گلایه محمد یگانه دوتارنواز خراسانی از بی‌مهری‌ها به هنرمندان موسیقی این خطه

  • کد خبر: ۳۴۹۴۹
  • ۲۹ تير ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۵
گلایه محمد یگانه دوتارنواز خراسانی از بی‌مهری‌ها به هنرمندان موسیقی این خطه
روایتی از حضور یکی دو ساعته در منزل محمد یگانه، فرزند محمدحسین یگانه، که هم کلاس آموزش موسیقی و هم کارگاه ساخت دوتار است. این روایت بیشتر تلنگری خواهد بود برای مسئولان فرهنگی و علاقه‌مندان به موسیقی.

غلامرضا زوزنی |شهرآرانیوز - یکی از بخشی‌های شمال خراسان بزرگ، استاد محمدحسین یگانه است که در قوچان متولد شد و در روستا‌های تابعه آن زیست و تحصیل کرد و دوتار نوازی را فراگرفت. او در ۲۹ تیر سال ۱۳۷۱ دیده از جهان فرو بست و از خود سه پسر به یادگار گذاشت که هر سه از نوازندگان دوتار شمال خراسان هستند. محمد، موسی‌الرضا و حمید هر کدام به سبک و شیوه خود راه پدر را ادامه داده‌اند. آن‌ها از پدرشان دوتارنوازی و دوتارسازی را آموختند و در همه سال‌های فقدان پدر نوازندگانی تربیت کردند.

به گفته کارشناسان، استاد یگانه بزرگ، از بخشی‌های زبان‌گیر بوده است که حافظه شعری‌اش زبانزد همه بوده است. او علاوه بر نوازندگی و خوانندگی مجموع کار‌هایی که یک جامعه کوچک روستایی به آن نیاز داشته را می‌دانسته است. می‌گویند او طبابت هم می‌کرده و افرادی که به او برای شکسته‌بندی مراجعه می‌کرده‌اند بیشتر از افرادی بوده‌اند که برای فراگیری هنر نوازندگی پیش او زانو می‌زده‌اند.


مرحوم یگانه شاهنامه‌خوانی می‌کرده و در مجالس عزای سیدالشهدا (ع) نیز تعزیه می‌خوانده است. او دوتار را به زبان ترکی آموخته، اما علاوه بر این به فارسی و کردی هم می‌خوانده و می‌نواخته است. از میان فرزندان مرحوم یگانه، محمد، که نوازنده و خواننده و سازنده دوتار چیره‌دستی است در مشهد زندگی می‌کند، به سراغش رفتیم و از او خواستیم قدری درباره پدرش برایمان بگوید؛ محمد یگانه از سختی روزگار گله‌مند بود و دل و دماغ پاسخ دادن به پرسش‌های ما را نداشت. همین شد که به بهانه سالگرد درگذشت پدر بنشینیم پای درد ود‌های پسرش که امروز خود استاد و مدرس است.

در ادامه روایتی از حضور یکی دو ساعته ما در منزل او که هم کلاس آموزش موسیقی و هم کارگاه ساخت دوتار است آمده که بیشتر تلنگری برای مسئولان فرهنگی و علاقه‌مندان به موسیقی خواهد بود.

 

خستهام

در خانه اجاره‌ای‌اش را به رویمان که باز کرد ابروهایش درهم کشیده بود. علت این گرفتگی را چند دقیقه بعد در میان صحبت‌هایش فهمیدیم. خلق‌وخوی محمد یگانه، برای آن‌هایی که او را می‌شناسند غریب نیست با این حال حساب کار دستمان آمد و همه سؤال‌هایی را که از قبل آماده کردیم را کنار گذاشتیم.


در طول حیاط پشت سرش رفتیم تا پله‌های زیر زمین رسیدیم. سه، چهار پله را که پایین رفتیم وارد اتاقی شدیم که دور تا دور آن صندلی‌های جورواجور و قدیمی چیده شده بود. چهار دیوار اتاق دیگر جای خالی برای نصب قاب عکس و لوح‌های تقدیر نداشت. محمد یگانه برای فرار از گرمای تموز پنکه قدیمی روی زمین را روشن کرد و روی یک تخت چوبی که با قالیچه‌های دستباف پوشانده شده بود، زیر قاب عکس پدرش نشست.


شروع به حرف زدن که کردیم محمد یگانه خنده تلخی بر لبانش نشست. در جواب سؤالمان که از او خواستیم درباره پدرش کمی صحبت کند گفت: این چیز‌ها را که می‌شنوم خنده‌ام می‌گیرد. همیشه حرف می‌زنیم که خیلی‌هایش تکراری است، اما فایده‌ای ندارد. به هیچ چیز دل‌خوش نیستم. من از رفتار مسئولان ناراضی هستم. حقوق ماهیانه من به عنوان یک هنرمند ملی ۲۵۰ هزار تومان است! بیمه نیستیم. درسن هفتاد سالگی و بعد از چهل سال فعالیت در حوزه موسیقی مقامی هنوز مستأجرم.

سیدگی به هنرمندان موسیقی از یک کارگر هم کمتر است. وضعیت جوری است که هنرمند باید بمیرد تا مسئولان به یادش بیفتند. برای پدرم که استاد موسیقی بود و سال‌ها برای حراست از موسیقی مقامی زحمت کشید حتی یک بزرگداشت نگرفتند تا اینکه خودم به‌همراه تعدادی از هنرمندان در سال ۱۳۷۸ برای او گرامیداشتی برگزار کردیم.

 

مقامنوازی برای شاهنامه

لابه‌لای معدود جملاتی که این بخشی موسیقی مقامی به زبان می‌آورد از پدرش هم حرف می‌زد. روایت‌هایی که در موسیقی شمال خراسان وجود دارد همه‌اش حماسی است و این ویژگی‌ها باعث شد پدرم به یکی از بهترین خواننده‌ها، نوازنده‌ها و روایتگران آن خطه تبدیل شود. حتی استاد یگانه شاهنامه را هم روایتی می‌خواند. اهمیتی که او به شاهنامه می‌داد باعث شد که من ۲۵ سال روی مقام‌نوازی شاهنامه فردوسی وقت بگذارم.


با این همه نارضایتی محمد یگانه از زندگی روزمره‌اش غیر از موسیقی، عجیب بود که او چهار دهه از عمرش را که دوتار به دست بوده آن را بر زمین نگذاشته باشد. این را از او پرسیدیم و در پاسخ گفت: پدرم در دهه ۷۰ سازش را به من هدیه داد و سفارش کرد که سازم را زمین نگذارم من هم نگذاشتم. با هزار بی‌مهری این ساز را زمین نگذاشتم. عشق و علاقه به موسیقی مقامی است که من را سرپا و ثابت قدم نگهداشته است. از خارج کشور می‌خواهند که آنجا بروم، ولی به دلیل وصیت پدرم مانده‌ام. مطمئنم اگر من بمیرم دیگر کسی از اعضای خانواده‌ام نیست که ساز دستش بگیرد. سه نسل است که این موسیقی را سینه به سینه حفظ کرده‌ایم. زندگی‌ام را فدای موسیقی مقامی کرده‌ام، ولی نتیجه‌ای نگرفته‌ام. فرد تا زنده است باید به دادش رسید و الا بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود دارد.


پرسیدیم که شما در قبال این سال‌هایی که برای ماندگاری موسیقی مقامی صرف کرده‌اید چه توقعی دارید، که پاسخ‌گویی به سؤالمان را به مسئولان فرهنگی حواله داد: من هر کاری انجام دادم در همه این سال‌ها و هر رنجی که بردم تنها وظیفه‌ام را انجام داده‌ام. اما آیا مسئولان فرهنگی هم وظیفه‌شان را در قبال افرادی همانند من انجام داده‌اند؟ این سؤالی است که باید از آن‌ها بپرسید. به نظر شما اگر پدر من و امثال ما نبودیم هرگز «مهارت ساختن و نواختن دوتار» ثبت یونسکو می‌شد؟ اصلا چیزی از این هنر می‌ماند که حالا مسئولان ارشاد و میراث بخواهند به آن تکیه کنند و آن را ثبت جهانی کنند؟ دوتار، شناسنامه ملی است. ما حافظ و نگهدار شناسنامه فرهنگی کشورمان بودیم و هستیم.

با همه این تلخ‌کامی‌ها، اما پسر استاد یگانه فقید گفت که از ساختن ساز و از نواختن آن و از تربیت هنرجو خسته نیست: هرچند از رفتاری که با ما می‌شود غمگینم، ولی من به‌زودی آموزشگاهم را دوباره راه خواهم انداخت و به کار تربیت هنرجو مشغول خواهم شد. اما این به خاطر عشق و علاقه‌ام به موسیقی است و نه هیچ چیز دیگر.

 

کودکی پایه موسیقی است

یگانه پسر که خود از ده، دوازده سالگی دوتار به دست گرفته و تحت تعلیم پدر مرحومش قرار داشته در تربیت شاگردانش به آموزش از کودکی اهمیت می‌دهد. در میان شاگردان او دختران و پسران خردسالی هستند که نسبت به سنشان متحیر کننده دوتار به دست می‌گیرند و می‌نوازند. محمد یگانه گفت که اصل برای یادگیری همین سن کم است: پایه‌های نوازندگی از کودکی قوی می‌شود. من خودم هم از کودکی شروع کردم. از همان سن کم باید روی آن‌ها کار شود تا موسیقی در وجودشان ریشه بدواند.


تربیت هنرجوی کم سن و سال نشان‌دهنده این است که محمد یگانه به آینده امیدوار است و فعالیتش را می‌کند. اما او گفت که این خاصیت موسیقی است که نسل‌های مختلف را به طرف خود می‌کشاند: موسیقی جای خودش را پیدا کرده است. من از شرایطم ناراضی هستم. نارضایتی من علتی برای اینکه موسیقی میان مردم جایگاهی ندارد نیست.

 

دوتارهای منتظر

از اتاق زیرزمینی ما را برای تماشای کارگاهش به داخل حیاط برد. کارگاهی که روی همه وسایلی که در آن قرار داشت گرده چوب نشسته بود. دور تا دور دیوار‌ها دوتار‌های نیم‌سازی آویخته شده‌اند که منتظرند محمد یگانه کار ساختشان را به فرجام برساند. رنگ و روی استاد هفتاد ساله وقتی به کارگاهش رسید کمی باز شد. پر واضح است این تنها کاری است که انجام دادنش او را اندکی راضی می‌کند.

داخل کارگاه دوتارسازی‌اش خلقش بهتر است، همین فرصت باعث می‌شود تا از او بپرسیم شما که از برخورد مسئولان ناراحت هستید و به گفته خودتان به حداقل‌های زندگی دست نیافته‌اید چطور می‌شود که هنوز دست از این کار نکشیده‌اید و ساز می‌سازید و می‌نوازید و نوازنده تربیت می‌کنید.

گفت: من حاضر شدم عمرم را روی موسیقی مقامی و تربیت هنرمند صرف کنم. اما خانواده‌ام نیازمندی‌هایی دارند که باید آن‌ها را تأمین کنم. می‌بینید که با این سن هنوز مجبورم کار کنم تا روزگارم را بگذرانم. همسرم که وضع زندگی‌مان را می‌بیند اجازه نمی‌دهد فرزندانم وارد موسیقی شوند. این درد است. فرزندان من که نوازندگان توانمندی هستند از ترس معیشت و آینده‌شان جرئت ندارند پا در راهی بگذارند که اجدادشان در آن راه رفته‌اند. هرچند که آن‌ها تحصیل‌کرده‌اند، ولی باز هم بیکارند. من آینه عبرت فرزندانم شده‌ام. بروید از بازماندگان پیش‌کسوتان موسیقی مقامی سؤال کنید؛ ببینید در چه وضع و اوضاعی زندگی می‌کنند. خیلی‌هایشان مجبور شدند مسیر موسیقی‌شان را عوض کنند و از اصل خود دور شوند. ما هم با سختی پای این راه مانده‌ایم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->