به گزارش شهرآرانیوز؛ خانم دکتر و شوهرش ناچار شده بودند هرچه زودتر برای پدر و مادر سالمند خود پرستار استخدام کنند. آنها به یک سایت واسطه گر مراجعه کرده و با جست وجوی نام پرستار به آگهی یک شرکت خدماتی رسیدند؛ شرکتی که دو دفتر در مشهد داشت و معتبر به نظر میرسید.
«حسن» فردی بود که مدیران شرکت برای کمک به زوج پزشک فرستادند، اما آنها چندان به این مرد، حس خوبی نداشتند. مدیر شرکت در تأیید پرستار خود گفته بود: «او بهترین نیروی شرکتم است. به طور کامل او را ضمانت میکنیم و از سختترین استانداردها عبور کرده است.» به دنبال این اظهارات بود که حسن استخدام شد.
یک ماه بعد مرد جوان طوری اعتماد زوج سالمند و فرزند آنها را جلب کرد که علاوه بر پرداخت مبلغی بیشتر از میزان قرارداد، تمامی هزینهها و خورد و خوراکش را نیز برعهده گرفتند و با گذشت زمان از او خواستند تا در خانه آنها سکونت کند. کارگر جوان در این مدت چنان وضع مالی اش خوب شد که دو ماه نشده برای خودش موتورسیکلت خرید. اما پس از ماه دوم، شرایط زن سالمند رو به وخامت گذاشت.
او مدام خواب بود یا در ناحیه قفسه سینه احساس درد میکرد و این شرایط ادامه یافت تا اینکه پرستار جوان یک روز ساعت ۱۵:۳۰ از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت. بررسیهای بعدی نشان داد که او با خودش ۳۰ میلیارد تومان طلا، لپ تاپ و دیگروسایل باارزش خانه را نیز برده است.
با اعلام این موضوع به پلیس، با دستور سرهنگ جواد بیگی، رئیس پلیس آگاهی مشهد، گروهی از کارآگاهان اداره مبارزه با سرقت، کار رسیدگی به این پرونده را آغاز کردند. کارآگاهان در تحقیقات اولیه خود متوجه شدند پرستار زوج سالمند، ۲۴ سابقه کیفری دارد و با ۴۱ سال سن بیش از سه دهه در زندان و کانون اصلاح و تربیت بوده است.
بررسیهای تکمیلی نشان داد که حسن از میانه فروردین ماه کارش را به عنوان پرستار در خانه زوج سالمند شروع کرده است. او از ساعت ۸ صبح به خانه این زوج میرفته و ساعت ۲۳ به خانه پسرعمویش در قاسم آباد برمی گشته است. یک ماه نشده بود که به پاس سخت کوشی او، دختر و داماد این زوج که بانی استخدامش بودند، به او اتاقی در خانه خود دادند تا دیگر مجبور نباشد هر شب به خانه پسرعمویش برود و صبح زود بازگردد.
همه چیز به ظاهر خوب بوده است و آنها حتی اگر به باغ یا گردشی میرفتند، حسن را با خود میبردهاند. رفتار آنها با پرستار جوان شبیه پسرشان بوده است و حتی او را پسر نداشته خود خطاب میکردهاند.
مأموران همچنین متوجه شدند که در دومین ماه حضور حسن، او آن قدر به صاحب خانه نزدیک شده که آنها او را فرزند خود خطاب میکردهاند و به دنبال پیدا کردن همسری مناسب برای او بودهاند تا از تنهایی دربیاید. در این شرایط وقتی حسن هر شب کیسههای مشکی رنگی را به عنوان مواد بازیافتی بیرون میبرده است، زوج سالمند نه تنها به او مشکوک نشده، بلکه خوش حال بودهاند که پرستارشان از فروش اقلام بازیافتی درآمد بیشتری دارد.
به سومین ماه حضور حسن هنوز ۱۰ روز مانده بود که او حقوق و پاداشش را به طور کامل گرفته بود. عصر دو روز بعد با صدای روشن شدن موتورسیکلت حسن در حیاط، زوج سالمند تازه از خواب بیدار شده و خیلی زود متوجه میشوند کیفی حاوی دهها سکه طلای عتیقه به ارزش ۳۰ میلیارد تومان، یک دستگاه لپ تاپ و... دیگر در جای همیشگی شان نیست.
مأموران پس از شنیدن اظهارات مال باختهها به سراغ شرکتی رفتند که این فرد را به خانم دکتر معرفی کرده بود. مالک شرکت که پیش از این مدعی بود پرستارش را به خوبی میشناسد و از فیلترهای زیادی او را رد کرده است، با شنیدن اظهارات مال باختهها و پلیس در صحبتهای عجیبی اعلام کرد: من این فرد را به درستی نمیشناسم و او پس از مشاهده یک آگهی در سایت واسطه گر به استخدام شرکت در آمده است؛ حتی سفته یا کارت ملی متهم نیز دست ما نیست.»
پلیس که متوجه شد این فرد اقدام به سوءاستفاده از اعتماد بیجای مالک شرکت کرده است، تحقیقات گستردهای را برای شناسایی متهم آغاز کرد. هنوز ۱۰ روز از سرقت نگذشته بود که کارآگاهان با انجام تحقیقات فنی، متهم را در شهرستان سرخس رد زنی و او را با نیابت قضایی دستگیر کردند.
متهم پس از دستگیری هیچ راه گریزی پیش روی خود نمیدید و به سرقت اعتراف کرد. او همچنین از سه مال خری نام برد که در ازای طلاهای مسروقه به او موتورسیکلت، خانه و زمین داده بودند. با دستگیری مال خران در عملیاتهایی جداگانه هنوز تعدادی از سکههای طلای سرقتی کم بود.
متهم در بازجویی فنی پلیس اعتراف کرد این سکهها را که میلیاردها تومان ارزش داشت، به پاس محبتهای دخترعمویش و شوهرش به آنها بخشیده است. بررسیهای بعدی نیز نشان داد که زوج دریافت کننده طلاها پیش از این به خانه مال باخته آمد و شد داشتهاند. پلیس با این ظن که احتمالا آنها نیز در این سرقت نقش داشتهاند، آنها را به پلیس آگاهی فراخواند.
متهم در گفتوگو با خبرنگار شهرآرا درباره وضعیت زندگی اش مدعی بود: «هفت ساله بودم که مادرم فوت کرد. بعد از آن پدرم با زن جوانی در سرخس ازدواج کرد که مدام من را کتک میزد. او حتی با آب جوش و چاقو من را زخمی کرده بود، تا جایی که تصمیم گرفتم از خانه فرار کنم و مجبور شدم برای سیرکردن شکمم دزدی کنم. هشت ساله بودم که یک روز هنگام سرقت از داخل یک مغازه دستگیر شدم و بعد از دستگیری تحویل کانون اصلاح و تربیت شدم. من چیزی از زندگی نفهمیدم. بعد از آزادی هر بار که بیرون میآمدم، دستگیر میشدم و باز به زندان میرفتم.
حسن درباره استخدامش به عنوان پرستار توضیح داد: سال ۱۴۰۰ از زندان آزاد شدم، میخواستم سالم زندگی کنم. در یک سایت واسطه گر دنبال کار میگشتم که با یک شرکت خدماتی آشنا شدم. تماس گرفتم و بعد به آنجا رفتم. چون کارت ملی من هنوز نیامده، آنها شناسنامهام را نگاه کردند و پرسیدند: «سابقه داری؟»؛ میدانستم اگر راستش را بگویم، استخدام نمیشوم، برای همین موضوع سرقتها را مخفی کردم و گفتم: «تنها یک بار به دلیل رانندگی بدون گواهی نامه و حضور یک زن در خودروی من با مواد مخدر دستگیر شدم»؛ بعد آنها من را برای کار نگهداری از یک سالمند فرستادند. شخصی که چند روز بعد فوت شد.
بعد از آن چند روزی هم از یک سالمند دیگر مراقبت کردم که فرزندانش او را به خانه سالمندان بردند. بعد از آن هم در حالی که قرار بود یک سفته ۵۰ میلیون تومانی برای شرکت ببرم، با خانم دکتر و والدینش آشنا شدم. من اول نقشه دزدی نداشتم، اما طلاها و اعتماد این خانواده را که دیدم، اغفال شدم و....
رئیس پلیس آگاهی مشهد پس از بازگرداندن اموال مسروقه به مال باخته با اشاره به پروندههای مشابه با این سرقت به خبرنگار ما توضیح داد: در سوابق پروندههای سرقت از منازل میبینیم که ۷۰ درصد از سرقتهای منازل توسط افرادی انجام میشود که با پوشش کارگر و نیروهای خدماتی به منازل تردد دارند.
در بسیاری از موارد نیز متهمانی را دستگیر کردهایم که از روی کلیدها کپی کرده و نقشه سرقت را بدون حضور خودشان برنامه ریزی کرده بودند. باید تأکید کنم که بیشتر کارگرانی که در منازل کار میکنند، زحمتکش و پرتلاش هستند و این جرائم توسط افرادی انجام شده است که از این پوشش سوءاستفاده کردهاند.
سرهنگ جواد بیگی افزود: در هر صورت به شهروندانی که قصد استخدام نیروی کار در منزل دارند، توصیه میکنیم بیشتر مراقب باشند و به شرکتهای خدماتی هشدار میدهیم که در اعمال نیروی کار خود مسئول هستند. مانند مالک همین شرکت که پس از سرقت، شرکتش پلمب و خودش نیز دستگیر شد.