برای مسی که رفت | غروب خورشید کوچک، طلوع افسانه جاودان چراغ‌سبز منیر الحدادی به پیشنهاد ۲.۵ میلیون دلاری استقلال عارف غلامی نیامده مصدوم شد شاهرودی یا خلیلی؟ | گزینه جانشینی افشین پیروانی کیست؟ برگزاری ادامه مسابقات جایزه بزرگ تنیس کشور در مشهد (۱۴ شهریور ۱۴۰۴) کاندیدا‌های دریافت دومین دوره نشان کاوه در مشهد معرفی شدند تیم ملی گروگان یک مربی خسته؛ دوره‌ات تمام شده آقای قلعه نویی! نتیجه بازی ایران و تاجیکستان در تورنمنت کافا(۱۳ شهریور ۱۴۰۴)+ ویدیو گل‌ها| توقف زشت ویدیو| خلاصه بازی ایران و تاجیکستان در تورنمنت کافا(۱۳ شهریور ۱۴۰۴) صعود قاطع پسران بسکتبال ایران به یک چهارم نهایی کاپ آسیا | مالزی ۱۰۰‌تایی شد فهرست تیم ملی والیبال برای رقابت‌های قهرمانی جهان ۲۰۲۵ اعلام شد + برنامه مسابقات براجعه نزد درویش می‌رود اوریه بازی با فولاد را از دست داد مهاجم معروف در راه پرسپولیس استیلی هم فخریان را گردن نگرفت!| در پرسپولیس چه خبر است؟ مذاکره استقلال با هافبک سابق یوونتوس و بارسلونا حبس تعلیقی برای مهاجم سابق سپاهان درباره شرایط این روز‌های کاپیتان تیم ملی | جهان جهانبخش طلا و نقره سوغات بوچیاکاران خراسان رضوی از قزاقستان
سرخط خبرها

لحظه‌ای که اسطوره شکست | مودریچ جادویی؛ آخرین پاس، آخرین زخم

  • کد خبر: ۳۲۹۰۵۶
  • ۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۱۰
لحظه‌ای که اسطوره شکست | مودریچ جادویی؛ آخرین پاس، آخرین زخم
لوکا مودریچ دیشب، به اندازه ۱۰ سال پیرتر شد.

دقیقه ۱۱۵، وقتی شب داشت به سحر نزدیک می‌شد و خستگی مثل پتویی سنگین روی شانه‌ی بازیکنان افتاده بود، استادیوم غرق در سکوتی وهم‌آلود بود. هیچ‌کس دیگر فریاد نمی‌کشید. همه فقط نگاه می‌کردند؛ به نبردی که انگار از دل افسانه‌ها آمده بود. آنجا، در میانه‌ی میدان، لوکا مودریچ ایستاده بود؛ مردی که سال‌ها معجزه را به مادرید هدیه داده بود. مو‌های نقره‌ای‌اش خیس از عرق، پیراهن سپیدش سنگین از خستگی و افتخار، و چشمانش سرشار از عزم بود.

اما بدن، دیگر فرمان نمی‌بُرد. فشار ۱۲۰ دقیقه دویدن، مبارزه، استرس، مثل طنابی که دور ذهنش گره خورده باشد، سرعت تصمیماتش را گرفته بود.

توپی آرام به سمتش غلتید؛ توپی که شاید هزار بار در زندگی‌اش ساده‌تر از این‌ها کنترلش کرده بود. اما این‌بار، در یک لحظه تلخ و بی‌رحم، پاس اشتباه شکل گرفت. توپ به دام بازیکنان بارسا افتاد. بارسایی که این شب‌ها با مشتی پسرک پرامید، دوباره جان گرفته بود، دوباره داشت در اروپا تازه می‌شد. کونته، سه ضربه، سه حرکت و گل سوم.

آسمان برای مادرید تیره‌تر شد. رئالی‌ها روی سکو‌ها شوکه بودند. بازیکنانِ سپیدپوش، چشم در چشم، کلمه‌ای برای گفتن نداشتند. آنچلوتی روی نیمکت آب شده بود. هیچ‌کس نتوانست حتی یک نگاهِ سرزنش‌آمیز به لوکا بیندازد.

چطور می‌توانستند؟ این پیرمرد جادویی، این کاپیتان کم‌حرف و پرغرور، سال‌ها بارشان را به دوش کشیده بود. سال‌ها در میدان‌های یخ‌زده‌ی اروپا، برایشان جنگیده بود. امشب، فقط امشب، بدنش کم آورده بود؛ و فوتبال، بازی بی‌رحمی‌ست که خطا را نه می‌بخشد و نه فراموش می‌کند.

در سمت دیگر میدان، بارسای جوان می‌دوید، می‌خندید، همدیگر را در آغوش می‌کشیدند. یامال، پدری، رافینیا، شزنی و...؛ پسربچه‌هایی که نامشان را شاید تا دیروز کسی در اروپا نمی‌دانست، حالا یک جام دیگر در ویترین پرافتخار بارسا گذاشته بودند. فوتبال، همین است.

زمین، هم زمانِ جشن است، هم زمانِ اشک.

در یک سو قهرمانی با مشت‌های گره کرده، در سوی دیگر افسوسی سنگین و مردی خمیده با شماره‌ی ۱۰ در پشتش، که در سکوت میدان را ترک می‌کند. لوکا مودریچ، شنبه‌شب شکست خورد.

اما در قلب رئالی‌ها، همچنان همان قهرمان همیشگی باقی ماند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->