آغاز اکران فیلم «غریزه» سیاوش اسعدی در سینما‌ها دوبله فیلم سینمایی «شکست ناپذیر» برای پخش از تلویزیون تعطیلی اجرای نمایش های سراسر کشور به مناسبت اربعین حسینی معرفی ویژه‌برنامه‌های شبکه تهران در اربعین حسینی + زمان پخش فیلم کوتاه «دوچرخه آبی» روی میز تدوین مروری بر کارنامه هنری «مهرانه مهین ترابی» به مناسبت تولد شصت و هشت سالگی اش سومین سالگرد درگذشت هوشنگ ابتهاج برگزار شد فیلم‌های راه‌یافته به «پویش فیلم‌سازی وطن به روایت من» معرفی شدند+ اسامی صفحه نخست روزنامه‌های کشور - ۲۰ مرداد ۱۴۰۴ تشییع پیکر استاد محمود فرشچیان در اصفهان جنگ ۱۲ روزه به روایت محمدحسین مهدویان | «نیم‌شب» فیلم جدید کارگردان زخم کاری درباره نفیسه مرشدزاده و سه اثر مهم او برای محرم و امام حسین(ع) رونمایی از مجموعه رادیویی «ایران غنی‌شده» در رادیو صبا رقابت تنگاتنگ اپیزود‌ها | نگاهی به سریال‌های جدید شبکه نمایش خانگی استاد محمود فرشچیان در نگاه هنرمندان | او تجلی معنویت در هنر اصیل ایرانی بود آموزش داستان نویسی | صدی سکوت (بخش اول)
سرخط خبرها

درباره نفیسه مرشدزاده و سه اثر مهم او برای محرم و امام حسین(ع)

  • کد خبر: ۳۵۰۹۲۹
  • ۲۰ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۲
درباره نفیسه مرشدزاده و سه اثر مهم او برای محرم و امام حسین(ع)
نفیسه مرشدزاده از آن آدم‌هایی است که با قلمش در ذهن خیلی‌ها ماندگار شده، چه آن روزها که در همشهری داستان بود و چه حالا که انتشارات اطراف را مدیریت می‌کند. او با سه کتاب کآشوب، رست‌خیز و زان‌تشنگان کاری کرده کارستان و آدم هرجای کره زمین این سه کتاب را بخواند، کربلایی می‌شود.

مریم شیعه| آفتاب بعدازظهر تا وسط اتاق آمده است. زانوهایش را توی بغل گرفته و چشم‌هایش خطوط سیاه روی صفحه را دنبال می‌کند. هربار که مادر صدایش می‌زند، سرش را از لابه‌لای صفحات کتاب بالا می‌آورد، نیم‌جوابی می‌دهد و دوباره در صفحات فرومی‌رود. کلمات تازه شبیه دانه‌های اناری‌اند که توی دهانش می‌ترکد. طعم ترش و شیرین کلمات تازه را با ذره‌ذره‌اش احساس می‌کند. تا مدت‌ها این کلمات گوشه ذهنش جاخوش می‌کنند و هربار با یادآوری حال‌وهوای دهکده دور و جنگل سرسبز و حیواناتش، کلمات جلوی چشمش قطار می‌شوند و نور، صدا، حرکت... دوباره تصویر می‌شوند. بعضی روز‌ها چنان غرق قصه می‌شود که وقتی صدای توی حیاط را می‌شنود، مطمئن نیست که این صدا را از حیاط خانه می‌شنود یا از دل کتاب. او قصه‌گوی عروسک‌هاست. توی قصه‌ها دخل‌وتصرف می‌کند و بعد به شیوه خودش برای عروسک‌ها قصه می‌گوید به امید روزی که قصه‌گوی بزرگی شود و آنها را بنویسد. قصه‌های تازه، پیدا کردن دفینه و گنج‌های کهنه‌اند. قصه‌ها، فرصت کشف‌های تازه‌اند. کشف‌هایی که آنها را چندباره زمزمه می‌کند، با آنها نرم‌نرم می‌خندد و گاهی بی‌اختیار ابروهایش را توی هم می‌کشد. او راز‌هایی را پیدا می‌کند که اهل خانه و دوستانش از این راز‌ها بی‌خبرند. قصه‌ها اغلب واقعیت دارند، آنها را زندگی می‌کند. مادر که از توی پذیرایی خانه صدا می‌زند: «نفیسه! بیا چای بخور.» بی‌آنکه چشم از کتاب بردارد، جواب می‌دهد: «الان میام.» و «الان» برای او تا وقتی است که قصه به نقطه‌ای امن برسد، یا قهرمان داستان از خطر جسته باشد و یا راز بزرگی فاش شده باشد. تهرانِ سال‌۱۳۵۰ هنوز نفس‌های آرام‌تری دارد؛ هنوز سروکله توپ پلاستیکی بچه‌ها توی حیاط خانه‌ها پیدا می‌شود و صدای زنگ دوچرخه به گوش‌ها آشناست. توی همان سال‌هاست که نفیسه در کوچه‌پس‌کوچه‌های تهران به‌دنیا می‌آید و بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود.

راوی واقعیت با قلمی نرم

هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد که این دختر خیال‌باف، سال‌ها بعد، یکی از افراد دغدغه‌مند برای معرفی «ناداستان» در ایران شود. همان کسی که یادمان می‌آورد واقعیت هم، اگر خوب روایت شود، می‌تواند به اندازه خیال نفس‌گیر باشد. سال‌ها بعد، مسیر زندگی او پیچ تازه‌ای پیدا می‌کند. نفیسه، پس از فارغ‌التحصیلی در رشته مهندسی شیمی از دانشگاه صنعتی شریف، راهی را انتخاب می‌کند که شاید در ظاهر هیچ نسبتی با فرمول‌ها و آزمایشگاه نداشته باشد. مسیر تازه او از کلمات می‌گذرد و سال‌۱۳۶۸ سر از تحریریه «سروش نوجوان» درمی‌آورد. بعد از آن بوی مرکب چاپ و صدای خش‌خش ورق‌ها، بخشی از هوای روزمره‌اش می‌شود. به «سروش جوان» و ضمیمه ادبی «پرسه» می‌رود، جایی که بیشتر با جهان داستان و روایت آشنا می‌شود. کمی بعد، در «همشهری جوان»، دبیر بخش سبک‌زندگی می‌شود و سرانجام در خرداد‌۱۳۸۹، سکان سردبیری «همشهری داستان» را به دست می‌گیرد. سه‌سال‌و‌نیمی که در آن مجله می‌گذراند، به اندازه یک دهه تجربه می‌آفریند. او متن‌ها را با وسواس می‌خواند، نویسنده‌ها را به تجربه‌های تازه تشویق می‌کند و به‌دنبال این است که «روایت واقعی» را از قالب خشک گزارش‌نویسی بیرون بکشد و به آن جان بدهد. در مرداد‌۱۳۹۶، با جسارت و آرامش خاص خودش، نشر «اطراف» را تأسیس می‌کند؛ جایی که از همان ابتدا، مرز‌های خود را روشن می‌کند. روایت، ناداستان، جستار، سفرنامه‌های مصور و هر متن مستندی که با شانه‌های ادبیات ایستاده باشد. اطراف خیلی زود به خانه نویسندگانی بدل می‌شود که می‌خواهند واقعیت را با قلمی نرم و روایتگر بیان کنند.

کآشوب، اطراف و زهرا

«کآشوب» فراتر از گردآوری یک کتاب ساده است. این کتاب، مجموعه‌ای از بیست‌وسه روایت شخصی درباره محرم است. روایت‌هایی که نه از روی منبر که از دل تجربه‌های فردی آدم می‌آید. آیین‌ها و مناسک، فقط مجموعه‌ای از اعمال جمعی نیستند، بلکه هر فرد، روایت یگانه خودش را از آنها دارد. «رست‌خیز» و «زان تشنگان» ادامه همین مسیر شدند. هر کدام تکه‌ای دیگر از پازل بزرگ خرده روایت‌های محرم را کامل کردند. امروز مرشدزاده بیش از هرچیز با کآشوب، اطراف و البته زهرا شناخته می‌شود. هرکجا زهرا حضور داشته باشد، مرشدزاده مامان زهراست. حتی اگر این دورهمی، در غرفه نشر اطراف و گوشه‌ای از نمایشگاه بین‌المللی کتاب باشد. زهرا می‌تواند همه نام‌ها و عناوین نفیسه را کنار بزند و از او چهره‌ای دیگر بسازد. امروز و پس از گذشت دهه‌ها «نفیسه مرشدزاده» را بیش از هر چیز، می‌توان به فانوس تشبیه کرد. در فضایی که سال‌ها داستان‌نویسی و رمان بر نشر ادبیات غلبه داشت، نفیسه مرشدزاده از نخستین کسانی بود که جدی به ناداستان پرداخت. او در تحریریه‌ها، در جلسات و حتی در گفت‌و‌گو‌های دوستانه، بار‌ها توضیح داده که ناداستان چیست و چرا باید به ناداستان رجوع کرد. او ناداستان را از سایه بیرون آورد و نشان داد که واقعیت، اگر خوب روایت شود، می‌تواند به اندازه خیال، در جان خواننده بنشیند. نشر اطراف، با مدیریت او، به کارگاهی بزرگ برای این نگاه تبدیل شد. سفرنامه‌های مصور، جستار‌های روایی، کتاب‌های روایت تجربه و حتی روایت کسب‌وکار، همه در قفسه‌های این نشر جایی پیدا کردند. مرشدزاده برای واقعیت، صندلی گذاشت، صندلی‌ای که نه به سردی سند رسمی است و نه به بی‌وزنی خیال. هنوز هم در دفتر کارش، میان قفسه‌های پر از کتاب، یک میز به وسعت جهان خیال وجود دارد. فنجان چای نیمه‌گرم کنار دستش است و دفترچه‌اش پر از خط‌های ناخوانا و ایده‌های تازه است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->