نظر پاپ فرانسیس در مورد سلاح هسته‌ای شهیدی که در تمام مسجد‌های مشهد نماز خواند لزوم تبیین جایگاه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با نگاه به زن و خانواده طراحی‌های محمود فرشچیان رونمایی می‌شود تبیین ۳ عنصر حیاتی برای کار فرهنگی از دیدگاه آیت الله اعرافی آیا هر خرج گران‌قیمتی اسراف است؟ دامنه مشمولان تشرف به حج ۱۴۰۵ گسترده‌تر شد آیا دعا را باید با رعایت تجوید خواند؟ از خدا چه تصوری داریم؟ عدل الهی و معمای رنج! | چگونه به سؤالاتی که درباره عدل خداوند به ذهنمان می‌آید، پاسخ دهیم؟ مسیح بلوچستان که بود؟ افتخارآفرینی سجاد نوری از خراسان رضوی در چهل و هشتمین دوره مسابقات سراسری قرآن کریم آغاز فصل سوم «زندگی با آیه‌ها» با هدف‌گذاری ۵۰ میلیون مخاطب ۷۰ میلیارد تومان بودجه برای تربیت حافظان قرآن تخصیص یافت آیین‌های حرم مطهر امام‌رضا(ع) | روایت ۴ قرن جاروکشی در آستان رضوی مهلت نقل و انتقال دانشجویان شاهد و ایثارگر وزارت علوم تا ۵ آبان ۱۴۰۴ توضیحات ستاد امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر درباره خبر آموزش ۸۰ هزار نیروی امربه‌معروف فراخوان دومین جشنواره فرهنگی هنری «میقات» ویژه زائران حج ۱۴۰۵ منتشر می‌شود حذف مسلمان در هند با پروژه «مسلمان خوب، مسلمان بد» ۷۰۰ دانش آموزی بروجردی به مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس اعزام می‌شوند
سرخط خبرها

راز شناسایی پیکر سالم حضرت رقیه (س) در دمشق چه بود؟

  • کد خبر: ۳۴۸۵۷۲
  • ۰۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۳
راز شناسایی پیکر سالم حضرت رقیه (س) در دمشق چه بود؟
در دل خرابه‌ای در شام دختری سه‌ساله با پیکری زخمی به شهادت رسید. سال‌ها بعد، خواب‌هایی پی‌درپی راز آرامگاه حضرت رقیه (س) را فاش کرد.

به گزارش شهرآرانیوز، امروز پنجم صفر است. سالروز یکی از جانسوزترین صفحات تاریخ اسلام. روزی که دختری سه‌ساله در خرابه‌ای تاریک شام در آغوش سر بریده پدر جان داد. حضرت رقیه (س) دختر امام حسین (ع) نه شمشیر برداشت، نه در میدان جنگ بود، اما زخم‌هایش از همه عمیق‌تر بود. زخم‌هایی از جنس دلتنگی، از جنس غربت، از جنس داغ بی‌پایان یک کودک برای پدر. او از ظهر عاشورا وقتی آتش به خیمه‌ها افتاد، دیگر پدر را ندید.

روایت است که دستان کوچکش پیکر بی‌سر امام حسین (ع) را میان خاک و خون جست‌و‌جو می‌کرد و از آن لحظه، غربتش آغاز شد. دردانه ارباب پس از شهادت پدر، دستان کوچکش در میان خاک و خون، پیکر بی‌سر امام را جست‌و‌جو کرد و آن شب که خیمه‌ها سوختند، در آغوش عمه‌اش زینب کبری (س) آرام گرفت، اما آرامشش دیگر هرگز بازنگشت.

کاروان اسرا با رنج فراوان از کربلا به کوفه و سپس به شام برده شد. مسیر تلخی که در روایت‌ها از آن به‌عنوان راه خار مغیلان یاد می‌شود. در این راه، کودکان، بر شتران بی‌جهاز، بدون کفش، گرسنه و تشنه با بدن‌هایی زخمی، در معرض توهین و تازیانه قرار داشتند. صدای گریه‌های شبانه حضرت رقیه (س) گاه با پاسخ طعن دشمنان و گاه با دلداری‌های خسته امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) همراه می‌شد. پس از رسیدن کاروان اهل بیت(ع) اهالی شام منتظر برپایی جشن بودند. آنها به اسرای کربلا توهین کردند، سنگ زدند و پس از آن یزیدیان آنها را در ویرانه‌ای بی‌سقف و البته سرد جای دادند. شب‌های سرد شام و روز‌های تلخ اسارت، رمق از کودکان گرفته بود. اما رقیه (س) چشمی داشت که جز پدر نمی‌دید و زبانی که جز «بابا» نمی‌خواند.

پنجم ماه صفر فرارسید. شبی که تاریخ آن را فراموش نخواهد کرد. رقیه (س) با صدای گریه از خواب پرید و با التماس گفت که خواب پدر را دیده. یزید که از صدای گریه کودک کلافه شده بود دستور داد سر بریده امام حسین (ع) را در طشتی نزد او ببرند. وقتی طشت را آوردند، پارچه‌ای بر آن کشیده بودند. رقیه با دستان لرزان، پارچه را کنار زد و با دیدن چهره پدر فریادی زد که خرابه را به لرزه انداخت. ایشان سر پدر را در آغوش گرفت، گونه‌اش را بر گونه پدر گذاشت و آرام آرام دیگر نفس نکشید. حضرت رقیه (س) همان شب، در غربت خرابه شام، با دلی پر از دلتنگی و چشم‌هایی خیره به سر پدر. به شهادت رسید.

 پیکر حضرت رقیه (س) همان‌جا، در خرابه شام شبانه به خاک سپرده شد. بی‌کفن و بی‌تابوت. غربت او نه در شهادت که در فراموشی تدفینش تکمیل شد. سال‌ها بعد، در دوران عثمانی واقعه‌ای رخ داد که توجه مردم شام را به خرابه جلب کرد. در حدود سال ۱۲۴۲ شمسی دختر والی دمشق هر شب خواب دختری نورانی را می‌دید که می‌گفت: «من رقیه، دختر حسینم… قبرم در این خرابه در حال تخریب است. اجازه دهید آرامگاهم بازسازی شود.»

این خواب سه شب پیاپی تکرار شد. والی ابتدا بی‌اعتنایی کرد، اما پس از شدت گرفتن این خواب در خانواده‌اش، تصمیم گرفت از علما کمک بگیرد. سید ابراهیم دمشقی، یکی از علمای بزرگ آن زمان، مأمور بررسی خواب شد. با اجازه شرعی و به‌احترام خواب‌های پیاپی، سید ابراهیم همراه جمعی از خادمان وارد خرابه شد و در محل رؤیا شروع به حفر کرد. ناگهان، در عمق زمین پیکر دختری سه‌ساله کاملاً سالم و نورانی نمایان شد.

با لباسی خون‌آلود، جای تازیانه بر تن، و زخمی عمیق بر صورت. در روایتی آمده: «وقتی جسد او را دیدند، همه به گریه افتادند.» با توجه به آبگرفتگی در زیر قبر، برای تعمیر آن، بدن حضرت رقبه (س) را ۳ روز بر دامن سید ابراهیم نگه داشتند. او در این مدت نه آب خواست و نه غذا. گفت: «تا زمانی که این بدن بر دامن من است، نیازی به چیزی ندارم.» این واقعه به‌عنوان یکی از کرامات حضرت رقیه (س) در میان علما و مردم مشهور شد و محل دفن او مورد احترام قرار گرفت. پس از این واقعه، با هزینه مردم و حمایت بزرگان شیعه بنای ساده‌ای روی قبر ساخته شد. بعد‌ها ساختار آرامگاه توسعه پیدا کرد. امروزه گنبد و ضریح زیبای آن حضرت در قلب دمشق قرار دارد.

البته با آغاز بحران سوریه و حضور داعش در سال‌های اخیر، حرم حضرت رقیه (س) در خطر قرار گرفت. موشک‌ها و خمپاره‌ها تا نزدیکی ضریح آمدند. زائران به‌سختی می‌آمدند. مداحان بسیاری از رقیه (س) گفته‌اند؛ اما بیشتر از سکوت حرم حرف می‌زند. گویند: «تنها حرمی که روضه‌خون نمی‌خواد حرم حضرت رقیه (س) ست.» کودکی، خرابه‌ای، طشت طلایی و سری بریده همین کافی‌ست تا اشک بر گونه‌ها جاری شود. شهادت حضرت رقیه (س) در پنجم صفر سال ۶۱ هجری قمری قبل از اربعین حسینی رقم خورد. در خرابه‌ای تاریک، در غربت، در نهایت مظلومیت. اما این غربت تا امروز ادامه دارد. از سال گذشته، با تغییرات سیاسی در سوریه و حضور جولانی، زائران از حرم فاصله گرفتند و آن فضای معنوی و پرجمعیت جای خود را به خلوتی تلخ داد.

اکنون شب‌های حرم ساکت‌تر از همیشه است. اما در دل‌های زائران، ناله آن دختر همچنان جاری‌ست. حضرت رقیه (س) نه تنها یک کودک شهید که نماد مظلومیت مطلق است. کودک سه‌ساله‌ای که بی‌هیچ جرمی، تمام مراحل ظلم و جفا را طی کرد. صدای او، صدای تمام کودکان بی‌پناه جهان است؛ از کربلا تا فلسطین، از شام تا یمن. یاد او تلنگری است برای وجدان بشر.

منبع: فارس

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->