مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ بارها در کمین او مینشینند؛ نه یکبار، نه دوبار، بلکه سهبار. هربار هم تروریستها حسابشدهتر و دقیقتر از قبل به سراغش میآیند. هربار مخربتر و هر بار با سلاحهایی سنگینتر. بااینهمه هر سهبار، مرگ دست خالی بازمیگردد.
همه او را با نام «حاج رمضان» میشناسند. اسرائیل به خون او تشنه است. سالها تلاش میکند و برنامه میریزد تا او را به شهادت برساند. یکبار توی سوریه و در قلب دمشق، حوالی کنسولگری ایران را بمباران میکند. گمان میبرد حاج رمضان آنجاست و مثل همیشه اشتباه میکند. بعد وقیحتر به کنسولگری حمله میکند و باز حاج رمضان آنجا نیست.
رژیم کودککش فقط آبروی خودش را میبرد و همچنان محلهای رفتوآمدش را با ماژیکهای رنگی علامت میزند و امید دارد که یک روز و یک جا بتواند او را از بین ببرد. حاج رمضان نه فقط یک نظامی، بلکه مغز متفکر زیرساختهای مقاومت در منطقه است. تونلهایی که در غزه کنده میشود، خطوط ارتباطیای که در جنوب لبنان مستقر میشود یا سامانههایی که از زیر خاک، آسمان را نشانه میروند و... همه ردی از او دارند.
حاج رمضان جلوتر از موشک، جلوتر از آتش و جلوتر از شهادت. مدتها در سوریه فعالیت میکند. با مردم منطقه آشناست، راهها را میداند، هوای دمشق را نفس میکشد، اما ردی از خودش باقی نمیگذارد. آنقدر در خفا کار میکند که حتی وقتی هدف است، دشمن هنوز مطمئن نیست که خودش آنجاست یا ردپایش. تنها سه بار در سوریه هدف قرار میگیرد. هر بار با اطلاعات دقیق، هر بار با رصد و شناسایی، اما باز هم ناکام و اینجاست که ترس دشمن آغاز میشود.
وقتی یک مرد، بارها از تیغ مرگ عبور میکند، دشمن دست به فهرست میبرد. در شهریور۱۳۹۸، وزارت خزانهداری آمریکا، نام حاج رمضان را به عنوان یکی از رهبران گروههای «تروریستی» وارد فهرست تحریمها میکند. این تنها یک اعلان نیست؛ بیانیهای از ترس است. ترس از کسی که خودش را نشان نمیدهد، اما طرحهایش، معادلات غرب برای منطقه را بههم میریزد.
دنبالکنندگان سیاست منطقه میدانند که تحریم شدن، همیشه به معنای قوی بودن است؛ بهویژه وقتی پشت آن، سالها سکوت و کارآمدی نشسته باشد. او متولد سقز کرمانشاه است. مرد جنگ است و زندگیاش لایههای پیوستهای از مقاومت دارد. جنگ که آغاز شد، نوجوانیاش را پشت سر نگذاشته بود، اما آنقدر زود بزرگ شد که در همان سالهای اول، نامش در فهرست رزمندگان اطلاعات عملیات ثبت شد.
کردستان، جنوب، غرب، خطوطی که گاه شبها با قدمهای آرام او روشن میشدند. جوانیاش را برای خاک وطن داد و چند ترکش به یادگار برداشت. در دانشگاه صنعتی خواجهنصیر، مهندسی برق خواند. کار با سیم و مدار را برای ساخت سامانههای دفاعی در میدان ترجیح داد. در دهه۷۰، برای اولینبار رد پایش به خارج از مرزها رسید. لبنان، سوریه، سودان، عراق؛ هر جا که سخنی از مقاومت است؛ او همانجاست.
در نیروی قدس، نامها همیشه محرمانهاند، اما بعضی نامها حتی در میان محرمها هم با احتیاط برده میشوند. حاج رمضان یکی از آنهاست. سالها بعد، وقتی فرماندهی شاخه فلسطین را بر عهده میگیرد، تنها حلقه کوچکی میدانند که او پشت تونلها، پهپادها و سامانههای موشکی گروههای مقاومت ایستاده است. پشت آن تونلهایی که در دل خاک غزه کنده میشوند و موشکهایی که شبانه از دل جنوب لبنان عبور میکنند. او سامانهها را در سکوت به یکدیگر متصل میکند. «محمدسعید ایزدی» مرد جزئیات است.
نه فقط در طراحی و برنامهریزی نظامی، بلکه در چیدمان جلسات مخفی، انتخاب مسیرهای انتقال، آموزش نیروهای بومی و حتی نحوه توزیع منابع مالی. حاج رمضان برای محور مقاومت، پدری بود آرام و دقیق. یحیی سنوار او را «حاجیِ مؤمن» صدا میزد و عماد مغنیه گفته بود: «او مردی است که دشمن نمیتواند حذفش کند». با اینهمه روزی آمد که تقدیر، دیگر قدمی عقب نرفت.
سحرگاه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴ هدف حمله تروریستی دشمن قرار گرفت. سردار توی وصیتنامهاش نوشته بود «بعد از شهادتم فکر انتقام من نباشید، من در زمان حیاتم انتقامم را از رژیم صهیونیستی گرفتم» و همینطور هم بود. او در حملهای بیسابقه به شهادت رسید. مردی پس از دههها مجاهدت اینبار در سحرگاه ۲۳ خرداد به شهادت رسید.
او رفت؛ بیسروصدا، مثل زندگیاش. سردار شهید به آرزوی دیرینهاش رسید و سرانجام باشکوهی برای سالها مبارزهاش با ظلم رقم زد.
***
تصویری از دیدار سرلشکر پاسدار شهید حاج محمدسعید ایزدی (حاج رمضان) از فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با رهبر معظم انقلاب که سایت رسمی رهبری پس از شهادت حاج رمضان آن را منتشر کرد. در این عکس شهید سرلشکر حسین سلامی نیز که در نخستین روز از تجاوز رژیم صهیونیستی به شهادت رسید حضور دارد.