پیشتر از اینها میشنیدیم که میگفتند: «چهار دیواری، اختیاری». راست هم میگفتند. چهار دیواری اختیاری بود اما تا وقتی که آن چاردیواری صاحب مشخصی داشت. حالا دیگر نمیشود به همین سادگی عبارتِ چهاردیواری را برای خانههای «لانهزنبوری» امروز به کار برد. چهاردیواریهای امروز دیگر خانههای مستقلی نیستند که یک صاحب داشتند و آن صاحب (فارغ از اینکه مالک باشد یا مستأجر) همان خسروی بود که صلاح مملکت خودش را بهتر از هرکسی میدانست. حالا دیگر شهرها در حال رشد قدی به سمت آسمان هستند و شهروندان این شهرها در این ارتفاعات کوتاه و بلند، به نوعی همخانگی اجباری روی آوردهاند. همخانگی در میان چهار دیواریهای مشبک و تو در تو. چاردیواریهای بلند قامتی که در میانِ حصار آنها، اختیارات مالکیت، به حجرههایی کوچک محدود شده است و این وظایف متقابل ساکنان است که به طور جدی به یکدیگر گره خورده است و «اختیار داری»ها را از فرهنگ سکونتگاه امروزین به عقب میراند.
سکونتگاههای امروزین ما دیگر آن اقامتگاههای مستقل ویلایی نیستند که شرایطی ایزوله داشتند و همسایگان تا حدود زیادی از آسیب تضاد با یکدیگر در امان بودند. آپارتماننشینی، درهمتنیدگی زندگیهای ما را بیشتر کرده و احتمال آسیبرسانی متقابل همسایگان را به حوزه خصوصی یکدیگر، به مخاطرهای بزرگ مبدل کردهاست. تضادهای موجود میان همسایگان، گستره وسیعی را از تفاوت در باورها تا اختلافات در سبک زندگیها دربرمیگیرد. همه این تفاوتهای میان انسانها، در هر سطحی که باشد، میتوانند موجبات آسیب متقابل همسایگان (همخانهها) را فراهم آورد؛ مگر اینکه همه ما به فهم مشترکی درباره بایستههای همزیستی در خانههای جدید نائل آمدهباشیم.
مثالی از تفاوت سبک زندگی را میتوان در اختلاف ساده 2 همسایه یافت که یکی علاقه زیادی به تلوزیون دارد و دیگری شدید مایل به حفظ سکوت و آرامش است. یا حتی اختلاف عقیده درباره مسئله موسیقی میان 2 همسایه که یکی از آن اکراه دارد و دیگری آن را مباح میشمارد. همین طور درباره نگهداری حیوانات خانگی مثل پرندگان آوازخوان در حالی که همسایهای با نگهداری هرگونه حیوانی در خانه مخالف است.
از میان این افراد که در مصادیق بالا ذکر شدهاست، کدام بیشتر حق دارند؟ چطور میتوانیم قضاوتی درست در باب ارجحیت میل یکی بر خواستِ دیگری داشته باشیم؟ پاسخ به چنین پرسشی سخت خواهد بود. نمیشود هیچ یک را به دست کشیدن از خواسته، میل یا سلیقه خود مجبور کرد. این موارد تفاوت اساسی دارند با مواردی که به حق همه همسایگان نسبت به مشاعات مربوط است. در موارد مرتبط با مشاعات مثل حفظ نظافت آسانسور و پلکان و محوطه احتمالی به راحتی میتوان در جلساتی با جمع همسایگان به مشورت و تصویب قوانین داخلی پرداخت. اما فراتر از آن از توان قوانین یک ساختمان خارج میشود و پس از آن دیگر باید در سطح یک مسئله فرهنگی به این موضوع پرداخته شود. ما باید بپذیریم که جزیرههایی دور افتاده نیستیم و حالا دیگر شخصیترین مسائلمان به یکدیگر گره خورده است؛ هرچند که به لحاظ اجتماعی از هم دورتر و به یکدیگر بیتفاوتتر شده باشیم. لازمه سلامت زندگی در آپارتمان این است که کمی نسبت به یکدیگر انعطاف و خویشتنداری به خرج دهیم و در قبال ملاحظات یکدیگر مسئولیتپذیر باشیم.