به گزارش شهرآرانیوز؛ بیشتر ما از پدر یا مادربزرگی شنیدهایم که با تکان دادن سرشان میگویند: «هر سال زمان سریعتر میگذرد».
اما وقتی دوازده سالهای، مغز درک متفاوتی از زمان دارد – انتظار برای تعطیلات تابستانی بیپایان به نظر میرسد و یک روز مدرسه میتواند به اندازه یک ترافیک در گرمای مرداد طولانی و کِشدار باشد.
تفاوت بین عصر طولانی یک کودک و ماهی که برای یک بزرگسال مثل برق میگذرد، فقط داستانسرایی نیست؛ بلکه بازتابی است از اینکه درک مغز ما از زمان چطور تغییر میکند و این تغییر، نحوه اندازهگیری لحظهبهلحظه زندگیمان را دگرگون میسازد.
کودکان روزهایشان را با «اولینها» پُر میکنند: اولین شیرجه در استخر، اولین تلاش برای حل تقسیم طولانی..
این تجربههای تازه، مغز را با تصاویر جدید اشباع میکنند و باعث میشوند طول ذهنی یک بعدازظهر بیشتر احساس شود.
در مقابل، بزرگسالان بیشتر به تکرار الگوهای آشنا میپردازند. با تصاویر کمتر و تکراری برای ذخیرهسازی، روزها بیشتر شبیه یک کلیپ هایلایت هستند تا یک فیلم بلند.
به گفته روانشناس مارک ویتمن از «مؤسسه پژوهشهای مرزی روانشناسی و سلامت ذهن»، حس سرعت گذر زمان ارتباط نزدیکی با میزان اطلاعات جدیدی دارد که مغز هر روز ثبت میکند.
او اشاره میکند که حافظه و درک زمان روی یک نیمکت عصبی نشستهاند؛ وقتی یکی کند میشود، دیگری هم کوتاهتر میشود. تازگی و نوبودن، کلید اصلی این پدیده است.
هر زمان که مغز با چیزی کاملاً جدید مواجه میشود، موجی از توجه روی آن میافتد و آن لحظه را شایسته ذخیرهسازی میداند. هرچه این «پرچمها» بیشتر باشند، دفتر خاطرات ذهنی ضخیمتر میشود، و آن بازه زمانی بعداً طولانیتر به نظر میرسد.
کودکان، که تقریباً با همه چیز هنوز بیتجربهاند، در طول روز مدام پرچم میزنند. یک شوخی در ناهارخوری، یک کلمه جدید در کلاس علوم، یا یک بازی دزد و پلیس — هرکدام به عنوان یک فصل جداگانه در ذهن ثبت میشود.
در مقابل، بزرگترها روزهای «کپی-پیست» را پشت سر میگذارند که تنها تفاوتشان تاریخ روی تقویم است. با فصلهای کمتر، کتاب هر هفته بیشتر شبیه یک داستان کوتاه است.
تحقیقات انجامشده با استفاده از واقعیت مجازی در سال ۲۰۲۴ نشان داد که افراد مسن حدود ۱۵ درصد بازههای زمانی ساده را کمتر از مقدار واقعی تخمین میزنند، که نشان میدهد تازگی چقدر ساعت درونی را تیز میکند.
روال یکنواخت نهتنها گذشته را فشرده میکند؛ بلکه حال را نیز تخلیه میسازد.
مطالعاتی که فصلهای تعطیلات را در چند کشور بررسی کردهاند نشان دادهاند افرادی که به ریتم روزمره پایبند بودهاند، احساس کردهاند که کریسمس یا رمضان هر سال زودتر از راه میرسد. در مقابل، کسانی که فعالیتهای تازهای وارد زندگی کردهاند، احساس کردند که زمان بهآرامی پیش میرود.
هر حس از چشم یا گوش باید به قشر مغز منتقل شود. در کودکان، این مسیرهای عصبی کوتاه و صاف هستند. اما با رشد بدن، این مسیرها طولانیتر میشوند و گرچه سرعت انتقال همچنان بالاست، ولی به پای سرعت اولیه نمیرسد.
با افزایش سن، سرعت پردازش مغز نیز طبیعی است که کند شود، و مغز در هر ثانیه نمونهبرداری کمتری از جهان انجام میدهد.
نمونهبرداری کمتر یعنی «تیکهای» کمتر روی ساعت ذهنی؛ پس جلسه صبح برای یک چهلساله زودتر تمام میشود تا برای یک چهارمدبستانی.
این نمونهبرداری در چشمها نیز دیده میشود. چشمها از نقطهای به نقطه دیگر با حرکات سریع (سَکاد) حرکت میکنند و در توقفهای کوتاه تصاویر را ثبت میکنند.
چشمهای جوان و استراحتکرده در هر دقیقه توقفهای بیشتری دارند. چشمهای پیرتر یا خسته، عقب میمانند و فریمهای کمتری به مغز میفرستند. با فیلم نواری باریکتر، نمایش روز سریعتر پیش میرود.
دانشمندان، ادراک را به یک کتاب فلیپشونده تشبیه کردهاند. هر توقف چشمی یک صفحه است؛ اگر صفحات سریع عوض شوند، حرکت روان به نظر میرسد.
وقتی توقفها کُند شوند، کتاب فلیپ کمتر صفحه دارد. حرکت همچنان هست، اما روایت از هم میپاشد و در حافظه نیز کوتاهتر به نظر میرسد.
تنها یک شب خواب خوب میتواند ترمز روزهایی را که میدوند بکشد. وقتی نورونها استراحت کردهاند، چیزهای بیشتری را متوجه میشوند و خاطرات واضحتری میسازند.
ورزشکاران این سمت دیگر ماجرا را خوب میشناسند: وارد زمینشدن با کمخوابی باعث میشود کل مسابقه تار و مبهم باشد. بازیها انجام میشوند، اما ذهن تنها یکی دو صحنه را ضبط میکند.
دانشآموزانی که شب امتحان را بیدار میمانند نیز همین را تجربه میکنند – امتحانی که انگار فقط چند لحظه طول میکشد.
خستگی مزمن این اثر را تشدید میکند. اگر پیوسته از خواب کافی محروم باشیم، هوشیاری پایهای افت میکند و روز به روز عکسهای ذهنی کمتری ثبت میشود.
در طول ماهها، زندگی ممکن است حس کند از لای انگشتان میلغزد — نه، چون ساعت تندتر شده، بلکه، چون ضبطکننده کُندتر کار میکند.
دوپامین، انتقالدهندهای عصبی که با انگیزه و تخمین زمان در ارتباط است، در اثر کمخوابی کاهش مییابد و درک مدت زمان را بیشتر مختل میکند.
فیدهای بیپایان، تنوع وعده میدهند، اما بیشتر اوقات، الگوریتمها پستهایی با ظاهر مشابه ارائه میکنند. وقتی ویدیو پشت ویدیو از یک رقص تکراری میبینید، مغز تقریباً هیچ تغییری احساس نمیکند.
ساعتها میگذرند، در حالی که دفتر خاطرات ذهنی تقریباً خالی باقی میماند. اگر تأخیر در خواب شبانه به دلیل نور آبی صفحه را نیز در نظر بگیریم، اثر دوچندان میشود: هم لحظات کمتری ثبت میشود، هم خواب کمتری داریم.
کاهش اسکرول بیهدف یا جایگزینی آن با فعالیتی واقعاً جدید — مثل امتحان یک دستور آشپزی تازه، یا یاد گرفتن یک آکورد گیتار — به مغز لحظات متمایز بیشتری میدهد. این لحظات زمان ذهنی را میکشند و عصر کدر و تار را به چیزی پرمحتوا تبدیل میکنند.
فراتر از کندی پردازش، بزرگترها با لیستهای بلند مسئولیتها درگیرند. تمرکز محدود میشود به کارهای در دست انجام — ایمیل، خرید، بودجه — و ورودیهای جدید کمتر دیده میشود. تازگی کاهش مییابد و روزهای ذهنی کوتاهتر میشوند.
در نظرسنجیای در سال ۲۰۲۳ که جوانان را با بازنشستگان مقایسه کرد، گروه مسنتر تقریباً دو برابر بیشتر احساس کردند که سال «با سرعت میگذرد»، که این احساس نه به سلامتی بلکه به روتین روزمره یکنواخت نسبت داده شد.
با این حال، همه سالمندان این حس را ندارند. پژوهشگرانی که «فراپیرها» (Super-Agers) را زیر نظر دارند، دریافتهاند کسانی که همچنان مهارتهای جدید یاد میگیرند و درگیر اجتماع هستند، درک زمانی تیزتری دارند و عملکرد حافظهشان هم بهتر است. تنوع ذهن را فعال نگه میدارد.
خبر خوب این است که ابزارهایی برای «طولانیتر کردن روزها» در دل زندگی روزمره وجود دارند:
این مطالعه در مجله European Review منتشر شده است.