به گزارش شهرآرانیوز؛ سال۱۳۱۳ اولین دانشگاه مدرن به نام دانشگاه تهران تأسیس شد، اما تا سال۱۳۴۲ هر دانشگاه برای پذیرش دانشجو، شیوه خاص خود را داشت. حالا دانشگاهها که تعدادشان زیاد شده بود، نیاز داشتند طرحی را برای پذیرش داوطلب اجرایی کنند. مسابقهای بزرگ که بعدها اسمش را «کنکور» گذاشتند، در همین سال برگزار شد. آنطور که گفته میشود، این رقابت سال بعدش بهدلایل نامعلومی به فراموشی سپرده شد تا سال ۱۳۴۷ که بهیمن تأسیس وزارت علوم، آزمون کنکور با قدرت برگزار شد.
قصه کنکور همینطور ادامه داشت. سال ۱۳۵۴ بهجای مرکز آزمونشناسی، سازمان سنجش آموزش کشور تأسیس شد. همان سال فاکتورهایی مثل معدل امتحانات نهایی ششم متوسطه، نوع مدرک، دیپلم ریاضی، طبیعی، ادبی، جنسیت و وضعیت نظاموظیفه، آمدند و نشستند کنار نتایج کنکور.
البته بهخاطر ماجراهای سال ۱۳۵۷ و آغاز تحولات انقلابی، این شرایط اعمال نشد و کنکور یک سال بعد هم برگزار شد، ولی پس از آن بهدلیل انقلاب فرهنگی، دانشگاهها تعطیل شد و کنکور هم، تااینکه سال ۱۳۶۱ دوباره به جریان افتاد. این روایت را تا اردیبهشت۱۴۰۴ پی بگیرید و بدانید که آمارها از حضور ۷۳هزارو۳۱۱داوطلب خراسانرضوی در کنکور امسال حکایت دارد. البته ماجرا به این سادگی که میخوانید، نیست. کنکوریها برای تکیه بر صندلیهای دانشگاه، رقابت نفسگیری را شروع کردند.
قرار بود که اوایل تیرماه، نوبت دوم آزمون، تکرار و نتیجه آن روشن شود که از بین این تعداد، چند نفر میتوانند کرسی دانشگاههای صاحبنام و معتبر کشوری را تصاحب کنند. اما جنگ تحمیلی دوازدهروزه همه معادلهها را بههم ریخت. التهاب و تنش این جنگ، دامن پشتکنکوریها را هم گرفته است. این روزها شاید برای کنکورگذراندهها و کنکورندادهها راحت باشد، اما انتظار و تنش بیشتر برای پشتکنکوریها، کلافهکننده است.
این باور عامه ماست که جنگ ویران کننده است. به اعتقاد برخی ها، جنگ بزرگترین مکتب است؛ اصلا یک دانشگاه برای خودش است. دوازده روز ناآرامی، برنامه درسی مهزیار و دوستانش را به هم ریخت. آنها هم مدت هاست از خانواده جدا شدهاند؛ نه یک ماه و نه دو ماه و نه یک سال، چند سال متوالی و پشت سرهم کتابخانه و سالن مطالعه، محل زندگی شان بود. البته گاه هم فضای سبز اطراف محل کتابخانه.
غالبا هم دوست ندارند آمار درس خواندنشان را روکنند. اما حسابی درس خواندند. به قول خودشان، زنگ تفریح شیرینی نبود و نیست، اما خیلی چیزها از این چند روز یاد گرفتند. مهزیار که دو ماه دیگر، هفده سالگی را پر میکند و وارد هجده سالگی میشود، به جنگ تحمیلی اخیر اشاره میکند و میگوید: «بیشتر از قبل، عاشق ایران شدهام و این آزمونی که برای دوست داشتن آن پیش آمد، برای من از هر آزمونی ارزشمندتر است».
«جنگ، کوتاهش هم دردسرساز است». این جمله را محمدامین سهرابی میگوید که غصه این ایام، راحتش نمیگذارد. این پرسشها مدام در ذهنش میچرخد که چرا دانش آموزی که جای برادر و خواهر اوست، باید این طور در خاک وخون خود بغلتد و همه آرزوهایش پشت میز مدرسه و کلاس درس بماند.
حالا جنگ به آتش بس رسیده است؛ جنگی که برایشان در یک عبارت کوتاه و چندحرفی خلاصه میشد، حالا پیش چشم شان است با گلوله و خون ریخته شهدایی که روی دستها تا خانه ابدی شان رفتند و دانش آموزان زیادی را مات ومبهوت گذاشتند با پرسشهای مکرری که در ذهنشان میچرخد و ساعتها درباره آن با بچههای کلاس و هم سن وسال هایشان بحث میکنند.
محمدامین، دانش آموز مدرسه نمونه دولتی است و آن قدر این چند سال خوب درس خوانده که خیالش راحت است با همان آزمون مرحله اول اردیبهشت، میتواند جزو پذیرفته شدگان رشته پزشکی دانشگاه فردوسی مشهد باشد، اما توقعش از خودش خیلی بیشتر از این حرف هاست. او و چند نفر از رفقای نزدیکش فقط به دانشگاه بهشتی تهران فکر میکنند. تنش و التهاب این ایام، آنها را هم راحت نگذاشته است.
تعریف میکند: درست است که به لطف امام رضا (ع)، مشهد از حمله اخیر دشمن مصون ماند، اما ذهن همه ما درگیر شد. اینکه چه شد و چه خواهد شد و دیگر نتوانستیم آن چنان که باید و شاید برای این ایام درس بخوانیم. البته خوش بینانه هم میشود به این موضوع نگاه کرد؛ برای بعضیها هم فرصتی شد تا از فرصت طلایی در وقت اضافه استفاده کنند. تجربه نشان داده است گلهای زیادی در دقیقه نود به ثمر رسیدهاند.
رضا محمودی که در رشته انسانی درس میخواند، آن قدر کلافه و عصبی است که حاضر نیست از کنکور حرفی بشنود. میگوید: خسته شدم ازبس هر روز یک قانون و برنامه جدید میرسید. اصلا این بلاتکلیفی از اول سال بوده است. متولیان حوزه سازمان سنجش شب میخوابیدند و صبح با تصمیم تازه بیدار میشدند و مشخص نبود این طرح و برنامهای که اعلام میکنند، تا آخر هفته دوام میآورد یا بازهم تغییر میکند.
رضا میخندد و ادامه میدهد: در این بین، برای ما کنکوری ها، دشمن تیر آخر را شلیک کرد. من که انگیزهام را برای درس خواندن و ادامه دادن از دست دادهام. زیر فشار روانی خانواده گاه کم میآورم، فقط خدا کند این ایام فرسایشی زود تمام شود!
ایلیا عربشاهی هم مثل خیلی از هم کلاسیها و دوستان هم سن وسالش فقط به دندان پزشکی فکر میکند و تصورش این است که امسال، شانس بیشتر با کسانی است که آمادگی برای کنکور را دیرتر شروع کردند یا حتی کمتر مطالعه کردند و استدلالش این است که دنبال کردن وقایع اخیر و مربوط به جنگ، خستگی میآورد و ذهن خسته از درس خواندن مکرر، ظرفیت این اتفاق را نداشت.
حق هم بدهید به دانش آموزانی که برای کسب رشتههای خوب، مصمم هستند و از تابستان دو سال گذشته، درس خواندن را شروع کردند و، اما تأخیر در برگزاری کنکور، همه چیز را به هم ریخته است. خیلی هایمان در آمادگی کامل برای شرکت در کنکور بودیم و، اما همین انتظار و فشار روانی، روح وروانمان را به هم ریخته است. البته میتوان نیمه پر لیوان را هم نگاه کرد؛ کسانی که به این وقت اضافه نیاز داشتند.
محمدمهدی عادلی پور هم مثل هزاران دانش آموز دیگر، از سالها قبل خود را برای کنکور و رقابتی بزرگ آماده کرده بود و همه هدفش به دست آوردن رشته دندان پزشکی است و اصلا به کمتر از پزشکی فکر نمیکند. روزهای منتهی به کنکور، واقعیت دیگری اتفاق افتاد. هیچ وقت باورش نمیشد اتفاقی بخواهد همه چیز را زیرورو کند؛ برنامه ریزی درسی و معادله چندساله او برای زندگی.
حالا او به این باور رسیده است که غیر از جنگ، همیشه ماجراهای پیش بینی نشدهای هستند که میتوانند روال عادی زندگی را کاملا تغییر دهند. روزی که به خاطر حادثهای مجبور به بستری شدن در بیمارستان شد و پشت بندش ماجراهای مختلف پیش آمد؛ عمل جراحی، درد و بیداریهای شبانه روزی، تنها چیزی که فکرش را میکرد، این بود که حاصل زحمات چندساله اش به باد رفت، همه چشم پوشی کردند از میهمانیهای خانوادگی و رفتن به سفر و...
میگوید: به خاطر ضریبی که امسال امتحانات نهایی در پذیرش و انتخاب دانشجو دارد، تمام وقتم را برای امتحانات نهایی گذاشته بودم. مرحله اول کنکور را برای آشنایی با سؤالات شرکت کردم. اما متأسفانه به خاطر عمل جراحی پا، نتوانستم آن طور که باید، از پس امتحانات نهایی برآیم. به خاطر شرایط جسمی نمیتوانستم در مرحله دوم کنکور هم شرکت کنم، اما فرصتی به خاطر جنگ پیش آمد که بتوانم خودم را برای این آزمون آماده کنم و امیدوارم نتیجه خوبی بگیرم.
نازنین بیات رشته انسانی میخواند و سال دوازدهمی است. سردرگم و نگران است. میگوید: به قول معروف این هم از شانس ماست. سالهای سرنوشت ساز زندگی ما توأم با ماجراهای مختلف بود؛ از همه گیری کرونا و دنبال کردن درسها در فضای مجازی گرفته تا جریان کنکور و جنگ. من که احساس میکنم همه چیز به هم ریخته است و اصلا نمیتوانم خودم را جمع وجور کنم و راحت ترش را بخواهید بدانید، اصلا آمادگی ندارم. احساس میکنم باید دوباره از نو همه چیز را برنامه ریزی و شروع کنم و این یعنی دوباره برگرد سر نقطه اول.
ساجده محمودی، حقوق را دوست دارد و به همین خاطر رشته انسانی را انتخاب کرده است. ساجده برخلاف هم کلاسیها از این تأخیر پیش آمده خوشحال است و میگوید: درگیرودار کنکور، برادرم به دنیا آمد و بیشتر وقت من به مراقبت از مادرم گذشت. البته هیچ فردی جنگ را دوست ندارد و من هم به خاطر ماجراهای اخیر ناراحتم. ولی واقعا به این فرصت احتیاج داشتم.
«آشفتهام»؛ این تنها جملهای است که به زبان مهدیه دشتی، مادر علیرضا که دانشآموز سال دوازدهمی است، میآید. فکر میکند استفاده از یک واژه و عبارت بتواند تا حدی آرامش کند تا پشت بندش توضیح دهد: علیرضا رشته انسانی درس میخواند و ما با راهنمایی مشاور، کلی برنامه ریزی کردیم تا او را مجبور به درس خواندن کنیم و به این مرحله برسانیم.
نوجوانی دوره حساس و سختی است و من خیلی خودم را برای برخورد درست با پسرم کنترل میکنم. ولی این ایام به قدری فشار روانی و عصبی روی من زیاد شده است که چندبار پرخاش کردهام و صدایم سر علیرضا بلند شده است. جریانات اخیر و طولانی شدن زمان برگزاری کنکور شرایط فرسایشی را برای خانوادهها پیش آورده است و واقعا خانوادهها نیاز به یک تنفس عمیق دارند تا بتوانند به روال عادی زندگی برگردند.
سعید اسفندیاری، سرگروه فیزیک ناحیه ۵ آموزش وپرورش، تجربه این برنامه را در دوران کرونا داشته است و تعریف میکند: خاطرم هست خیلی از بچههای درجه یک مدرسه خودشان را برای رشتههای به اصطلاح خوب آماده کرده بودند و متأسفانه نتوانستند آن طور که باید، خودشان را جمع وجور کنند و نتیجه بگیرند. حالا هم دقیقا شبیه همان ماجرا اتفاق افتاده است و خیلی از دانش آموزان از این بابت ناراحت هستند که البته باید بدانند این شرایط به صورت ملی و کشوری است.
دانستن این واقعیت شاید آنها را آرامتر کند و بتوانند آماده سر جلسه حاضر شوند. البته برای بعضیها هم بد نشد؛ مثل وقت اضافهای است که داور در مسابقات اعلام میکند و در این فرصت، برخی تیمها به حریف گل هم میزنند. میخواهم بگویم همه چیز به نگاه ما بستگی دارد و دانش آموزان ثابت کردهاند که بحران را میتوانند تبدیل به فرصت کنند، کافی است یک یاعلی بگویند.
دکتر محمد ثوابی که در حوزه روان شناسی تخصص دارد، درباره این ایام میگوید: تعویق در برگزاری آزمون کنکور، یک تصمیم ملی بوده است و دانش آموزان و خانواده هایشان نباید خود را درگیر این مسئله کنند و بهتر است با حفظ آرامش، شرایط را برای خود سختتر نکنند.
او بر این نکته تأکید میکند که هم دانش آموزان و هم خانواده هایشان، باورهای غیرمنطقی را از ذهن خود دور کنند؛ انتظاراتی که خارج از واقعیت است و اضطراب و استرس را زیاد میکند. دکتر ثوابی از شایعترین رفتاری که تنش بین دانش آموزان و خانوادههای آنها را زیاد میکند، یاد میکند و ادامه میدهد: خانواده رکن اصلی و محور برای کمک به دانش آموز به حساب میآید و نباید با آنها رفتارهای تنش آمیز داشته باشند و فرزندان کنکوری خود را محدود کنند. برنامه تربیتی پدر و مادر خانواده هم باید هوشمندانه و باظرافت باشد.
این روان شناس تأکید میکند: خانواده و دانش آموزان، باید مدیریت اضطراب و استرس را بیاموزند و از راهکار و تکنیکهای آرام سازی استفاده کنند؛ به عنوان مثال به مدت چهار ثانیه از طریق بینی، نفس عمیق بکشند تا بتوانند این ایام را به بهترین شکل مدیریت کنند.