مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ خیلی زود با فضای دانشگاه آشنا میشود. پدر بنیانگذار دانشگاه تبریز است و سالها برای ساخت این محفل علمی تلاش میکند. شیرین هفتساله است و هرازگاهی بعد از مدرسه، همراه با مادرش چشمانتظار پدر میماند تا کلاس درس او تمام شود.
مادر هم درست مثل پدر، کرسی دانشگاه دارد. ملکه خانم از مشهورترین باستانشناسان و سکهشناسان ایرانی است که راهی فرنگ شده است، اما بعد از اتمام تحصیلات، با اشتیاق فراوان به ایران بازگشته است. شیرین، دخترشان هنوز بهسختی حروف فارسی را میخواند و مینویسد. او اول راهی است که برای باقی عمر، زندگیاش را وقف آن میکند.
یکی از همین روزها که ملکهخانم و شیرین منتظر اتمام کلاس خانبابا هستند، شیرین سوار ماشین زمان میشود و به سالهای دور سفر میکند. آن روز خانبابا وقتی از کلاس بیرون میآید، یک بغل جزوه و کتاب در دستانش است. به کتابی که توی دست شیرین میبیند، برای چند ثانیه خیره میماند و بعد با لبخندی پهن، خم میشود تا دستان کوچک دخترش را ببوسد. بعد دستان ظریف شیرین را میان دستانش میگیرد و با حرکت انگشت شست، چندباری آن را نوازش میکند و از او میخواهد که هیچوقت کتاب را زمین نگذارد.
شیرین آن روز به پدر قول میدهد که کتاب را از خودش جدا نکند و بعد غرق در سالهای دوری میشود که استاد دانشگاه است و مثل پدر و مادرش، زندگی خود را وقف علم میکند. شیرین پاسخ سؤالی را که بارها از او پرسیده بودند و جوابی برای آن نداشت بالاخره در همان لحظه پیدا میکند. حالا او میداند وقتی بزرگ شود، میخواهد چهکاره شود. رسالتی که ۵۹سال تمام ادامه پیدا میکند و شیرین را به یکی از فراموشنشدنیترین شخصیتهای علمی این مرزوبوم تبدیل میکند.
میانه مردادماه سال۱۳۱۷ بهدنیا میآید. فقط پنجسال دارد که مادر آموزش زبان فرانسوی را برای شیرین، آغاز میکند. او اشتیاق زیادی برای خواندن و نوشتن دارد و در این مسیر پشتکار زیادی از خود نشان میدهد. بالاخره شیرین از همان دوران کودکی، با خانوادهای اهل تاریخ و فرهنگ بزرگ شده است. با رتبه نخست راهی دانشگاه تهران میشود و در آنجا ادبیات میخواند.
سروکله علاقهاش به ادبیات از چهاردهسالگی پیدا میشود. وقتی که همسنوسالهای شیرین سرگرم کارهای روزمره هستند، شیرین دست به قلم میبرد و یک کتاب کودک را از زبان فرانسه به فارسی ترجمه میکند. پرویز ناتل خانلری، از سیاستمداران و نویسندگان بزرگ دوران، در مقدمه این کتاب مینویسد «شاید این مترجم صاحب ذوق و خردسال امروز، نویسنده زبردست فردا باشد» و همینطور هم میشود.
شیرین چندسال بعد یکی از برجستهترین مورخان تاریخ ایران است. بعد از دوره کارشناسی، برای گذراندن تحصیلات تکمیلی راهی سوربن فرانسه میشود. رساله دکتری او در باب تاریخ «آلجلایر» است که سال ۱۳۸۱ در قالب کتابی مرجع توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر میشود. این کتاب پژوهشی تخصصی درباره حاکمان جلایریان است که از حدود ۱۳۳۶ تا ۱۴۳۲ میلادی در بخشهایی از ایران و عراق حکومت میکردند.
بیانی در ۲۵سالگی، به ایران بازمیگردد و از او برای تدریس در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دعوت میشود. پیش از اسلام، تاریخ مغول و ایلخانان را تدریس میکند و مسیر پدر، مادر و اجدادش را ادامه میدهد. شیرین روزهایی که در ادامه مسیر خسته میشود، به خودش یادآوری میکند که نوه مهدیخان ملکزاده است، کسی که تاریخ انقلاب مشروطیت ایران را به تحریر درآورد و نتیجه ملکالمتکلمین است که واعظ معروف مشروطهخواه بود. او میخواهد ادامه دهنده نسلی باشد که فرهنگ و تاریخ را همهچیز میداند و تا مرتبه استاد تمام، دست از تلاش نمیکشد.
از مهمترین آثار دکتر شیرین بیانی میتوان به مجموعه سهجلدی «دین و دولت در ایران عهد مغول» اشاره کرد که در سال۱۳۷۰ جایزه کتاب سال ایران و جایزه دانشگاه تهران را دریافت کرد. او با رویکردی نوین، نظامهای سیاسی، مذهبی، فرهنگی و اجتماعی ایران را مطالعه میکرد. تمام منابع موجود در دنیا و درباره ایران را، چه در قالب منابع تاریخی و چه در قالب سفرنامه مطالعه میکرد.
بسیاری از نوشتههای او تا همین امروز در دانشگاههای ایران تدریس میشود و دانشجویانش میگویند که بیانی، تاریخ را طوری در کلاسهای درس مرور میکرد که انگار صحنهای معاصر و زنده از امروز است. تاریخ، در کلام و کلماتش زنده میشد و تسلط بینظیری بر دورههای تاریخی داشت.
او بعدها با استاد محمدعلی اسلامی ندوشن، از پژوهشگران ادبیات ایران ازدواج کرد زندگی مشترک این دو محیطی پر از گفتوگوهای ادبی، تاریخی و فلسفی شکل داد که تأثیر آن در دیدگاهها و نگارشهای هر دو مشهود است. پسرانشان، مهران و رامین بعدها از بحثهای شبانه اهل فرهنگ و مهمانانی از دانشگاه و هنر و تاریخ زیر سقف خانه میگویند. شیرین در یکی از سفرهای پژوهشیاش به اروپا، دستنوشتهای نادر از نسخههای خطی جامعالتواریخ رشیدی پیدا میکند.
روزها لابهلای این اسناد خودش را گم میکند و وقتی به حاشیهنگاری کوچکی به زبان مغول میرسد، اشک از چشمانش جاری میشود. این یادداشت، فقط چند کلمه داشت «فرهنگ ایرانی زنده خواهد ماند» و تا همین امروز که شیرین بیانی ۸۷سال دارد، این جمله را در گوش دوستداران ایران زمزمه میکند.