معرفی آثار بخش مسابقه ایران جشنواره پویانمایی تهران بازیگری که شنونده خوبی بود | یادی از صدرالدین حجازی، هم‌زمان با سالروز درگذشتش مدیر مسئول همشهری آنلاین مجرم شناخته شد ساخت «تیم درمان»، سریالی درباره جنگ ۱۲روزه نگاهی به جایگاه فردوسی و منظومه او در نزد اعراب، به مناسبت انتشار ترجمه فارسی «دراسات فی الشاهنامة» جزئیات مراسم خاک‌سپاری و ختم زنده‌یاد «امید جهان»، خواننده مطرح بلیت کنسرت «علیرضا قربانی» در بازار سیاه راهیابی فیلم سینمایی «آخرین عاشقانه» به جشنواره اروگوئه انتشار فراخوان بیست‌وهفتمین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی کانون مدیرعامل مؤسسه فرهنگی شهرآرا در بازدید از پروژه سینمایی «برادر کوچک من»: سهم سینمای مشهد، تولید فیلم در تراز ملی و بین المللی است تمدید مهلت ارسال آثار به بخش تولید محتوای مجازی جشنواره آیینی و سنتی شروع مسابقه جنایی معمایی «سرنخ» از شبکه نسیم ۴ قهرمان در یک جدال فضایی | معرفی فیلم «۴ شگفت‌انگیز» + نظر مخاطبان خارجی جایزه اصلی جشنواره تورنتو «هَمنِت» رسید آغاز فصل تازه اجرا‌ها در تماشاخانه‌های شهر | مروری بر تئاتر‌های روی صحنه مشهد (۲۴ شهریور ۱۴۰۴) درخشش نمایش رادیویی «رؤیای پاییز» در جشنواره آسیا - اقیانوسیه
سرخط خبرها

سحر امامی را به «ضدقهرمان» تبدیل نکنید!

  • کد خبر: ۳۴۹۹۱۰
  • ۱۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۸:۳۸
سحر امامی را به «ضدقهرمان» تبدیل نکنید!
قهرمان آن کسی است که لحظه را جاودانه می‌کند، نه آن‌که مدام تکرار شود. لحظه سحر امامی مجری شبکه خبر ماندگار بود؛ بگذارید ماندگار بماند.

به گزارش شهرآرانیوز، در میان هیاهوی بمب‌ها و موشک‌هایی که ۲۶ خردادماه بر پیکر شهر فرود آمد و در میانه شوک و بهت افکار عمومی از حمله مستقیم رژیم صهیونیستی به ساختمان شیشه‌ای صداوسیما، لحظه‌ای کوتاه در تاریخ رسانه‌ای ایران ثبت شد؛ پلاتویی مقتدرانه، با صدایی آرام، اما نافذ، و کلماتی صریح که سحر امامی، گوینده و مجری شبکه خبر، در یکی از حساس‌ترین دقایق عمر رسانه‌ای‌اش به زبان آورد.

گوینده‌ای از شبکه خبر، که در لحظه‌ای خطیر و تاریخی، دوربین را نگاه کرد، لبخند نزد، انگشت اشاره‌اش را بلند کرد و گفت: «ما ایستاده‌ایم.»

بی‌گمان آن چند ثانیه، تصویر جدیدی از اقتدار رسانه‌ای ایران به نمایش گذاشت. اما پرسش اینجاست: آیا یک لحظه درخشان کافی است برای موجی از تقدیس‌ها، تجلیل‌ها، تجلیل‌سازی‌ها و نمادسازی‌های شتاب‌زده؟ آیا در این مسیر افراط، جایی برای پاسداشت کسانی که جانشان را در همین ماجرا دادند باقی مانده است؟

در همان روز، در همان ساعت، و در همان ساختمان، دو نفر جانشان را گذاشتند پای همین رسانه. نیما رجب‌پور، سردبیر بااخلاق شبکه خبر، و معصومه عظیمی، مسئول دبیرخانه ریاست صداوسیما. چند روز قبل البته در قالبِ مستندی برای لحظاتی ساعات پایانی عمرِ نیما رجب‌پور سردبیر شبکه خبر در قابِ تصویر دیده شد. یا معصومه عظیمی که نامِ او هم به عنوان شهید ساختمان شیشه‌ای به میان آمد.

هرچند مراسمی برای یادبود شهدای رسانه برگزار شد، اما چند عکس، یک قاب، یک آیین ساده و بعد... فراموشی. نقش سحر امامی در آن روز انکارناپذیر است. صدایش لرزید، اما نترسید. تسلطش ستودنی بود و سکوت نکرد. اما همان‌قدر که آن لحظه طلایی بود، همان‌قدر هم خطرناک است اگر بی‌وقفه تکرار شود. رسانه، اگر بلد نباشد کجا متوقف شود، «قهرمانش» را در مسیر تقدیس می‌سوزاند.

نمونه روشنش، همان اتفاق عجیب اهدای «دان یک» تکواندو به سحر امامی بود؛ حرکتی نمادین، اما خالی از معنا، که حتی جامعه ورزش هم با چشمی تردید به آن نگریست. دان یک، نتیجه سال‌ها رنج و مبارزه است؛ نه لوح یادبود برای صدایی که صرفاً درست و به‌موقع پخش شد. چرا با این نماد‌ها چنین سطحی برخورد می‌کنیم؟ چرا نمی‌فهمیم که تحقیر نماد، تحقیر قهرمان است؟!

آن لحظه‌ای که سحر امامی در قاب ماند، بی‌تردید در حافظه تاریخی رسانه ملی ثبت شده است. آن لحظه، یک قطعه بود؛ از پازلی بزرگ‌تر که در آن، شهید نیما رجب‌پور هم هست، معصومه عظیمی هم هست، خانواده‌هایی که داغ دیدند هم هستند، کارمندان گمنامی که در ساختمان ماندند هم هستند.

تجلیل اگر قرار است معنا داشته باشد، باید «متوازن» باشد. نه آن‌قدر افراط‌آمیز که بی‌اعتمادی بسازد، نه آن‌قدر قطره‌ای که قدرشناسی را زیر سؤال ببرد. جای سحر امامی، اگر در قلب مخاطب نشسته، دلیلش کیفیت کارش است؛ نه تعداد دفعاتی که تصویرش را تکرار کرده‌ایم.

تاریخ رسانه‌ها پر است از چهره‌هایی که در لحظه‌ای خاص، نماد شدند. اما ماندگارترین‌شان آنهایی بودند که بلد بودند در اوج، متوقف شوند؛ فهمیدند که «دیده‌نشدن» به موقع، از «نمایش دائم» عزتمندتر است. رسانه اگر می‌خواهد سحر امامی را حفظ کند، نباید او را بسوزاند؛ و خود او نیز، اگر می‌خواهد همچنان محبوب بماند، باید بلد باشد به بعضی مراسم «نه» بگوید، از بعضی تجلیل‌ها عبور کند، و اجازه دهد آن لحظه تاریخی، باوقار باقی بماند. هر قهرمانی اگر بخواهد قهرمان بماند، باید خود مانع قهرمان‌سوزی شود.

برگردیم به اصل روایت: حقیقت، نه نمایش؛ ما هنوز آن لحظه پخش زنده را فراموش نکرده‌ایم. هنوز هم به احترامش می‌ایستیم. اما با همان صداقت، از رسانه‌ها می‌خواهیم که تصویر بزرگ‌تری بسازند. فقط سحر امامی را نبینند؛ صدای خاموش نیما رجب‌پور را هم بشنوند، لبخند فروخورده معصومه عظیمی را هم ثبت کنند.

قهرمان‌سازی را از شهدا آغاز کنیم، نه از بیلبوردها. رسانه ملی اگر می‌خواهد اعتبارش را حفظ کند، باید بیاموزد در برابر وسوسه اغراق، مقاومت کند. از موج نسازد، بلکه از حقیقت بنویسد؛ و در پایان...؛ قهرمان آن کسی است که لحظه را جاودانه می‌کند، نه آن‌که مدام تکرار شود. لحظه سحر امامی، ماندگار بود؛ بگذارید ماندگار بماند. نه در زرق‌وبرق تجلیل‌ها، بلکه در سکوت متین حافظه مردم. نه در نماد‌های بی‌ربط، بلکه در احترام واقعی به آن‌چه بود: صدایی در تاریکی، نوری در شب، اما فقط یکی از صداها، نه همه آنها.

منبع: تسنیم

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->