گرچه احمد سعادتمند اعلام کرد بدهی باشگاه استقلال به بویان پرداخت خواهد شد تا آبیها از فعالیت در نقل و انتقالات محروم نشوند، اما قصه بدهیهای این باشگاه سر دراز دارد که متولیان ورزش و حتی دستگاه قضایی کشور باید به آن ورود کرده و جلوی این حجم از بریز و بپاشهای بیهوده را که فقط ثروتهای دلاری را به باد میدهند بگیرند.
در همین ۵ سال اخیر اگر پرونده جذب بازیکنان خارجی باشگاه استقلال را مرور کنیم به انبوهی از نامها برمی خوریم که با دریافت مبالغ چشمگیر با باشگاه استقلال قرارداد منعقد کرده اند و بی آنکه ثمرهای برای این باشگاه داشته باشند، ایران را ترک کرده و پرونده مالی قطوری را هم روی دست این باشگاه گذاشته اند.
بی توجهی دستگاه قضایی ورزش به تخلفات سریالی موجب شده مدیران بی آنکه در راستای جذب بازیکنان خارجی از خود وسواس و دقت بیشتری به خرج دهند تنها به جذب این بازیکنان مبادرت کنند و باشگاه را با پروندههای مالی در فیفا مواجه سازند.
پرونده بویان یکی از دهها پروندهای است که باشگاه استقلال با آن درگیر است و اگر نگاهی به فهرست شکایتهای خارجی علیه این باشگاه بیندازیم به این باور میرسیم که جذب بازیکنان خارجی به سادهترین شکل ممکن انجام میشود و مدیران باشگاه استقلال هیچ ارزشی برای پول ببت المال قائل نبوده اند؛ نمونه اش پرداختی هنگفت باشگاه استقلال در زمان مدیریت امیرحسین فتحی به گرو و نیومایر که آن زمان با محاسبات دلاری به رقمی در حدود ۵ میلیارد تومان میرسید.
این دو بازیکن بی کیفیت که در زمان مدیریت فتحی و به خواست شفر و فرزندش به استقلال ملحق شدند با حداقل کارایی قراردادهایی منعقد کردند که هیچ گاه در طول دوران بازیگری شان چنین دستمزدهایی را دریافت نکرده بودند، اما باشگاه استقلال در اقدامی بحث برانگیز راضی به پرداخت مبالغی به این دو بازیکن شد که در مخیله هیچ کارشناسی نمیگنجید. برای مثال بویان از باشگاه استقلال ۳۵۰ هزار دلار دستمزد گرفته بود، اما از باشگاه قبلی خود ۵۰ هزار دلار!
حال شاید اگر گرو و نیومایر که گفته میشد واسطه حضور آنها در ایران با پسر وینفرد شفر در تماس بوده اند در ترکیب استقلال نمایش قابل توجهی را از خود به جا میگذاشتند، نقدی به حضورشان نبود، اما شگفتا که گرو در طول دوران بازی اش فقط یک گل از روی نقطه پنالتی به ثمر رساند و نیومایر نیز دائما مصدوم و نیمکت نشین بود و دست آخر در نیم فصل به واسطه فشارهای برخی رسانهها ناچار به ترک ایران شدند. جداییای که برای باشگاه استقلال در آن زمان مبلغی بیش از ۵ میلیاردتومان هزینه در بر داشت.
در حضور چنین اعجوبههایی در باشگاههای بزرگ فوتبال ایران عوامل بسیاری سهیمند که باید موشکافاته به آن پرداخت، اما متاسفانه در سالهای اخیر که پدیده جذب بازیکنان خارجی به نقطه اوج رسیده هیچ حساسیتی روی این موضوعات زیرپوستی اعمال نشده و درمقابل میشنوینم که دستگاه ورزش در اقدامی بحث برانگیز اعلام میکند که باشگاهها از جذب مربیان خارجی امتناع کنند که این خود جای پرسش دارد که چرا و به چه دلیل حساسیت در مواجهه با مربیان خارجی تا این حد گسترش یافته که قانون گذاران حضور مربیان خارجی را منع میکنند، اما به سادگی از کنار حضور بازیکنان خارجی که ارقام بیشتری را از باشگاهها به باد داده اند میگذرند و همچنان اجازه میدهند این قبیل بازیکنان در فوتبال ایران جولان دهند.
اگر آنها که دستی بر آتش فوتبال دارند و سیاستها را مینویستند نسبت به پرداختیها به مربیان خارجی حساسیت دارند چرا همین نگرانی را نسبت به بازیکنان خارجی ندارد و به راحتی اجازه داده میدهند این قبیل بازیکنان به باشگاههای بزرگ فوتبال ایران رسوخ کرده ومشکلاتی را پدید آورند؟
تناقضها تا جایی پیش رفته که تصمیم سازان حتی با مدیران متخلف که عامل اصلی به جا مانده این بدهیها هستند هیچ برخوردی نمیکنند و اجازه میدهند دلالها در باشگاههای بزرگ رفت و آمد داشته باشند. سوال این است که وقتی میشود با ریشههای این مشکلات مبارزه کرد چرا ساده انگارانه از کنار آنها عبور میشود؟ آیا بهتر نیست با تبین متر و معیاری در راستای جذب خارجیها به این غائله خاتمه داد؟
روزگاری سازمان لیگ اعلام کرد تنها بازیکنان خارجی میتوانند وارد فوتبال ایران شوند که در لیگهای حرفهای بازی کرده باشند، اما این قانون به سادگی دور زده میشود و با ادلههای گوناگون بازیکنانی وارد باشگاهها میشوند که شرایط پوشیدن پیراهن تیمهای لیگ دویی فوتبال ایران را هم ندارد حال چه رسد به باشگاهی همچون استقلال که جزو تیمهای درجه یک فوتبال آسیا محسوب میشود و حداقلهایی باید برای عضویت در این باشگاه وجود داشته باشد.
به نظر میرسد آنچه باشگاه بزرگی همچون استقلال را با این چالش عظیم مواجه ساخته دردرجه اول دلالیسم پنهانی است که یقه این باشگاه را سالها است گرفته و هیچ بازدارندهای را هم در برابر خود نمیبیند. دیگر عاملی که موجب بروز چنین وضعی شده ناواردی برخی مدیران است که این میتواند هم سهوی باشد وهم عمدی. البته برای مدیرانی که با مصاحبههای پرطمطراق، خود را همواره تافته جدا بافته مینامند و به افکار عموم این طور القاء میکنند که با زیر و بم مدیریت در چنین باشگاههایی آشنا هستند حتما باید از واژه عمد استفاده کرد و هرگز نمیتوان خطای آنها را سهوی دانست.
مدیری که مدعی است زبان خارجی را مثل بلبل صحبت میکند و در زمان مدیریتش در باشگاه استقلال بارها برای فروش بازیکنان (صیادمنش، حسینی و نورافکن) به ترکیه و امارات رفت قطعا نباید زمینه حضور بازیکنانی همچون گرو ونویمایر را در باشگاه استقلال فراهم میکرد وآن حجم از بودجه دولتی را به باد میداد، اما انگار برخی در لایههای تصمیم گیری نیز با این قبیل مدیران همسو و هم نظرند که به راحتی از کنار خطاهای بزرگ مالی شان میگذرند واجازه میدهند این گونه ثروتها را به باد دهند.
به هرحال ماجرای بدهیهای باشگاه استقلال سر دراز دارد و اگر بی توجهی دستگاه قضایی ورزش و تصمیم گیران در بخش کلان را یکی از اصلیترین عوامل بروز چنین شرایطی بدانیم باید به دلالیسم، ناآگاهی مدیران و حتی گاها تبلیغات رسانهای اشاره کنیم که در رفت وآمد بازیکنان بی کیفیت و به جا ماندن بدهیهای بسیار نقشی کلیدی ایفا کرده اند.