در روزهایی که دمای هوا رو به افزایش میگذارد و مردم در زندگی روزمره با چالشهای فراوانی دست وپنجه نرم میکنند، قطعی مکرر برق بار مضاعفی بر دوش آن هاست؛ خاموشیهایی که نه تنها آرامش شهروندان را برهم میزند، بلکه اقتصاد، آموزش، سلامت و امنیت را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
مردم به شدت گلایه دارند؛ گلایه از بی برنامگی، نبود اطلاع رسانی شفاف و مهمتر از همه، احساس بی پناهی در برابر بحرانی که هرسال با چهرهای جدید بازمی گردد. قطعی برق تنها خاموش شدن لامپها نیست؛ کودکی که در گرمای خانه بی تاب است، بیماری که نیازمند دستگاه اکسیژن است، دانش آموزی که امتحان آنلاین دارد، مغازه داری که مواد غذایی اش فاسد میشود و کارگری که کارگاهش تعطیل میماند، همگی قربانی این وضعیت هستند. وقتی برق میرود، بخشی از چرخه زندگی از کار میافتد و این یعنی فروپاشی اعتماد عمومی.
چرا با وجود تجربه چندین ساله، هنوز با نخستین موج گرما یا افزایش مصرف، مجبور به اعمال خاموشیهای گسترده میشویم؟ مگر برنامه ریزی درازمدت برای زیرساختهای انرژی جزو وظایف اصلی مدیریت کشور نیست؟ پاسخ روشن است: «نبود سرمایه گذاری کافی در بخش تولید برق»، «اتلاف گسترده در شبکه توزیع» و «ناتوانی در مدیریت مصرف» سه ضلع این مثلث بحران هستند.
آمارها نشان میدهد که راندمان نیروگاههای حرارتی کشور، کمتر از استاندارد جهانی است. ازسوی دیگر، شبکه برق کشور با فرسودگی و هدررفت فراوان انرژی روبه روست. اما شاید مهمترین عامل، «نبود فرهنگ سازی مؤثر و سیاست گذاری دقیق در حوزه مصرف» باشد. ما هنوز نتوانستهایم مشترکان پرمصرف را به کاهش مصرف وادار کنیم و در وض، بار مشکل بر دوش همه مردم تقسیم میشود.
با این حال، راهکارهایی وجود دارد. نخست، توسعه انرژیهای تجدیدپذیر نظیر خورشیدی و بادی باید در اولویت قرار گیرد. ایران با میانگین بالای تابش خورشید و پتانسیل مناسب باد در برخی مناطق، ظرفیت تبدیل به یکی از قطبهای انرژی پاک را دارد. سرمایه گذاری در این بخش نه تنها فشار بر شبکه را کاهش میدهد، بلکه موجب اشتغال زایی و کاهش آلایندهها نیز خواهد شد.
دوم، استفاده از فناوریهای هوشمند در مدیریت مصرف، ضروری است. نصب کنتورهای هوشمند، مدیریت بار لحظهای و تفکیک مشترکان براساس الگوی مصرف، میتواند در کنترل وضعیت مؤثر باشد. باید بتوان مشترکان پرمصرف را با تعرفههای تصاعدی، مشوقهای بازدارنده یا حتی جریمه، به اصلاح رفتار مصرفی سوق داد. سوم، اطلاع رسانی شفاف و پیشاپیش درباره برنامه خاموشیها ضروری است.
مردم اگر بدانند چه زمانی برق قطع میشود، میتوانند برنامه ریزی کنند. قطعی بدون اطلاع، بی احترامی به وقت، آرامش و امنیت مردم است. چهارم، ارتقای بهره وری نیروگاهها و بازسازی شبکه توزیع باید به عنوان پروژهای ملی دیده شود. کاهش تلفات انرژی به معنای افزایش ظرفیت بدون نیاز به ساخت نیروگاه جدید است و درنهایت، باید بپذیریم که مصرف بی رویه انرژی، پیامدهای جبران ناپذیری دارد. آموزش از سطح مدارس، رسانهها و حتی محلهها میتواند الگوی مصرف را در درازمدت تغییر دهد.
قطعی برق، دیگر صرفا یک مشکل فنی یا گذرا نیست، بلکه نشانهای هشداردهنده از یک نارسایی عمیق و ساختاری در مدیریت منابع، زیرساختهای فرسوده و نبود فرهنگ صحیح مصرف است. این بحران، زاییده نبود راهبردی جامع، ضعف در هماهنگی نهادی و کم توجهی به آینده نگری در حوزه انرژی است.
تا زمانی که این مسئله به عنوان بحرانی ملی و فرابخشی شناخته نشود، کلاف سردرگم خاموشیها همچنان بر زندگی مردم سایه خواهد انداخت و آسیبهای آن نه فقط در تاریکی خانه ها، بلکه در اختلال خدمات درمانی، آموزش، صنعت و حتی اعتماد عمومی بروز خواهد کرد. مردم حق دارند از خدمات اولیه زندگی، ازجمله برق پایدار، بی وقفه و باکیفیت بهرهمند باشند؛ حقی که نباید قربانی اهمال، سوء مدیریت و بی تدبیری شود.
عبور از بحران خاموشی نیازمند نگاهی جامع، تصمیم گیری شجاعانه و مشارکت جمعی است. برق تنها یک خدمت نیست، زیربنای زندگی مدرن است. بی توجهی به آن، یعنی تضعیف رفاه، امنیت و توسعه پایدار. وقت آن رسیده است که با اصلاح ساختارها، ارتقای فناوری و فرهنگ سازی، از چرخه فرساینده خاموشیها رهایی یابیم و آیندهای روشنتر برای همه رقم بزنیم.
سرمایه گذاری در انرژیهای نو، به کارگیری مدیریت هوشمند مصرف و افزایش شفافیت در اطلاع رسانی، باید به عنوان اصولی چشم پوشی ناپذیر پذیرفته شوند. بحران برق، تنها با تلاش دولت برطرف نمیشود؛ همکاری مردم، بخش خصوصی و نهادهای علمی نیز نقشی کلیدی دارند. اگر امروز اقدام نکنیم، فردا نه تنها خاموشیها ادامه خواهد یافت، بلکه هزینههای جبران ناپذیرتری نیز درپی خواهد داشت.