کمتوجهی و حتی در برخی مقاطع زمانی، بیتوجهی به اسناد بالادستی کشور همچون سند آمایش سرزمینی، موضوعی است که در سالهای اخیر، آسیبهای زیادی را بر بخشها و مناطق مختلف ایران از خود برجای گذاشته است. شاید مهمترین و نمودارترین این بیتوجهیها را بتوان در تطابق الگوی مصرف آب در حوزههای صنعتی و کشاورزی مشاهده کرد. ایران سرزمینی وسیع همراه با محدودیتهای جغرافیایی، اقلیمی، زیستمحیطی و آبی و خاکی است و بهواسطه همین محدودیتها باید هر منطقه از آن برپایه ظرفیتها و داراییهایی که دارد، در مسیر توسعه حرکت کند.
بر اساس طرح پژوهشی «مطالعات سند ملی آمایش سرزمین بخش آب» که «مرکز پژوهشهای توسعه و آیندهنگری» منتشر کرده است، راهبردهای آمایش سرزمین باید برمبنای اولویتبندیها، نقشپذیری و قابلیتسنجی هریک از مناطق، محصولات مشخص مناسب برای هر منطقه را معین کند، اما بیتوجهی جدی به مفاهیم حکمرانی خوب، توسعه پایدار، تعادلبخشی بین منابع و مصارف آب و همچنین تابآوری منابع آب در مقیاس حوضههای آبریز، این نظم را بههم ریخته است.
نمونه عینی آن را هم بارها و بارها در قالب راهاندازی و استقرار صنایع پرآبطلب یا کشت محصولاتی که هیچ تناسبی با اقلیم ندارند، در مناطق مختلف کشور بهویژه در استان خشک و کمآبی، چون خراسانرضوی دیدهایم؛ بهطور مثال همین چند روز پیش، دومین کارخانه تولید فولاد استان خراسانرضوی با ظرفیت تولید سالانه ۶۰۰ هزار تن مقاطع فولادی به بهرهبرداری رسید؛ صنعتی پرآبطلب در شهری که بهدلیل برداشتهای بیرویه از سفرههای آب زیرزمینی، نرخ متوسط فرونشست آن حدود ۲۵ سانتیمتر در سال است. براساس دادههای سازمان نقشهبرداری کشور که بر مبنای جیچیاس ثابت صورت گرفته است، شهرستان نیشابور در بازه زمانی سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۴ با ۸۰ سانتیمتر عمق فرونشست، صدرنشین دشتهای فروافتاده از بار پرمصرفی استان بوده است.
همچنین مطالعاتی در بازه سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ که برپایه نقشههای ماهوارهای استوار است، نشان میدهد که این محدوده بحرانی بعد از دشت کاشمر، دومین جایگاه را از منظر فرونشستهای سالیانه بین دشتهای خشک استان دارد. هرچند میزان مصرف آب به ازای تولید آهن و فولاد، بستگی به عواملی متعددی همچون فرایندهای تولید، نرخ محصولات و سطح فناوریهای مورد استفاده در هر واحد صنعتی دارد، آمارها و بررسیهای کارشناسی نشان میدهد که مصرف آب برای تولید هر تن فولاد از ۲۳۰ هزار لیتر تا ۲۸۰ هزار لیتر متغیر است. به معنای دیگر تولید هر کیلو فولاد بین ۲۳۰ تا ۲۸۰ لیتر آب میبرد.
شاهد مثالهای اینچنینی کم نیستند و اگر بخواهیم نگاه موشکافانهای به این قبیل تصمیمات بیندازیم، یک مثنوی هفتادمن کاغذ حرف برای گفتن داریم. حال سؤال اصلی اینجا مطرح میشود که در این میانه سند آمایش سرزمین در کجای کار قرار دارد؟ آیا متولیان تصمیمسازی که امضایشان پای موافقتهای اصولی چنین صنایعی است، با توجه به اسناد مرتبط بالادستی و با نگاه به ظرفیتهای آبی و خاکی هرمنطقه اقدام میکنند؟ متأسفانه باید این را گفت که محوریت قرار ندادن آب بهعنوان یکی از ارکان اصلی آمایش سرزمین در بسیاری از طرحها و پروژههای در دست ساخت دولت بهویژه در مناطق خشک و کمآبی، چون دشتهای شرقی کشور مشهود است.
همچنین براساس مطالعات مرکز پژوهشهای توسعه و آیندهنگری، ضعف در نظام برنامهریزی آمایش سرزمین، آمایشی نبودن برنامههای توسعه کشور، پدیده گسست زمانی و تعلل در تصمیمهای اجرایی و اجرای آن، تمرکزگرایی در نظام تصمیمگیری، نبود قوانین و مقررات تکلیفآور و ضعف در تمامی مراحل و فرایند تصویب، نظارت و ارزشیابی برنامههای آمایشی، سببساز اتفاقات ناگوار و برگشتناپذیری در حوزه آب شده است.
بدون شک راه چاره برای برونرفت از اینگونه مشکلات، التزام به قانون و اسناد بالادستی ازسوی مجموعههایی است که در روند استقرار یک صنعت یا ترویج یک الگوی کشت تصمیمسازند. درکنار این مهم، باید به سند آمایش سرزمین بهعنوان یک سند راهبردی و تأثیرگذار و نه مزاحم برای توسعه کشور نگاه کرد. متولیان صنعت و کشاورزی کشور و به تبع آن، استانهای مختلف باید به این درک از واقعیت برسند که سند آمایش سرزمین، نهتنها سندی تشریفاتی بله گواهینامه مهمی برای ضمانت زیست سالم نسلهای آینده که تقصیری در مدیریت امروز ما ندارند، به حساب میآید.