ملیحه ابراهیمییزدی| خودتان را بگذارید جای آنهایی که فریبشان میدهید. شاید از نظر خودتان زرنگی کرده باشید، اما در عمل با دروغگویی کارتان را پیش بردهاید.
جالب است بدانید آیه119سوره آلعمران میفرماید: «خدا از آنچه در سینههاست [از افکار و نیت انسانها] اطلاع دارد.»
گاهی اوقات خودتان را اینگونه مجاب می کنید که صرفا پنهانکاری کرده اید تا اوضاع ختم به خیر شود، درست مثل آدمهایی که دروغ می گویند و معتقدند مصلحتی بوده اما باور کنید این توجیه تنها خودتان را مجاب می کند و بس. در ادامه به برخی مصادیق این موضوع اشاره کردهایم؛ امیدواریم شما جزو این دسته افراد نباشید.
در معامله تقلب نکنید
بین دوستان و آشنایان و اقوام به زبانبازی معروف است. خدا نکند قرار باشد معاملهای را بین دو نفر جوش بدهد؛ آنچنان ذکر صفات میکند که هرکسی نداند فکر میکند چه صیدی را شکار کرده است!
عزیز دل! چرا با زبان ریختن از کاه کوه میسازید و طوری وانمود میکنید که خدا به طرف رو کرده که وارد چنین معاملهای شده است! بهتر نیست بهجای استفاده از الفاظ قلنبهسلنبه ارزش واقعی آن کالا را به طرف نشان دهید و جوری رفتار کنید که عیب احتمالی معامله نیز مطرح شود؟ دست از تقلب بردارید. باور کنید آن منفعتی که دنبالش هستید، شرعا و عرفا اشکال دارد.
مراقب هویتتان باشید
رمالها نمونه بارز فریبکاران هستند. چطور ممکن است یک رمال در پستوی خانه، برای دیگران نسخه پولدار شدن بنویسد، اما خودش محتاج مبلغ ناچیزی باشد که از شما دریافت میکند! لطفا به این افراد که با فریبکاری ذهنتان را شیفته خود میکنند، اعتماد نکنید. یادتان باشد پایه و اساس کار چنین افرادی فریبکاری و دروغ است و این رفتار هویتتان را به چالش میکشد.
بازی با احساسات دیگران ممنوع!
ای وای از آن دسته افرادی که خودشان را به بیماری میزنند تا بدون نوبت وارد مطب دکتر شوند. چرا حق آن فرد شهرستانی را که از شب قبل جلو مطب خوابیده است، زیر پا له میکنید؟ مورد داشتهایم که قبل از ورود به مطب به فرزندش سپرده است که خودش را به مریضی بزند و با جوسازی و بازی با احساسات دیگر بیماران و اورژانسی نشاندادن حال بیمارش، بینوبت وارد مطب دکتر شده است و دست آخر هم توی دلش قند آب شده که چقدر توانمند است که کار سهساعته را در یک ربع ختم به خیر کرده است!
ازدواج با چاشنی آرزوهای واهی
همیشه عقد بین دو نفر را نباید به فال نیک گرفت. خیلی از زوجین، گام اول ازدواج را با فریبکاری و پنهانکاری برمیدارند. نمونههای متظاهر و متقلببودن در ازدواج، در جامعه کم نیست. کافی است به یکی از دادگاههای خانواده مراجعه کنید؛ تازه دستگیرتان میشود که واقعیت با آنچه قبلاز ازدواج برای زوجین ترسیم شده است، از زمین تا آسمان فرق میکند و دست آخر اینگونه میشود که آمار طلاق افزایش پیدا میکند.
بد نیست بدانید هرگاه یکی از زوجین، قبل از ازدواج، طرف خود را به موارد واهی همچون داشتن تحصیلات عالی، توانایی مالی، مجرد بودن و امثال آنها فریب داد و عقد برمبنای هریک از آنها واقع شود، فرد مرتکب به حبس تعزیری از 6 ماه تا 2سال محکوم میشود.
واقعنگر باشید
درست است که با همکار یا رئیس بالادستیتان دوستی دارید، اما کار درستی نیست که درعین رفاقت، رفتارهایی را مرتکب شوید که در شأن خودتان و طرف مقابلتان نیست. خب اگر قرار است یک روز سر کار حاضر نشوید، درست نیست که بیماری را بهانه کنید و هرطور شده استعلاجی جور کنید تا موجه به نظر بیایید. کمی با خودتان روراست باشید. درست است که شوهر خواهرتان دکتر است، اما یک سردرد ساده احتیاج به دو روز مرخصی استعلاجی ندارد. بهتر نیست بهجای این فیلم بازیکردنها با واقعیت جلو بروید؟
فریبکاری ریشه در اعتماد به نفس اندک دارد
زینب ضرابیمقدم
کارشناسارشد روانشناسی
گاه در روابطمان با دیگران به افرادی برمیخوریم که با نمایش عمدی برخی رفتارهای دروغین جسمی یا روانی، فریبکارانه و اغراقآمیز، قصد دارند فوری به خواستههایشان برسند. این گروه را در صفها بارها دیدهایم که با بیان «ماشینم جای بدی پارک شده؛ زود باید برم.»، «بچهام تو ماشین تنهاست.»، « حال بیمارم وخیمه؛ باید زودتر دکتر ویزیتش کنه.»، «زودتر باید دارو به مریضم برسونم، اورژانسیه.» و... قصد جلب ترحم دیگران و راهانداختن کارشان را دارند. این رفتارها با انگیزه بیرونی، نفع شخصی و مادی، شانهخالی کردن از بار مسئولیتهای قانونی و مقررات، باعث میشود حق دیگران پایمال شود. این گروه خود را افرادی «زرنگ»، «باعرضه»، «باجَنَم» «فرز و کاری» میدانند که با جلب ترحم و فریبکاری، کار خود پیش میبرند، اما از نظر روانشناسان، آنها دچار اختلالهای روانی رفتاری هستند و در حوزه روانپزشکی و روانی، رفتارهایشان «تمارضگرایانه» شناخته میشود.
تمارض دلایل خاصی دارد؛ بهعنوان مثال فردی که خود را بسیار بیمار نشان میدهد قصد دارد از مشکلش بهشکل نامعقولی فرار یا شانه خالی کند. این رفتار از کودکی و در محیط خانواده شروع میشود و خانواده آن را تقویت یا خاموش میکند. کودک با نشاندادن علائم دلدرد و حالت تهوع، خود را بیمار جلوه میدهد؛ والدین هم اجازه میدهند او در خانه بماند. اینجاست که خانواده باید بهدنبال دلیل اصلی امتناع کودک از رفتن به مدرسه باشد، اما از کنار آن میگذرد. کودک درمییابد که با جلب ترحم میتواند به خواستهاش برسد. همین کودک بزرگ و وارد جامعه میشود؛ با طرحواره و پیشینه ذهنی مثبت از دوران کودکی، برای رسیدن به هدفش به رفتارهای ترحمبرانگیز دست میزند که باعث احساس خوشایند و رضایتبخشی در وی میشود؛ این احساس نیز سبب تقویت و ادامهدارشدن رفتارهایش میشود.
از دیگر دلایل این رفتار الگوبرداری کودک از خانواده است. کودک که شاهد رفتارهای اغراقآمیز و فریبکارانه والدین خود است و از آنها میشنود برای رسیدن به هدف باید دروغ گفت و اغراق کرد، رفتارهای آنها را در خود پرورش میدهد و تقویت میکند. بهطورکلی مشاهده و الگوپذیری از والدین، در شکلگیری رفتارهای آینده فرزندان نقش بسیار مهمی دارد.
برای از بین بردن این رفتار اشتباه راهکارهایی وجود دارد:
- اگر متوجه شویم فردی قصد بزرگ جلوهدادن بیماری یا اوژانسیبودن کارش را دارد، باید نادیدهاش بگیریم. در چنین موقعیتهایی نباید تحتتأثیر رفتار افراد تمارضگر قرار گرفت. اگر این افراد جزو اطرافیان ما هستند، با چند بار پاسخ دریافتنکردن از سوی ما، رفتار شرطیشدهشان خاموش میشود و از بین میرود؛ زیرا پاسخ مناسبی از سوی ما دریافت نکردهاند.
- میتوان با این افراد صحبت و آنها را متوجه کرد که دیگران هم وضعیت مشابهی دارند و بههمیندلیل مثلا در صف منتظرند و او هیچ فرقی با دیگران ندارد.
- اگر دیگران درباره این افراد احساس ترحم میکنند، باید به آنها یادآوری کرد زیرپاگذاشتن قوانین سبب بههمخوردن نظم عمومی جامعه میشود.
- به دیگران آگاهی بدهیم که چنین رفتارهایی میتواند پیامدهایی منفی داشته باشد.
- درصورتیکه خودمان چنین رفتارهایی نشان میدهیم، باید بدانیم منشأ برانگیختن حس ترحم در دیگران، فریبکاری و تمارض، در اعتماد و عزت نفس اندک ماست. برای برطرفکردن این مشکل میتوان از مهارتهای اجتماعی و رفتاری کمک گرفت.
- آگاهی و شناختدادن و ایجاد حس مسئولیتپذیری در فرزندان، ازجمله کارهایی است که میتوان برای پیشگیری از این معضل به کار برد.
ترحم؛ نیمه پنهان روابط ناسالم
مرضیه رضازاده
کارشناس ارشد جامعهشناسی
«گناه داره بهش کمک کن.»، «مریضه گناه داره بذار زودتر بره داخل مطب دکتر.». این عبارتها و مانند آن را در تعاملهای روزمرهمان زیاد میشنویم. این جملهها را هنگامیکه در تعاملمان با دیگران میشنویم یا به کار میبریم، قصد برانگیختن احساسات دیگران بهمنظور رسیدن به هدفمان را داریم؛ بهعبارتی قصد داریم ترحم دیگران را جلب کنیم. این نوع تعامل (برانگیختن حس ترحم) که در جامعهشناسی رفتاری از آن به عنوان «تعامل معیوب» نام برده میشود، بهدلیل آگاهینداشتن و ضعف فرهنگی شکل میگیرد و این نوع کنش اجتماعی منجر به تقویت رفتارهای طرف مقابل میشود.
یکی دیگر از دلایل تقویت این رفتارها و گسترش آن در جامعهمان، دریافت پاداش بهجای تنبیه است. در جامعه ما جلب ترحم یک امتیاز محسوب میشود؛ زیرا فرد با آن به خواستهاش میرسد. از سوی دیگر، برخی الگوهای رفتاری در تعاملهای خانواده و سازمانی بهگونهای در کنار هم چیده شده است که حتی افراد سالم از نظر شخصیتی هم برای رسیدن به هدفشان، مجبور به تحقیر خود هستند تا به منظورشان دست پیدا کنند.
بهعنوان مثال اگر فرد بخواهد از روی صداقت کارش را پیش ببرد، اطرافیان به او میگویند؛ «چرا راستش رو گفتی؟ اغماض میکردی زودتر به خواستهات میرسیدی.» در این نوع گفتار هم فرد تشویق به دروغگویی میشود و هم متوجه میشود اگر حس ترحم دیگران را جلب کند، کارش راه میافتد. این دور معیوب در جامعه ما سبب شده است این رفتار، ابزاری برای رسیدن به خواستهها و نیازها شناخته شود. اما اینکه چرا شاهد گسترش آن در جامعهمان هستیم باید گفت که سرمنشأ اینگونه رفتارها که به افراد و جامعه آسیب میزند، یادگیری و الگوبرداری است. این چرخه معیوب از کودکی و در خانواده شکل میگیرد و در مدرسه تقویت میشود. بهعنوان مثال در مدارس باید بیشتر بر آموزش و آموختن ارزشهای اخلاقی، انسانی و وظایف هر فرد در جامعه تأکید شود. در خانواده هم بهجای تقویت حس ترحم باید خانوادهها وظایف و نقشها را آموزش بدهند. همانطورکه اشاره شد، گسترش این رفتارها در جامعهمان سبب آسیب میشود. اگر بخواهیم آسیبهای کوتاهمدت آن را بررسی کنیم، میتوانیم به ازبینرفتن اعتماد و اطمینان افراد یک جامعه به یکدیگر اشاره کنیم. همانطورکه میدانید بسیاری از روابطمان برپایه این دو شکل گرفته است؛ حال تصور کنید افراد جامعه به یکدیگر اعتماد و اطمینان نداشته باشند. بهطورقطع روابط افراد پایدار نخواهد بود و شهروندان نظر خوبی به هم نخواهند داشت. در درازمدت هم این رفتارها سبب شکلگیری آسیبهای مخربی مانند افزایش تکدیگری، جرم و بزه خواهد شد. اگر امروز میبینیم این رفتارها تبدیل به عادت شده به این دلیل است که هنوز به این درک نرسیدهایم که رفتارهایی مانند برانگیختن و جلب ترحم دیگران آسیبزاست.
راهکارهایی برای رفع این مشکل
برای جلوگیری از گسترش این رفتار باید مسئولان و متولیان امر به آسیبها و معضلاتی که بهطور مستقیم و غیرمستقیم از طریق ترحم گسترش پیدا میکند، آگاهی پیدا کنند و دغدغه برطرفکردن آن را داشته باشند. نکته دوم اینکه نقش و اراده جمعی را نباید نادیده بگیریم. گروههای مذهبی، روحانیون، نهادهای آموزشی مانند آموزش و پرورش میتوانند با برگزاری کارگاههای آموزشی، مشاوره، صحبت در مجلسهای دینی و... از معضلات این رفتار صحبت کنند و آسیبها را به نوعی که عموم مردم متوجه شوند، بیان کنند. سوم اینکه از طریق رسانههای تصویری میتوان برای نشاندادن معضلات حس ترحم استفاده کرد. انیمیشنهای کوتاه میتواند تأثیر خوبی روی نسل جدید بگذارد؛ گرچه این نسل نصحیت نمیپذیرند، بهطور غیرمستقیم میتوان به آنها آموزش داد.