حلم چیست؟ در تعریف حلم و تبیین معنای آن، علمای اخلاق و روانشناسان، مطالبی را ذکر کردهاند. پاسخ اهلبیت (ع) به چیستی حلم، بهترین پاسخهاست. یکی از اصحاب امامهادی (ع) به نام غَلابی گفته است: سألته عن الحلم؟ از امامهادی (ع) از حلم پرسیدم. فقال (ع): هو أن تملک نفسک و تکظم غیظک و لا یکون ذلک الا مع القدره: حلم آن است که مالک نفس خود باشی و بر نفس خود مسلط شوی و خشمت را خاموش کنی و فرو بری و این جز با توانایی و قدرت بر مقابله، محقق نخواهد شد. (نزهه الناظر و تنبیه الخاطر حسن بن محمد بن حسن بن نصر حلوانی، قرن پنجم، ص ۱۳۸ * مستدرکالوسائل، ج ۲، ص ۳۵۰ * صحیفه امامهادی (ع)، ص۱۶۲)
در این حدیث امام دهم (ع)، زیباترین فضیلت با زیباترین تعریف ارائه شده است. حلم از فضیلتهای بزرگ اخلاقی است و شایسته است انسان در محیط خانواده و در برخورد با همسایگان در محل زندگی و با همکاران در محل کار و در جامعه در روابط با عموم مردم، دارای آن باشد. چیستی حلم در این حدیث، با سه ویژگی بیان شده است: «مالکیت نفس» و «کظمغیظ» و «قدرت بر مقابله» با هم، نمایانگر حلم انسان است. در این حدیث، جمله «ان تملک نفسک» در توصیف حلم بهکار رفته است.
هوای نفس، انسان را به بدی و تندی و درگیری و قدرتنمایی و برخوردهای خشن فرمان میدهد. به تعبیر اخلاقیاسلامی، هوای نفس «اماره بالسوء» است. انسان باید با خودسازی، هوای نفس را کنترل و مهار و تربیت کند تا تبدیل به نفسلوامه و نفس مطمئنه شود. حلم چنین چیزی است. حلیم، انسانی است که مالک نفس خود شود و نفس را در کنترل عقل و شرع قرار بدهد.
مالک نفس شدن، کار سختی است ولی مقدمه رسیدن به حلم است. حلم کنترل نفس و خودنگهداری در ناملایمات و امور ناسازگار با نفس و در خوشیها و لذتهای نفسانی و بدنی و جنسی حرام است. اینکه انسان درهرحال در فرازونشیب روزگار، در زشتیها و زیباییها، در بدیها و خوبیها، بتواند نفسش را کنترل و به تکلیف شرعی عمل کند، رضوان الهی را درپی خواهد داشت. تکلیفگرایی و پایبندی و تقید به احکام الهی و شریعت خدا و رعایت فرمان پیامبر و امامان با تسلط بر نفس، امکانپذیر است.
امام هادی (ع) در جمله «تکظم غیظک» رکن دوم حلم را بیان کردهاند. گاه انسان در خانواده و فامیل و محله و جامعه، در روابط اجتماعی، با رفتارهای زشت و گفتار ناروای افراد و قول و فعل دور از انتظار آنان مواجه میشود. عملکرد و گفتار ناصواب و غلط دیگران، انسان را عصبانی میکند و به خشم میآورد. وظیفه اخلاقی انسان خردمند و مؤمن، این است که براساس خشم عمل نکند و از مسیر انصاف و حق خارج نشود. برخی کارها خون انسان را به جوش میآورد و رگهای گردن انسان را نمایان میسازد.
در این لحظات فوران خشم، باید کظمغیظ کرد. فروبردن خشم و جلوگیری از آن، کار سختی است، اما بسیار ارزش دارد. هیجان و سربر آوردن خشم، انسان را به درگیری و خونریزی و کشتار میکشاند. غیظ با فتح غین و سکون یاء بهمعنای خشم شدید و قهر و اوقاتتلخی و رنجش زیاد و اندوه فراوان و برافروختگی و هیجان فوقالعاده و شهوت انتقامجویی است.
پشت کردن به خشم و رها کردن خشم و اضطراب، و تلاش برای برقراری آرامش و صلح و سازش و فرونشان خشم را کظمغیظ مینامند. انسان زمانی که دربرابر اهانتها و جسارتها و جرمها و برخورد تند بیخردان و نادانان قرار میگیرد، خشمش برافروخته میشود. در این حال کظمغیظ، او را از اقدامات خطرناک بازمیدارد. امام هادی (ع) در جمله «ولا یکون ذلک الا مع القدره» به یک رکن مهم حلم اشاره میکنند.
اگر انسان از فردی بسیار خشمگین باشد، اما کاری در مقابل او از دستش برنیاید و نتواند او را کیفر بدهد و قدرت اقدام متقابل نداشته باشد، در این وضعیت ناتوانی، مجبور است خشمش را فروبنشاند. فرو نشاندن فوران خشم، تنها در آن جایی که انسان خشمگین توانایی انتقام و کینهورزی دارد، مصداق حلم است. با قدرت و توانایی بر توبیخ و انتقامگیری و با داشتن مقام و پست و ریاست باید عمل درست و کظم غیظ کرد. مهار و کنترل خشم با داشتن قدرت و فرصت انتقام، حلم و بردباری است.
البته حلم در جایی که برخورد با ظالمان و مستکبران و مفسدان و جنایتکاران و تبهکاران و در صحنه جهاد و امر به معروف و نهی از منکر ضرورت دارد، روا نیست؛ چون خلاف عقل و شرع است. انسان، تنها به وادار کردن خود به صبر و بردباری در برخورد با سفیهان و نادانان و حلم تکلفی و اجباری و حلیم نشان دادن خود، سرانجام عادت میکند و عادت حلم را به دست میآورد و حلیم میشود. حلم سبب آمرزش گناهان و کسبوکار مطلوب و وقار و عزت و پیروزی بر دشمن و رسیدن به رضوان الهی و سعادت و شجاعت و افزایش دوستان و رعایت اعئدال و عدالت میشود.