عشق، اگر بخواهد در یک اثر هنری بازتاب پیدا کند و تأثیرگذار باشد، نمی‌تواند شخصی نباشد. هیچ احساس به‌خودبربسته‌ای اصیل نیست و بازتابش در یک اثر هنری، تصنعی و بی‌تأثیر می‌شود. البته در این میان، شعر‌هایی هستند که وقتی چند سال از زمان سرایش آن‌ها می‌گذرد، مؤلف فکر می‌کند که این اثر، چه ارزشی دارد که نگهش داشته‌ام؟ حالا یا تحت‌تأثیر یک احساس سطحی خلق شده، یا به‌هرحال ضعیف از کار درآمده، و مؤلف ممکن است در انتشارِ آن یا انتشار مجدد آن تردید کند. ولی شعر‌های «درنا در بزرگراه» اغلب از این غربال عبور کرده‌اند و اضافات این مجموعه، حذف شده‌اند. آن‌چه مانده و منتشر شده، حاصل تجربیات عاطفی عمیقی بوده که معتقدم در بهترین شکل اجرایی که می‌توانستند داشته باشند یا در بهترین شکل اجرایی که از عهده من برمی‌آمده، اجرا شده‌اند.

عنوان کتاب، تصویری از حرکت و شاید نوعی سرگردانی را تداعی می‌کند. چرا این نام را انتخاب کردید؟

بیشتر تناقض میان احساسات راوی و فضای پیرامون اوست و البته سخت‌جانی راوی در حفظ آن احساسات، در شرایطی که عشق‌ورزی را برنمی‌تابد و همواره مسائل دیگری را مهم‌تر می‌انگارد. اما خب، نظر راوی چیز دیگری است و حفظ عواطف در سخت‌ترین شرایط اجتماعی، سنگ بزرگی است که برداشته و تصمیم دارد حملش کند.

نسبت این مجموعه با آثار قبلی‌تان چگونه است؟ آیا تغییری در سبک و زبان آن ایجاد کرده‌اید؟

تغییر و تفاوت که حتماً وجود دارد، هرچند اندک. منتها تلاش و تعمدی در کار نبوده و اگر تفاوتی احساس می‌شود، خودجوش و ناخودآگاه بوده است. مثلاً من این تلاش آگاهانه برای تغییر زبان را سال‌ها پیش تجربه کرده‌ام و بعد هم پشیمان شده‌ام. حالا دیگر اصراری برای ایجاد اتفاق آگاهانه‌ای در شعرم ندارم. می‌گذارم خودش به‌فراخور شرایط زیستی و روحی‌ام، به‌طور طبیعی تغییر بکند یا نکند. به‌قولی می‌گذارم راهِ خودش را برود، کار خودش را بکند.

اگر بخواهید یکی از شعر‌های این مجموعه را که بیشترین پیوند را با حال‌وهوای شما دارد معرفی کنید، کدام خواهد بود؟

هرکدام در «دوره‌ای خاص» پیوند عمیقی با حال‌وهوایم داشته‌اند. اما شعری که در دوره‌های فراگیرتری با روحیاتم پیوند عمیقی داشته باشد، البته که در این مجموعه نیست. مجموعۀ دیگری در دست بازنویسی و ویرایش دارم به اسم «غمزیستی مسالمت‌آمیز». شعر‌های آن مجموعه در دوره‌های زمانیِ بیشتری هماهنگ با حال‌وهوایم بوده‌اند و هستند. عاشقانه هم نیست.

شعر‌های این مجموعه بیشتر از فقدان و انتظار حرف می‌زنند یا از وصال و امید؟

این کتاب، عاشقانه‌های فراقی، به آن معنای مألوف که می‌شناسیم ندارد. البته سخن از فقدان و نبودن هست، اما سخن از نداشتن نیست. توضیحش کمی سخت است که چطور می‌شود «نبودن» و «نداشتن» هم‌کاسه نباشند؛ اما شعر‌های این مجموعه، بیشتر توصیفِ عشق‌ورزی است به کسی که در برخی شعر‌ها هست، در برخی شعر‌ها نیست، در برخی شعر‌ها انتظار می‌رود که بیاید و باشد، در برخی شعر‌ها نبودنش پذیرفته شده و مهم، ارزشی است که شعر‌های «درنا در بزرگراه» برای نفس عشق ورزیدن قائل شده‌اند.

شما در شعرهایتان از تصاویر و روایت‌های خاصی استفاده می‌کنید. چقدر تجربه‌های شخصی در این انتخاب‌ها نقش دارند؟

بی‌اغراق، به‌طور کامل نشأت‌گرفته از زیست و تجربه شخصی‌اند، منتها با نگاهی گاهی شاعرانه و اغلب رویاپردازنه و حتی متوهمانه. می‌خواهم بگویم نوع نگاهم به تجربیات شخصی‌ام، عادی نبوده. اغلب از زاویه و دریچه‌ای به ماجرا‌ها نگاه می‌کنم که هر آدم عاقلی ممکن است بگوید کدام دیوانه‌ای از این زاویه به چنین مسأله‌ای نگاه می‌کند؟ که باید پاسخ دهم: «من!»

فکر می‌کنید زبان شعر امروز باید ساده‌تر شود تا مخاطبان بیشتری داشته باشد یا همچنان باید به‌سمت پیچیدگی‌های زبانی رفت؟

با پیچیدگی زبانی که درمجموع موافق نیستم، اما با «باید و نباید کردن» در کار خلاقه هم موافق نیستم، به هیچ عنوان. ممکن است یک شاعر ساده‌نویس هم در دوره‌ای پیچیده بنویسد، که اگر آگاهانه نباشد، قطعاً حاصل تجربیات زیستی او در دوره‌ای از زندگی‌اش بوده و از این حیث، یعنی از منظر روانشناسیِ ادبیات قابل‌توجه است.

شعر‌های شما عموما کوتاه، اما تأثیرگذار هستند. آیا این فرم را آگاهانه انتخاب می‌کنید یا نتیجه حس لحظه‌ای است؟

شعر‌های بلندم بیشترند. خیلی بیشتر. خیلی از شعر‌های کوتاهی هم که می‌بینید، بخشی از شعری بلند هستند که مردم زحمت کشیده‌اند و خودشان از بافت اصلی جدایش کرده‌اند و به‌نوعی به استقلال رسانده‌اندش. اساساً هم تصمیم‌گیریِ آگاهانه‌ای در این خصوص ندارم. کمی پرگویی و بیش از حد روی موضوعی تمرکز کردن و بیش از حد به آن پرداختن و بیش از حد توضیح دادنِ چیزی که برای خودم مهم است و اصرار دارم برای مخاطبم هم مهمش کنم، ویژگی‌هایی شخصیتی‌ای هستند که به‌طور طبیعی وارد شعرم هم شده‌اند.

آیا شاعری برای شما یک کار شخصی است یا به نوعی مسئولیت اجتماعی هم در آن می‌بینید؟

خیلی سؤال سختی است. اصلاً نوسان میان «هنر متعهد» و «هنر برای هنر» گویا اجتناب‌ناپذیر است. اما خوب است جریان «هنر برای هنر» را هم جریانی تماما متعهد به هنر و زیبایی بدانیم و این بحثِ درازدامن را ببندیم؛ و البته فراموش نکنیم که «شخص» هم بخشی از «اجتماع» است و هر کار شخصی هم آجری است که یک گوشۀ دیوار اجتماع را چند سانت بالا می‌برد. نمی‌توانستم بهتر از این، از پاسخگویی صریح به این پرسش طفره بروم!

اگر بخواهید توصیه‌ای به شاعران جوان داشته باشید، چه خواهید گفت؟

تنها توصیه‌ام این است که در شعر دنبال چیزی نباشند. شعر جان آدم را می‌گیرد. اگر با کشیدن شیره روحتان، حالتان خوب می‌شود بنویسید. در غیر این‌صورت هرچه بنویسید، روزی می‌رسد که به بیهوده بودنش پوزخند می‌زنید. در شعر، هرچه، جز لذتی که از آن لحظۀ جان‌کندن می‌برید، بیهوده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
حمید
United States of America
۲۳:۰۹ - ۱۴۰۴/۰۲/۰۶
0
0
فقط اینکه: چیزی به عنوان "هنر متعهد" و "هنر غیرمتعهد" وجود ندارد. در واقع این "هنرمند" است که میتواند متعهد باشد یا نباشد
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->