وزیر آموزش و پرورش: مشارکت و مردمی‌سازی، مهم‌ترین رویکرد نهضت مدرسه‌سازی است حدود ۱۰ هکتار از مراتع بام ایران در آتش سوخت اسامی محصولات آرایشی فاقد مجوز منتشر شد (۳ مرداد ۱۴۰۴) شرکت ۳ هزار داوطلب در آزمون دادگستری خراسان رضوی (۳ مرداد ۱۴۰۴) خودروی کارکنان گمرک پیشین توسط قاچاقچیان سوخت مورد حمله مسلحانه قرار گرفت (۳ مرداد ۱۴۰۴) زمان آغاز تردد دریایی زائران اربعین از بندر خرمشهر به بصره اعلام شد حکم قصاص برای قاتل امیرحسین خالقی صادر شد | پرونده قتل الهه حسین‌نژاد در نوبت بررسی ویژه دادگاه کیفری افتتاح بیش از ۲۷۰ مدرسه جدید در خراسان رضوی تا پایان شهریور ۱۴۰۴ | بازنشستگان، عضو هیئت‌امنای مدارس جدید می‌شوند+ فیلم جذب پنج هزار و ۵۶۰ معلم جدید در مدارس خراسان رضوی| روزانه دو مدرسه در استان ساخته می‌شود (۳ مرداد ۱۴۰۴) انفجار، آتش‌سوزی و قطع برق سریالی در اسرائیل به تل‌آویو رسید مراسم افتتاحیه خانه چتر ویژه کودکان بی‌سرپرست در مشهد برگزار شد (۲ مرداد ۱۴۰۴) + فیلم مشاور وزیر آموزش و پرورش: مدارس غیرفعال، تعیین تکلیف می‌شوند یک کشته و ۴ مصدوم در پی تصادف در خواف خراسان رضوی (۲ مرداد ۱۴۰۴) در این روزهای گرم اگر هوای آب‌تنی به سرتان زد مراقب غرق‌شدگی باشید | غرق بی‌توجهی نشوید! حجم آب سد‌های مشهد به ۷ درصد رسید | هشدار خروج سد‌های تأمین آب از مدار تاکید نمایندگان خراسان رضوی در مجلس بر حمایت از توانمندسازی معلولان و مددجویان بهزیستی | پیشگیری از معلولیت ها ضروری است + ویدئو معاون استاندار خراسان رضوی: خواستار کاهش آسیب‌های اجتماعی و حمایت از اقشار آسیب پذیر هستیم یک نماینده مجلس: خودروسازان داخلی باید پاسخگوی تعداد بالای معلولیت‌ها براثرِ تصادف باشند آیا لایه‌ای که بر سطح آبلیموی خانگی ایجاد می‌شود، بی‌خطر است؟ نشانه‌های کم‌آبی بدن کدام اند؟ آیا پای ویروس خطرناک جهان به ایران رسیده است؟ آیا رژیم غذایی بر خطر یبوست تأثیر می‌گذارد؟ سهمیه‌های کنکور زیر تیغ اصلاحات جدید | سهمیه‌ها چطور تعیین تکلیف می‌شوند؟ توصیه‌های رئیس اورژانس به زائران پیاده اربعین حمایت کمیسیون آموزش مجلس از تسهیل تحصیل مددجویان و معلولان تحت پوشش بهزیستی معاون وزیر کار: بیش از ۴۰ درصد دانش آموختگان نمی‌توانند شغل مناسب پیدا کنند اعطای سهام ساخت ۵ ساختگاه پنل خورشیدی به ۲۵۰۰ مددجو در مشهد رئیس سازمان بهزیستی: زیست‌بوم توسعه مشارکت‌های مردمی تشکیل می‌شود | کمک ۴۰۰ میلیاردی خیرین در خراسان رضوی + فیلم اطلاعیه رسمی درباره انفجار کنترل‌شده در حوالی قم (۲ مرداد ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

۵۶۰۰ قربانی در سکوت؛ روایت تلخ جوانانی که در دام الکل گم شدند

  • کد خبر: ۳۳۸۱۲۲
  • ۲۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۱:۴۴
  • ۱
۵۶۰۰ قربانی در سکوت؛ روایت تلخ جوانانی که در دام الکل گم شدند
همه به طرفش دویدند و یکی از مرد‌ها بطری آبش را روی صورتش خالی کرد و چند سیلی به گونه‌هایش زد. چند دقیقه بعد، دست‌هایش هنوز می‌لرزید و خیس عرق بود، اما زیرلب از خودش می‌پرسید: «آخرش چی شد؟»

به گزارش شهرآرانیوز؛ صدای آهنگ خواندن بلندش با اینکه چند ماه از آن ماجرا گذشته هنوز توی گوشم می‌پیچد. همان شبی که در اورژانس، آن پسر جوان از پله‌ها پایین افتاد و پیشانی‌اش شکافت. دوستانش جلوی در اورژانس رهایش کرده بودند و خون از سرش فواره می‌زد، اما مست لا یعقل بود و تلو تلو می‌خورد.

همه به طرفش دویدند و یکی از مرد‌ها بطری آبش را روی صورتش خالی کرد و چند سیلی به گونه‌هایش زد. چند دقیقه بعد، کمی که به خودش آمد، روی پله‌های ورودی اورژانس نشست. دست‌هایش هنوز می‌لرزید و خیس عرق بود، اما زل زده به آسمان و زیرلب از خودش می‌پرسید: «آخرش چی شد؟»

این روایت از همان شب برای من شروع شد. از همان لحظه‌ای که متوجه شدم خیلی از جوان‌ها در شبیه‌ترین شب‌های زندگی‌شان به آن جوان، درگیر بطری‌هایی می‌شوند که می‌خواهند با آنها از رنج‌ها فاصله بگیرند، اما کم‌کم از خودشان دور می‌شوند در حالی که تهِ بطری چیزی نیست جز توهمی از آزادی! و شماره تماس‌هایشان را گرفتم.

محمد، ۲۴ ساله: بچه درس‌خوانی که الکلی شد!

محمد از آنهایی بود که حتی فکرش را نمی‌کرد یک روزی سراغ مشروبات الکلی برود، اما در یکی از روز‌های سرد آذر ماه با بدنی نیمه‌جان به بیمارستان منتقل شد. خودش می‌گوید: «اولین بار سر کنکور بود. فشار زیادی روم بود. دوست صمیمیم پیشنهاد داد. یه بار خوردم. بعد شد هفته‌ای یه بار. آخرش شد روزی یه بطری! یه بار بابام منو موقع خوردن دید؛ فقط گفت: «محمد؟ این تویی؟!»، اما من دیگه خودمم نبودم. یه غریبه بودم که تو آینه داشت تموم میشد.»

سحر، ۲۱ ساله: همه چیز از مهمانی شروع شد

قصه سحر دردناک است. چشم‌هایش را پای مشروبات الکلی از دست داده. یک تاوان بزرگ. زیاد حوصله حرف زدن ندارد و کلافه است. با اینکه همیشه روی پا بند نمیشد، اما الآن شش ماهی می‌شود که خانه‌نشین شده. آن هم با چشم‌هایی که جز تاریکی نمی‌بینند!‌

می‌پرسم: «حرف بزنیم؟» نیشخند می‌زند: «چی بگم؟ تماشام کن! من از مهمونیای دانشجویی شروع کردم. چه می‌دونستم چشمامو باید بزارم پای یه لذت گذری. همه می‌خندیدن. منم می‌خندیدم. ولی یه جا دیدم حتی خنده‌هام مصنوعی شده. شب‌ها تا مشروب نمی‌خوردم نمی‌تونستم بخوابم. اون شبم تو مهمونی با بطری خوابم برد و وقتی بیدار شد، روی تخت بیمارستان بودم. هیچی نمی‌دیدم. هیچی ...»

فرهاد، ۲۷ ساله: من درد داشتم

فرهاد جوان حلال و حرام بشناسی است. نمازش حتی یک روز هم قضا نشده. اما بیماری سرطان مغز استخوان طوری دَمَرش کرده بود که دیگر نمی‌توانست دردهایش را تحمل کند. یک روز یکی از دوست‌هایش برایش یک بطری آورد. بعد از آن دردهایش آرام شد، اما درد‌های تازه‌ای گرفت! برای دیالیز به بیمارستان آمده. کج و معوج راه می‌رود. حوصله هیچ سوالی را ندارد، اما سوالم را باحوصله جواب می‌دهد:

«ای کاش کسی باشه جوونا رو روشن کنه. من بی‌خبر بودم. چه می‌دونستم آخر عاقبتم این میشه؟ هان؟ شما بگو از کجا می‌دونستم؟ من فقط می‌خواستم درد نکشم. ولی دردام بیشتر شد. یه شب رفتم درمانگاه. فکر می‌کنی چی گفتن؟ کلیه‌هام از کار افتاده بود. به اضافه چربی و فشار بالا. دکترا گفتن اگه ادامه بدم می‌میرم. اون شب فهمیدم مشروب فقط درد رو قایم می‌کنه و اون رو نمی‌بره. شاید هم میکشه. شما حالا روبه‌روت یه آدم زنده می‌بینی؟»

حقیقت اینجاست؛ در آغوش این عدد‌ها

پزشکی قانونی در سال ۱۴۰۲ آمار جالبی می‌دهد؛ آمار الکل‌های تقلبی که جان بیشتر از ۵۶۰۰ نفر را می‌گیرند که ۷۵ درصد این مرگ‌ها مربوط به جوان‌های بین ۱۸ تا ۳۰ ساله بوده؛ و می‌گوید: «افزایش ۴۸ درصدی بیماری‌های کبدی ناشی از مصرف الکل در ۵ سال گذشته، زنگ خطر را برای نظام سلامت به صدا درآورده.».

اما اینها فقط عدد و آمار نیست. اینها بخشی از زندگی‌های بر باد رفته و اشک‌های مادر آن جوان، لرزش صدای سحر و خجالت فرهاد است وقتی که دارد از گذشته‌اش حرف می‌زند. اینها درد‌هایی است که در خنده‌های مستانه مهمانی‌های مختلط پنهان می‌شوند ولی در سکوت شب و روی تخت‌های اورژانس، سر بلند می‌کنند.

آخرش چی شد؟

وقتی دارم این جملات را می‌نویسم هنوز غرق غمم. حالا مدت‌ها است که هر وقت صدای آهنگ خواند بلند کسی را می‌شنوم ناخودآگاه به ته بطری مشروب الکلی در دست آن جوان فکر می‌کنم. آن‌جایی که زندگی ته‌نشین می‌ماند و راکد می‌شود؛ ته‌نشینِ جوانی، سلامتی و آرزوها.

خانم پرستار بخش اورژانس می‌گوید که آن جوان خودکشی کرده، اما جان سالم به در برده. محمد هنوز با وسوسه دست و پنجه نرم می‌کند و چند بار دیگر هم با حال بد آمده. سحر به زور آه و ناله مادرش در جلسات روان‌درمانی شرکت می‌کند. فرهاد، هفته‌ای سه بار برای دیالیز کلیه‌هایش می‌آید؛ و من؟ هنوز به آن جمله فکر می‌کنم: «آخرش چی شد؟»

منبع: فارس

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۰۵ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۲
0
0
تازه عددهاش خیلی بیشتره خیلیا از خجالتشون بیمارستان نمیرن
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->