سرخط خبرها
داور ملی تجربه‌نگاری ساکن محله سعدآباد از اهدافش می‌گوید

برنامه‌ریزی؛ عامل موفقیت

  • کد خبر: ۳۴۷۹۹
  • ۲۸ تير ۱۳۹۹ - ۱۴:۱۴
برنامه‌ریزی؛ عامل موفقیت
«موفقیت نیاز به برنامه‌ریزی و استفاده بهینه از وقت دارد» جمله‌ای است که یگانه حشمتی، رئیس شورای اجتماعی محله سعدآباد، به آن اعتقاد دارد و با تکیه بر آن توانسته به موفقیت‌های بسیاری برسد.
زمانی/شهرآرانیوز - «موفقیت نیاز به برنامه‌ریزی و استفاده بهینه از وقت دارد» جمله‌ای است که یگانه حشمتی، رئیس شورای اجتماعی محله سعدآباد، به آن اعتقاد دارد و با تکیه بر آن توانسته به موفقیت‌های بسیاری برسد. او به عنوان یک زن ثابت کرده است که می‌تواند در جامعه خوش بدرخشد و برنامه‌های بسیاری در زمینه شاخص‌های سرمایه اجتماعی دارد که می‌خواهد در شهر و به‌ویژه محله سعدآباد اجرا کند. ساعاتی را با او گفتگو کردیم تا از موفقیت‌ها و اهدافش برایمان بگوید.

کودکی با مسئولیت‌های بزرگ
یگانه حشمتی در فروردین ماه ۱۳۶۰ در کاشمر به دنیا آمده است. او با اشاره به دنیای کودکی‌اش می‌گوید: پدرم در نیروی انتظامی مشغول به کار بود و به دلیل شغلش مجبور بود به شهر‌های مختلفی برود. مادرم نیز او را در این امر همراهی می‌کرد و در هر شهری در مدت مأموریت پدر ساکن می‌شد. قبل از به دنیاآمدن من نیز در آبادان زندگی می‌کردند. سال ۶۰ پدرم در جبهه حضور داشت و از آنجایی که شهر آبادان به دلیل شرایط جنگ امن نبود مادرم به تنهایی به زادگاه خویش، یعنی کاشمر رفت و من در آنجا بدون حضور پدر به دنیا آمدم. پس از گذشت چند ماه پدر نیز به کاشمر آمد و آنگاه عازم مشهد شدیم که از قبل خانه‌ای در این شهر داشتیم. در واقع خانه اصلی ما در خیابان نخریسی بود. یک خانه ویلایی دو طبقه، اما کوچک. کلاس اول را در مشهد تحصیل کردم، اما از کلاس دوم تا پایان کلاس پنجم باز هم به‌دلیل شغل پدر به شهر‌های مختلف همچون سرخس و بجنورد رفتیم. سال اول راهنمایی به مشهد آمدیم و دو سال از مقطع راهنمایی را در مدرسه راهنمایی صدیقه گذراندم و از سال سوم راهنمایی تا پیش‌دانشگاهی را در مجتمع امام‌رضا (ع) درس خواندم. از همان کودکی فعال بودم و در کلاس‌های مختلفی مانند رایانه، قرآن و زبان به طور پیوسته شرکت می‌کردم. در کنار علاقه به درس خواندن علاقه بسیاری هم به مطالعه داشتم. بیشتر وقتم را به یادگیری آموزش‌های مختلف غیردرسی و همچنین مطالعه و کتاب خواندن می‌گذراندم. در زمانی که در سرخس سکونت داشتیم عضو کانون فرهنگی فکری نوجوانان شدم که به واسطه آن فعالیت‌های قرآنی، فرهنگی و ... انجام می‌دادم و زمانی که به مشهد آمدیم عضو کتابخانه حرم شدم. کتاب را دوست داشتم و یکی از کتاب‌هایی که در دوران نوجوانی بر من خیلی تأثیر گذاشت کتاب «جادوی فکر بزرگ» بود که خاله‌ام به من هدیه داد. یک کتاب روان‌شناسی که بر قدرت فکر تأکید زیادی داشت. از آنجایی که بسیار کتاب مطالعه می‌کردم نگارش خوبی هم داشتم. بر این اساس انشا‌ها و حتی دلنوشته‌های خوبی می‌نوشتم که هنوز هم بعضی از آن‌ها را نزد خود نگه داشته‌ام. به یاد دارم معلم ادبیاتم در پایان یکی از انشاهایم در دفترم نوشته بود: «کاش در نظام آموزشی ما نمره‌ای بالاتر از ۲۰ بود و من تقدیمت می‌کردم». از نظر او من نسبت به هم‌سن و سالانم بیشتر می‌فهمیدم و درک بالایی داشتم. البته این موضوع برای من طبیعی بود، زیرا فرزند اول خانواده بودم و از همان کودکی مورد توجه پدر و مادر قرار گرفته بودم. خانواده من رفتار متفاوتی با من داشتند و به دلیل آنکه فرزند اول بودم مسئولیت‌های بسیاری برعهده‌ام می‌گذاشتند. نگهداری از فرزندان کوچک‌تر را به من واگذار می‌کردند و همیشه به دنبال این بودم که چگونه از آن‌ها مراقبت کنم. به همین دلیل هیچ خاطره‌ای از بچگی کردن خود ندارم. از طرف دیگر به مسائل اعتقادی نیز مقید بودم. تمام این موارد باعث شده بود که پدر و مادر از من رضایت داشته باشند و حتی مادرم در بعضی مواقع با من مشورت می‌کرد. مسئولیت‌هایی که به من محول می‌شد باعث شده بود با وجود سن کم درک و بینش زیادی نسبت به سایر هم‌سن و سالانم داشته باشم. خانواده نیز رفتار متفاوتی با من داشتند. به این موضوع در مباحث مدیریتی نیز اشاره شده است که اگر در کودکی به فرد مسئولیت داده شود نسبت به هم‌سن و سالانشان بصیرت بیشتری پیدا خواهد کرد.

زندگی در شرایط جدید
علاقه به امور پزشکی سبب شد در دوران دبیرستان در رشته تجربی درس بخوانم. در دوران تحصیل نیز جزو دانش‌آموزان برتر بودم و سالی که کنکور دادم آخرین دوره نظام قدیم بود. سال ۷۸ به محصلان نظام قدیم سهمیه دادند و آن‌ها با ما کنکور دادند در نتیجه با وجود آنکه برای قبولی در دانشگاه بسیار درس خوانده بودم و در کنکور نیز دو درس را ۱۰۰ زده بودم نتوانستم رتبه پزشکی کسب کنم. با این حال در رشته مدیریت خدمات بهداشتی درمانی دانشگاه علوم پزشکی شیراز قبول شدم و زندگی من وارد مرحله جدیدی شد. مسیر دور بود و من باید می‌ر‌فتم. از آنجایی که روحیه مستقلی داشتم دوری از خانواده و شرایط جدید را راحت‌تر پذیرفتم، اما به دلیل وابستگی خانواده به من، آن‌ها اذیت شدند. به یاد دارم که خواهرانم افت تحصیلی شدیدی پیدا کردند و پدرم نیز می‌گفت چراغ خانه ما با نبود تو خاموش شده است. رفتن من به لحاظ روحی خانواده را خیلی تحت فشار قرار داد، اما برای من زندگی جدیدی شروع شد و سعی کردم خودم را در شرایط جدید پیدا کنم. ضمن اینکه کتاب‌های روان‌شناسی‌ای که خوانده بودم به من بسیار کمک کرد. آن زمان شیراز قطار نداشت و پرواز‌ها نیز مقطعی انجام می‌شد و باید با اتوبوس می‌رفتم. خانواده‌ام برای خطرات جاده نگران بودند و من سعی کردم کمتر رفت و آمد کنم. در همان ابتدای ورودم به خوابگاه با یک مشکل رو به رو شدم. ظرفیت تعیین شده برای دانشجویان در خوابگاه کم بود و من و چند نفر دیگر جایی نداشتیم؛ بنابراین چند ماه در نمازخانه خوابگاه مستقر شدیم و این موضوع برای فردی که تازه‌وارد بود وجهه خوبی نداشت. پس از آن جایی برای ما در نظر گرفته شد. همان زمان قرار شد یک نفر به عنوان رئیس شورای خوابگاه انتخاب شود که دیگر دانشجویان به من رأی دادند و من رئیس شورای خوابگاه دانشجویان ترم اول شدم.

توجه به دانشجویان خوابگاه
مسئولیتی به من سپرده شد و من در قبال آن وظایفی داشتم که باید به نحو احسن انجام می‌دادم. از آنجایی که رشته تحصیلی‌ام مدیریت بود برای این مسئولیت خود در خوابگاه یک اصول آموزشی در نظر گرفتم و آن چیز‌هایی که در دانشگاه می‌آموختم در خوابگاه اجرا می‌کردم. البته به آن آموخته‌ها اکتفا نکرده و مطالعات زیادی انجام می‌دادم. همان سال اول متوجه شدم که شرکت تعاونی دانشجویان دانشگاه علوم‌پزشکی برای تعیین هیئت مدیره انتخابات دارد و من نیز در انتخابات شرکت کردم و به عنوان نایب رئیس شرکت انتخاب شدم. دانشجویان درباره من شناخت داشتند و می‌دانستند که من پیگیر وضعیت و شرایط آن‌ها برای رفع مشکلاتشان هستم. آن‌ها مشکلاتشان را بیان می‌کردند و من به دنبال رفع آن بودم و به طور جدی پیگیری می‌کردم. زمانی که در شرکت تعاونی دانشجویان به عنوان نایب رئیس فعالیت داشتم در خوابگاه نیز شرکت تعاونی راه انداختم تا دانشجویان بتوانند در هر ساعتی از شبانه‌روز مایحتاجشان را برآورده کنند. این اتفاق با استقبال خوبی همراه شد، زیرا تردد برای دانشجویان خوابگاه در زمان‌های خاصی ممکن نبود و این کار کمک زیادی به آن‌ها می‌کرد.
در دروس مدیریتی نمره‌های خوبی می‌گرفتم و به درس‌هایی که به نظر کاربردی می‌آمد بیشتر بها می‌دادم. سال دوم دانشجویی نشریه دانشجویی «رهاورد» را در دانشگاه راه‌ا‌ندازی کردم. در این نشریه به بیان مسائل کاربردی و علمی و حتی فرهنگی پرداخته می‌شد. شرایطی در این نشریه به وجود آمده بود که شعر‌های دانشجویانی که در زمینه‌های ادبی استعداد داشتند نیز چاپ می‌شد. تنها چیزی که من را از انجام آن کار خسته نمی‌کرد علاقه بود. علاوه بر این از طریق شرکت تعاونی اردو‌های داخل شهری و حتی خارج از شهری نیز برای دانشجویان برپا کردیم که بسیار استقبال شد. در هر اردویی چالش‌هایی وجود داشت، اما به هر یک از آن‌ها به دید یک مورد مدیریتی نگاه می‌کردم و به واسطه آن‌ها ارزش زمان را بهتر درک کردم. علاوه بر فعالیت اجرایی و تحصیل، بیش از اندازه کتاب می‌خواندم و به دیگران نیز پیشنهاد کتاب خواندن را می‌دادم. حتی با هم‌خوابگاهی‌ها جلسات تحلیل کتاب برگزار می‌کردیم و نظراتمان را درباره کتاب‌ها به اشتراک می‌گذاشتیم.

کسب عنوان سخنران برتر
در دوران کارشناسی دو مقاله نوشتم و در همایش کشوری که در قزوین برگزار شد به عنوان سخنران برتر انتخاب شدم وگواهی مربوط را کسب کردم. پس از آن در همایش‌های بسیاری از جمله در کرمانشاه و تهران سخنرانی کردم. آذر سال ۸۲ طرح خود را در حوزه مدیریت منابع انسانی در دانشگاه علوم پزشکی شروع کردم. سال ۸۳ برای تحصیل در مقطع کارشناسی‌ارشد کنکور دادم و در رشته مدیریت منابع انسانی در دانشگاه پیام نور تهران قبول شدم. سال ۸۸ مسئول واحد طرح شدم و در این مدت در یک‌سری همایش‌ها شرکت کردم.
تدریس در دانشگاه را از سال ۸۶ به عنوان مدرس شروع کردم. زمانی که برای اولین بار برای تدریس به یک دانشگاه مراجعه کردم از من سابقه تدریس خواستند و من گفتم سابقه ندارم، اما باید یکی به من اعتماد کند و این فرصت را در اختیار من قرار دهد. آن زمان دکتر قربانی، معاون آموزشی دانشگاه، در پاسخ به من گفت «من به شما این فرصت را می‌دهم» و بعد‌ها فهمیدم ایشان کلاس خود را به من داده است. در پایان ترم جزو مدرسان برتر اعلام شدم و این‌گونه رضایت ایشان را کسب کردم. من به تدریس به عنوان یک شغل نگاه نمی‌کردم بلکه تدریس غذای روح من بود. مشغله‌هایم زیاد بود و وقت برای شغل دوم نداشتم، اما تدریس را بسیار دوست داشتم و می‌خواستم آنچه یاد گرفته‌ام را به دانشجویان بیاموزانم. در کلاس‌هایم فقط به آموزش مباحث درسی تکیه نداشتم بلکه همیشه به دانشجویانم می‌گفتم که اگر از کلاس من بیرون بروید و جمله‌ای ذهن شما را درگیر نکرده باشد، وقتمان را تلف کرده‌ایم. علاوه بر این در کلاس‌هایم از تکنیک‌های خلاقانه و نوآورانه استفاده می‌کردم و بیشتر سعی داشتم کار گروهی و مشارکت را افزایش دهم، زیرا اعتقاد دارم این موضوع می‌تواند سرلوحه کار‌ها قرار گیرد. بر این اساس تاکنون به عنوان مدرس نمونه استانی تجلیل شده‌ام.

یک زن می‌تواند
سال ۹۳ مسئول واحد استخدام دانشگاه علوم پزشکی مشهد شدم. این مسئولیت بیش از یک سال ادامه داشت. در آن سال ۱۲ آزمون استخدامی در رشته‌های مختلف برگزار کردیم که به جرئت می‌توان گفت از نظر سلامت برگزاری آزمون و بحث عدالت اجتماعی جزو آزمون‌هایی بود که هیچ خدشه‌ای به آن نمی‌توان گرفت و آزمون عادلانه و براساس سوابق علمی برگزار شد. همچنین در سال ۹۳ اعلام نتایج اولین آزمون استخدامی را الکترونیکی انجام دادیم که کاری سخت بود، زیرا تا قبل از آن چنین کاری انجام نشده و نمونه‌ای نبود که بتوان از آن کمک گرفت. من اصرار داشتم که این کار انجام شود تا استخدام عادلانه انجام شود و با تمام سختی‌ها از پس آن برآمدم. در واقع این اتفاق باعث شد که بسیاری از دانشگاه‌ها از تجربه ما استفاده کنند. در ابتدا اعتقاد بسیاری بر این بود که یک زن نمی‌تواند از عهده کار برآید، اما خوشبختانه توانستم سربلند بیرون بیایم. از همان سال تاکنون دبیر نظام پیشنهاد‌های دانشگاه هستم. برای این مسئولیت نیز تلاش کردم و در نهایت در این زمینه سردمدار شده و از وزارت بهداشت نیز پیشی گرفتیم. علاوه بر مسئولیت‌های کاری، عضو عوامل اجرایی و دبیر اجرایی همایش‌های ملی نیز بودم و به همین دلیل با حوزه‌های مختلف دانشگاه همکاری داشتم. در جایگاه کاری خود به دنبال این بودم که مؤثر باشم بنابراین سال ۹۵ کمیته صیانت از حقوق شهروندی دانشکده پزشکی را فعال کردم. هدف این کمیته این است که بستری فراهم کند تا نیاز‌های افرادی که با سازمان در ارتباط هستند پیش‌بینی و برای رفع آن‌ها اقدام شود. همان سال در دانشگاه، شورای صنفی کارکنان را راه‌اندازی کردم، زیرا به نظرم باید جایی باشد که کارکنان بتوانند مشکلاتشان را بیان کنند. در این راستا یک نماینده از تمام رده‌های شغلی انتخاب شد که مسائل و مشکلات کارکنان را به ما انتقال دهد و البته با توضیحاتی که به ما ارائه می‌شد متوجه می‌شدند که مسائلشان در حال پیگیری است و در نهایت رضایت کارکنان کسب می‌شد. همچنین در راه‌اندازی سرویس کارکنان نقش داشتم و خوشحال هستم که رضایت کارکنان پیش آمده و در انضباط اداری تأثیر گذاشته است. در کنار کار در دوره‌های آموزشی و مهارتی بسیاری نیز شرکت کرده و گواهی‌های لازم را دریافت کردم.

داور ملی تجربه‌نگاری
سال ۹۶ به عنوان داور ملی تجربه‌نگاری انتخاب شده و عنوان بانوی برتر دانشگاه علوم‌پزشکی مشهد را نیز کسب کردم. وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور در آن سال سامانه‌ای راه‌اندازی کرد تا کارمندان و مدیران تجربیات خود را ثبت کنند و این‌گونه راه‌هایی که مدیران طی کرده‌اند در اختیار دیگران هم قرار داده شد. من یکی از هفت داوری هستم که از دانشگاه علوم پزشکی مشهد انتخاب شده است و به عنوان داور ملی تجربه‌نگاری فعالیت دارم. در این راستا تجربیات مختلف افراد در حوزه مدیریتی به من ارجاع داده می‌شود و من آن‌ها را بررسی می‌کنم. در حال حاضر اعلام شده که بیشترین حجم داوری تجربه‌ها در دانشگاه علوم پزشکی مشهد را در شش ماه دوم سال گذشته من انجام داده‌ام. ضمن اینکه در جشنواره تجربه‌نگاری وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی کشور نیز به عنوان داور نمونه تجلیل شدم. سال ۹۷ به عنوان مشاور منابع انسانی بیمارستان خصوصی چشم بینا فعالیت داشتم. همچنین همکاری در برگزاری همایش‌ها، کلاس‌های آموزشی و آزمون‌های استخدامی و دوره‌های توجیهی بدو خدمت، راه‌اندازی و توسعه سیستم جامع مدیریت طرح، عضو گروه پژوهش‌های کاربردی، رئیس امور اداری و امور عمومی، رابط نظام پیشنهادها، عضو ستاد صیانت از حریم امنیت عمومی و حقوق شهروندان، عضو شورای مشورتی کمیسیون تحول اداری، عضو کمیته فرعی ارتقای بهره‌وری نیروی انسانی، عضو گروه رفع نواقص کمیته استخدام، عضو کارگروه تدوین سامانه الکترونیکی آرشیو اسناد، عضو هیئت تحریریه نشریه داخلی علمی فرهنگی ندای سلامت، دبیر کمیته صیانت از حقوق شهروندی دانشکده پزشکی و دبیر کمیته نظام پیشنهادات معاونت توسعه دانشگاه علوم‌پزشکی را در کارنامه کاری خود دارم.

اهمیت سرمایه اجتماعی
سال ۹۵ در رشته مدیریت آموزشی در مقطع دکترا با رتبه ۱۵ کشور قبول شدم و در شرف دفاع از رساله‌ام هستم. در این دوره موضوعی که فکرم را بسیار درگیر کرد بحث سرمایه اجتماعی بود که موضوع رساله دکترای من نیز شد. سرمایه اجتماعی در دانشگاه علوم پزشکی به این دلیل برای من اهمیت پیدا کرد که کارکنان و استادان در دانشگاه در شرایط بحران خدمت می‌کنند و هر چه شاخص‌های سرمایه اجتماعی ارتقا یابد کارکنان و استادان از خودگذشتگی و تعامل بیشتری خواهند داشت. از طرف دیگر ما متولی تربیت دانشجویانی هستیم که قرار است به جامعه خدمت کنند. پس اگر استادان ما بتوانند شاخص‌های سرمایه اجتماعی مانند نوع‌دوستی، کار گروهی، اعتماد و ... را در میان دانشجویان ارتقا دهند، حس تعهد کاری در دانشجویان نیز افزایش خواهد یافت. در حال حاضر ما در شرایط کرونا قرار گرفته‌ایم و اینکه پزشکان و پرستاران در این شرایط حضور پررنگی دارند نشان از احساس وظیفه و مسئولیت نسبت به همنوعانشان دارد. به اعتقاد من جامعه‌ای می‌تواند به توسعه پایدار برسد که شاخص‌های سرمایه اجتماعی در آن ارتقا یافته باشد. به این موضوع علاقه‌مندم و مقاله‌ای نیز در این زمینه نوشته‌ام. تاکنون هفت مقاله نوشته و دو کتاب به چاپ رسانده‌ام. ضمن اینکه یک کتاب به نام «روش‌های سیاست‌گذاری در مدیریت آموزشی» را در دست چاپ دارم. اولین کتابی که به چاپ رساندم کتاب «رهبری انسانی» بود که ترجمه است. من کتاب لاتین آن را خواندم و متوجه شدم که می‌تواند در سطح مدیران و جامعه تأثیر زیادی داشته باشد در نتیجه با مشارکت دوستان آن را ترجمه کردیم. از آنجایی که ما اولین گروه مقطع دکترا در این رشته در مشهد بودیم کتابی به عنوان منبع آموزشی برای ما وجود نداشت و به همین دلیل تمام مقالات و اطلاعاتی را که با دوستانم به دست آورده بودیم گردآوری کردیم و در کتابی با عنوان «دانشگاه یادگیرنده» به چاپ رساندیم. اکنون این کتاب به دانشجویان مقطع دکترا تدریس می‌شود. کتاب «روش‌های سیاست‌گذاری در مدیریت آموزشی» نیز پس از چاپ مورد استفاده دانشجویان قرار خواهد گرفت.

در برابر محله خود دغدغه‌مند هستم
از سال ۹۲ در محله سعدآباد سکونت دارم. به عنوان علاقه‌ای که به بحث سرمایه اجتماعی داشتم وارد شورای اجتماعی محله شدم و اکنون به عنوان رئیس در این شورا فعالیت دارم. با تمام دغدغه‌ها و مشغله‌هایی که داشتم، اما عضو شدم تا با مردم محله خود ارتباط داشته باشم. در این راستا به عنوان دبیر کمیته صیانت از حقوق شهروندی دانشکده پزشکی به شهرداری پیشنهاد داده‌ام که با استانداری مکاتبه شود تا در جلسات یادشده رؤسای شورای اجتماعی محلات هم حضور داشته باشند، زیرا حضور این افراد به عنوان نماینده مردم را در چنین جایی کمرنگ می‌بینیم. محله سعدآباد بافت قدیمی دارد و به طور معمول افرادی که در این بافت ساکن هستند سن زیادی دارند و به همین دلیل باید برنامه‌هایی با محوریت سلامت شهروندان و بازنشستگان محله ارائه داد و به اوقات فراغت آن‌ها توجه داشت. با توجه به بافت تجاری این محله نیز نباید از کسبه غافل بود و برای ارائه خدمات به اهالی باید حمایت آن‌ها را نیز جلب کرد. اکنون توسط شورای اجتماعی محله کانال ارتباطی مجازی برای اهالی ایجاد کرده و در آن اطلاعات جامع مدارس را ارائه داده‌ایم و اطلاعات دیگر مربوط به نیاز‌های اهالی مانند مراکز تجاری را نیز به طورطبقه‌بندی‌شده در کانال قرار خواهیم داد. در بحث سرمایه اجتماعی ایده‌های خوبی دارم و اجرای آن نیازمند تعامل رو در رو با مردم است که در حال حاضر به دلیل وجود ویروس کرونا امکان‌پذیر نیست، در نتیجه فعلا به آموزش‌های مجازی اکتفا کرده‌ایم و تصمیم داریم به سمت هوشمندسازی شورای اجتماعی محله پیش برویم. حضور شورای اجتماعی محله باعث می‌شود نگاه شهرداری درباره نیاز‌های شهروندان آن محل بیشتر شود و من با عضویت در این شورا درباره محله خود دغدغه‌مند هستم و هر نیازی که در محل می‌بینم به شهرداری اعلام می‌کنم تا از این طریق برای مردم مفید باشم.

سرمایه‌گذاری فرهنگی
سال ۸۳ ازدواج کردم و اکنون یک کودک ۶ ساله دارم. زمانی می‌توانم بگویم مدیر موفقی هستم که مادر و همسر خوب و موفقی باشم. از آنجایی که خود به کتاب و مطالعه علاقه‌مند هستم این علاقه در فرزندم نیز ایجاد شده است. به نظر من اگر کودکی به کتاب خواندن علاقه‌مند باشد نصف راه تربیت را طی کرده است. با توجه به اینکه اصولی را فراگرفته‌ام آموزش مستقیم را نمی‌پسندم و به همین دلیل برای فرزندم آموزش‌های غیرمستقیم بازی‌محور را در نظر گرفته‌ام. زمان در حال گذر است و فردی می‌تواند موفق باشد که از لحظه لحظه خود استفاده بهینه کند و عامل موفقیت انسان‌های موفق برنامه‌ریزی است. من نیز به این موضوع پایبند هستم و تلاشم بر این است که پس از اخذ مدرک دکتری بتوانم خدمات مشاوره‌ای به مراکز آموزشی به ویژه مدارس و مهدکودک‌ها ارائه دهم، زیرا معتقد هستم که پایه آموزش را در سنین کودکی باید بنا کرد و در این زمینه مربیان مهدکودک‌ها می‌توانند بیشترین کمک را به ارتقای شاخص‌های سرمایه‌های اجتماعی جامعه کنند.
در شرایط کرونا مردم بیشترین حمایت را نیاز دارند و من به عنوان عضوی از بخش سلامت، تمام تلاش خود را می‌کنم که آگاهی لازم را به مردم بدهم. متأسفانه توجه نکردن برخی افراد به اصول بهداشتی نشان از کاهش حس نوع‌دوستی در آن‌ها دارد. همان‌طور که تحقیقات نشان داده شاخص‌های سرمایه اجتماعی رو به نزول است و این موضوع یک زنگ خطر برای مدیران است و باید در بحث فرهنگی سرمایه‌گذاری کرد. البته من به آینده امیدوارم و اطمینان دارم شهروندان به‌دلیل عرق ملی خود به کمک حوزه سلامت خواهند آمد.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->