شعر افشین علا خطاب به رژیم صهیونی | عاقبت بیت‌المقدس را رها خواهیم کرد فریبرز عرب‌نیا: ترجیح می‌دهم در کنار مردم کشور عزیزم باشم + فیلم سریال محرمی «جایی برای همه» روی آنتن شبکه دو + زمان پخش آمار فروش سینماها در روزهای جنگ بین اسرائیل و ایران اکران سیار فیلم‌های کودکانه در مشهد کارگردان فیلم بعدی «جیمز باند» مشخص شد «کاتیا فولمر» ایران‌شناس آلمانی درگذشت فصل پایانی سریال «اسکویید گیم» در راه است تکرار سریال «مختارنامه» از شبکه آی‌فیلم (محرم ۱۴۰۴) + زمان پخش قدردانی سخنگوی پلیس از اصحاب قلم در دوران جنگ رژیم صهیونیستی علیه ایران | عزیزان رسانه، گل کاشتید، دستانتان را می‌بوسم برنامه‌های حمایتی وزارت فرهنگ و ارشاد برای جبران خسارات گروه‌های موسیقی و نمایشی اجرای باشکوه ارکستر سمفونیک تهران در میدان آزادی حسام خلیل‌نژاد، بازیگر سینما و تلویزیون: اگر امروز هنری هست، میراث شهیدان است فیلم‌های آخر هفته تلویزیون (۵ و ۶ تیر ۱۴۰۴) + شبکه و زمان پخش سیمای محرم ۱۴۰۴ | معرفی برنامه‌های ویژه تلویزیون همراه با زمان پخش چرا توزیع سریال «شکارگاه» به تعویق افتاد؟ فرصت تماشای فیلم با قیمت نیم‌بها تا کی ادامه دارد؟ شعر‌هایی به‌مثابه موشک | شاعران مشهدی در کنار مدافعان وطن ایستادند
سرخط خبرها

روایت دو مرز | از قهرمانی سه سرباز جلفا تا سیاه‌نمایی سینمای جشنواره‌ای

  • کد خبر: ۳۳۵۵۳۹
  • ۰۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۲۳
روایت دو مرز | از قهرمانی سه سرباز جلفا تا سیاه‌نمایی سینمای جشنواره‌ای
هر ایرانی که دل در گرو این خاک دارد، می‌داند که بیان تلخی‌ها برای اصلاح جامعه ضروری است اما دامن‌زدن به یأس، ترسیم آینده‌ای بی‌فروغ و خودنمایی از طریق ضعفی که متعلق به همه نیست، نمی‌تواند به رشد و شکوفایی کشور کمک کند. نقد باید راهی به سوی امید بگشاید، نه اینکه در سیاهی‌ها غرق شود.

روایت دو مرز از قهرمانی سه سرباز جلفا تا سیاه‌نمایی‌های سینمای جشنواره‌ای؛ کدام تصویر وطن؟ در روزگار ما، جشنواره‌های جهانی، به‌ویژه رویدادهایی چون کن و ونیز، عرصه‌ای هستند برای عرض‌اندام استعدادهای هنری از سراسر جهان. در این میان، سینمای ایران با فیلم‌سازانی مختلف حضور پررنگی داشته است. اما چه شده که موفقیت بسیاری از این آثار، در گرو نشان‌دادن چهره‌ای تلخ، بحران‌زده و سیاه از ایران تعریف شده است؟ چرا برای دیده‌شدن در جهان، برخی هنرمندان ایرانی راه را از انتقاد و نقد منصفانه جدا می‌کنند و به سیاه‌نمایی صرف پناه می‌برند؟ سعید روستایی، جعفر پناهی و تعداد دیگری از کارگردانان نام‌آشنای ایران بارها برنده جوایز معتبری شده‌اند، اما اغلب زمانی این افتخارات نصیبشان شده که زندگی مردم ایران را در نهایت تلخی، بی‌پناهی و ناامیدی روایت کرده‌اند. آیا این، تصادفی است یا ریشه در انتظارها و نگاه غالب جشنواره‌های بین‌المللی دارد که بیشتر طالب شنیدن روایاتی از ناکامی، فقر و فلاکت در کشورهای شرقی، مسلمان و به ویژه ایران هستند؟ در فضای رسانه‌ای جهانی، تصویر ایران معمولا توسط همان فیلم‌هایی ساخته می‌شود که نه از امید می‌گویند، نه از تلاش مردم برای زیستن و ساختن، بلکه فضای غالب آن‌ها، اندوه و تاریکی مطلق‌ است. البته باید اذعان کرد که ایران نیز همچون هر کشوری، با مشکلات و بحران‌هایی روبه‌روست و هر جامعه‌ای نیازمند انتقاد و نقد صادقانه است. اما مرز میان «اعتراض صادقانه» و «سیاه‌نمایی جشنواره‌پسند» کجاست؟ هر ایرانی که دل در گرو این خاک دارد، می‌داند که بیان تلخی‌ها برای اصلاح جامعه ضروری است اما دامن‌زدن به یأس، ترسیم آینده‌ای بی‌فروغ و خودنمایی از طریق ضعفی که متعلق به همه نیست، نمی‌تواند به رشد و شکوفایی کشور کمک کند. نقد باید راهی به سوی امید بگشاید، نه اینکه در سیاهی‌ها غرق شود.

اما بیایید کمی به عقب برگردیم، به صفحه‌ای از تاریخ نه چندان دور ایران؛ روزهایی سخت و بحرانی. شهریور ۱۳۲۰، روزی که ارتش شوروی و متفقین از شمال و جنوب به ایران حمله کردند. ارتش ایران قدرت مقابله نداشت، دستور عدم مقاومت صادر شده بود؛ توجه کنید دستور عدم مقاومت صادر شده بود و فضای یأسی بر کشور سایه انداخته بود. در همین روزگار، اما سه سرباز ایرانی (ژاندارم سرجوخه ملک محمدی، سید محمد راثی هاشمی و عبدالله شهریاری) در پل جلفا دست به کاری زدند که برای همیشه در قلب ملت ایران جاودان شد. آنان با وجود دستور عقب‌نشینی، خاک وطن را رها نکردند. هیچ‌کس انتظار نداشت، اما غیرت و وجدان و عشق، آن‌ها را به جایی رساند که جان بر سر ایران بگذارند. مقابل ارتش تا دندان مسلح شوروی ایستادگی کردند، تیر خوردند و فرو افتادند اما حتی یک وجب از خاک وطن را تسلیم دشمن نکردند. نه هیاهوی رسانه بود، نه قاب دوربین‌های جشنواره‌ها. فقط سه جوان و شرافت ایرانی. آن‌ها به‌راستی قهرمانانی شدند که در سخت‌ترین شرایط، امید و عزت را پاس داشتند و برای امروز ما پیامی ماندگار گذاشتند: حتی در دل یأس و بحران نیز می‌توان ایستاد و از وطن دفاع کرد. چه در طول تاریخ انقلاب اسلامی، چه در مقاومت ملت در مقابل دست استعمار و چه در حضور امیدوارانه مردم در جای‌جای تاریخ این کشور به‌قدری از این دست روایت‌های ماندگار زیاد و مثال‌زدنی است که در این مقال نمی‌گنجد.

امروز، میان سیل روایت‌های رسانه‌ای، این سؤال اساسی مطرح است که چرا برخی تنها در بحران و زخم وطن، طریقی برای دیده‌شدن خود می‌جویند؟ چرا تصویرِ امیدواری، ایستادگی و تلاش جمعی بخش کم‌رنگ روایت‌های بین‌المللی ماست؟ تفاوت قهرمانانی که از جان خود گذشتند تا ایران بماند، با کسانی که از بحران‌های همین خاک، پله‌ای برای مطرح‌شدن بر روی فرش قرمز می‌سازند، در همین است؛ یکی از تمام وجود برای ماندن وطن می‌گذرد، دیگری از وطن هزینه می‌کند تا خودش بماند.

حال، شاید سؤال این باشد: آیا باید از نقد و تصویر مشکلات دست برداشت؟ قطعاً نه. اصلاح، نیازمند آگاهی و نقد است. اما هنر باید حقیقت‌نگر و راهگشا باشد. سیاه‌نمایی صرف، نه نسخه‌ای برای عبور از بحران است و نه امیدی برای جامعه می‌سازد. ملت‌ها با امید زنده‌اند، با غیرت سربازان، با وفاداری نسل‌هایی که تا پای جان، پای وطن ایستاده‌اند. در نهایت، هر ایرانی، هر جا که هست، هر نقشی که دارد، باید یاد بگیرد که راه گلستان‌کردن این سرزمین، وفاداری به ایران است؛ نه ناامید کردن مردم، نه فروختن رنج‌ها روی صحنه جهانی. هر کدام از ما اگر به خاک و مردم کشورمان وفادار باشیم و امید، تلاش و همدلی را ترویج دهیم، ایران دوباره گلستان خواهد شد. این مملکت با دل‌های وفادار و کوشش‌های صمیمی آباد می‌شود، نه با ناامیدی و سیاهی. و چه نیکو فردوسی بزرگوار سروده:

دریغ است ایران که ویران شود / کنام پلنگان و شیران شود

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->