محبوبه عظیمزاده | شهرآرانیوز، آیا برای روزنامههای محلی باید جایگاهی متمایز از رسانهها و روزنامههای دیگر قائل شد؟ آیا کارکرد آنها بالکل با بقیه متفاوت است؟ اصلا جایگاه رسانههای محلی، در دنیای امروز که با هوش مصنوعی و انواع رسانههای مجازی و آنلاین درآمیخته، دقیقا کجاست؟ ما این پرسشها را با کورش شجاعی، روزنامه نگار باسابقه خراسانی و مدیرمسئول روزنامه «خراسان» (۱۳۸۴-۱۳۹۳)، در میان گذاشتیم تا او، که خود نقش مؤثری در پایستگی رسانههای محلی داشته است، برای ما بیشتر از این رسانهها و سازوکار آنها بگوید. ضمن این صحبت ها، گریزی هم زدیم به اتفاقی که چند روز پیش نام روزنامه «خراسان» را بیشتر بر سر زبانها انداخت، یعنی ثبت آن در فهرست میراث منقول ملی، و همین را مایه این پرسش قرار دادیم که یک رسانه مکتوب، که در مقیاس محلی آغازبه کار کرده است، باید چه مراحل و چه مراتبی را پشت سر بگذارد تا بشود از آن به عنوان «میراث ملی» یاد کرد.
این سؤال را باید از مردم پرسید و کسانی که تاریخ مطبوعات را بررسی میکنند. از نظر من روزنامه نگار اما، به نظر میرسد، همان گونه که همه چیز در عالم در حال رشد و توسعه و پیشرفت است، روزنامههای محلی هم رشد کردهاند، مقبولیت بیشتری پیدا کردهاند و کارکردهای خود را بهتر اجرایی میکنند. ما رسانه را هم شاخص توسعه میدانیم و هم عامل توسعه. در استان خودمان، یعنی خراسان رضوی، مطمئن هستیم که بخشی از رشد و پیشرفت و حل مشکلات آن به دلیل وجود همین رسانههای محلی است.
نکته دیگر اینکه رسانههای محلی جدا از رسانههای کشوری نیستند، یک کارکرد دارند. البته کارکرد رسانههای محلی در برخی زمینهها تخصصیتر است. کارکردهای رسانه را که میدانیم اطلاع رسانی است و آموزش و تهییج و بعد اقناع و نظارت و دیده بانی اجتماعی و امثالهم، که رسانههای محلی هم دارند. حالا، برمی گردم به اینکه گفتم رسانه هم شاخص توسعه است هم عامل توسعه. اگر از چند سال اخیر که همه مطبوعات با مشکلات اقتصادی و -خصوصا- مشکل کاغذ درگیر شدهاند بگذریم، با رشد روزافزون تعداد رسانههای محلی و افزایش شمارگان آنها روبه رو بودهایم و شکی هم در این نداریم. خراسان رضوی در سطح کشور به عنوان قطب رسانهای مطرح است؛ و یکی از عوامل مطرح شدن خراسان به عنوان قطب رسانهای همین تعدادِ رسانههای آن است. پس جواب سؤال شما میشود اینکه بله، رشد کردهاند، به لحاظ تعداد و شمارگان.
اما اینکه اقبال مردم به آنها بیشتر شده یا نه باز سؤالی است که باید از مردم پرسید. جدا از کارکردهای اصلی رسانه، اشاره کردم که رسانههای محلی میتوانند تخصصیتر عمل کنند. دلیلش این است که در رسانههای محلی خبرنگاران و مدیران رسانه دسترسی بهتر و بیشتری به مسئولان حوزههای مختلف دارند. وقتی این دسترسی بیشتر باشد، یعنی بیشتر میتوان از آنها سؤال کرد، به چالششان کشید، مسائل مردم را مطالبه کرد؛ طبیعتا، شما دقیقتر و عمیقتر به مشکلات منطقه پیرامون خود -اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و مباحث خدماتی- آگاهی دارید و بهتر میتوانید پیگیری کنید. دسترسی به مردم نیز آسانتر است. البته مردم همیشه در دسترس هستند، ولی -احتمالا- اعتماد مردم به رسانههای محلی خودشان بیشتر است، چون میتوانند پیگیریهای شما را ببینند.
در کنار این، اگر خبرنگارْ کوشا، باسواد، عاشق خبرنگاری و عاشق خدمت به دین و میهن باشد، میتواند بسیاری از مشکلات مردم را ببیند و شناسایی کند. به این ترتیب، یکی از اساسیترین کارهای رسانه ها، خصوصا رسانههای محلی، به وقوع میپیوندد که همین شناسایی مشکلات و مطالبات مردم در عرصههای گوناگون سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و خدماتی است.
حالا، در رسانههای محلی مثل «شهرآرا»، تا آنجایی که اطلاع دارم، آدمهای زبده و خبرنگاران و گزارشگران و عکاسان خوبی مشغول فعالیت هستند؛ و این مایه افتخار استان و کشور است که خبرنگاران ما روز به روز باسوادتر و عاشقتر و علاقه مندتر به کار میشوند و درک میکنند که کار رسانه، علاوه بر اینکه علم و دانش و مهارت است، یک هنر نیز هست. با این توضیحات، قطعا رسانههای محلی میتوانند بلندگوی معتبر صدای مردم باشند، میتوانند بلندگوی معتبر بیان مطالبات مردم باشند، میتوانند پل مستحکم بین مردم و مسئولان باشند و مسائل مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، خدماتی و امثالهم را در منطقه خودشان به خوبی شناسایی و پیگیری کنند و به سرانجام برسانند.
نکته آخری که به ذهن من میرسد این است که اعتقاد دارم، اگر خبرنگار با مردم زندگی نکند و رسانه در دل مردم نباشد، نمیتواند موفق باشد. یکی از موفقیتهایی که همکاران بنده در «خراسان» داشتند حضور فعالانه در بین مردم بود. رسانهای که مخاطب را از انفعال دربیاورد تا در تعیین سرنوشت و در بیان مطالبات خودش مشارکت داشته باشد و بتواند مطالبات خودش را پیگیری کند -چه رسانه محلی باشد چه نه- هم عمق بیشتری پیدا میکند، هم در دل مردم اثر بهتری میگذارد و هم در رشد و پیشرفت و توسعه منطقه خود و مناطق پیرامونی اثرگذارتر میشود. منظور از رسانه محلی رسانهای نیست که فقط به مسائل محلی بپردازد؛ باید از مسائل کشوری و بین المللی و منطقهای هم مطلع باشد، که البته همه اینها به مدیریت آن برمی گردد.
مشخص است که وقتی نفوذ فضای مجازی در بین مردم زیاد شده، در همه دنیا، مردم تا حدی از رسانههای مکتوب فاصله گرفتهاند. البته این به معنای اعتماد نداشتن به آن نیست؛ من همچنان بر این عقیده استوارم که، اگر رسانههای مکتوب به رسالت خودشان به لحاظ علمی، منطقی، حرفهای و اخلاقی عمل کنند، همچنان نزد مردم جایگاه خود را دارند. نمیخواهم بگویم جایگاه سابق، چون آن موقع رقیب نداشتند، اما الان رقیب دارند. مگر الان در آمریکا و اروپا و دیگر کشورهای توسعه یافته هوش مصنوعی نیست؟ مگر فضای مجازی نیست؟ چرا، خیلی هم پیشرفتهتر از ایران. اما «واشنگتن پست» هنوز منتشر میشود و سرمقالهها و یادداشتهایی که در این رسانهها چاپ میشود، نه فقط با اقبال مردم، که حتی رؤسای جمهور جهان روبه رو میشود. پس من، با این مصداق، خدمت شما عرض میکنم که رسانهها هنوز جایگاه دارند، البته به شرط اینکه خودشان، با اعتمادسازی و با دادن خبر بموقع و با ارزشهای افزوده خبری، برای حفظ جایگاه خودشان تلاش کنند. روزنامهها هیچ وقت به لحاظ سرعت به پایه فضای مجازی و امثالهم نمیرسند، اما -شما بدانید- باز هیچ چیزی به پای ارزش افزودهای که یک رسانه مکتوب میتواند برای خبر و مسائل کشور و منطقه و جهان ایجاد کند نمیرسد. این جایگاه ازنظر شمارگان تنزل پیدا کرده، ولی مردم همچنان تحلیلهای رسانههای موفق را با آدمهای موثق قبول دارند. پس، اگر رسانههای مکتوب ما حرفهای و اخلاقی عمل بکنند، جایگاهشان محفوظ میماند.
مردم حق گله و اعتراض دارند، مردم حق دارند بپرسند: «آیا شما حقیقت را مینویسید؟» مشارکت مردم در مطالبات باعث میشود ببینند و باور کنند که شما واقعیت را بازتاب میدهید. اما، اگر یک رسانه تبدیل شد به ارگان یک حزب یا بولتن یک مجموعه، مشخص است که مردم به آن اعتماد نمیکنند. رسانه ازآنِ مردم است و برای مردم، و باید برای مردم بنویسد. اگر این گونه باشد، اعتماد مردم بیشتر میشود. شما این را میدانید که رسانهها وقتی موفق هستند که دنبال مسائل شخصی خودشان نباشند یا مسائل حزبی و گروهی خودشان. یک روزنامه به راحتی میتواند اثبات کند که واقعا بلندگوی مطالبات مردم است یا نه.
وقتی یک اثر منقول یا غیرمنقول جزو میراث فرهنگی یک کشور، ثبت ملی میشود، یعنی به جایگاهی رسیده که دیگر فقط متعلق به زادگاهش، که در آن رشد کرده و به ثمر رسیده، نیست، یعنی آن اثر -حالا اینجا روزنامه «خراسان» موردنظر ماست- ارزش ملی پیدا کرده. میدانید که هر شیئی و هر کالایی و کلا هر میراث فرهنگیای به راحتی ثبت ملی نمیشود؛ این نشان دهنده ارزش معنوی و فرهنگی و تمدنی «خراسان» است.
من فکر میکنم -اول از همه- اثر اطلاع رسانی آموزشی و اثر فرهنگی «خراسان» است که در جامعه بر مخاطب خود به جای گذاشته، جامعهای که ابتدا خراسان بزرگ بوده و بعد شده کشور. خراسان حتی اثرات منطقهای و جهانی هم داشت. پس -اول از همه- اثر این روزنامه و تأثیر آن در مخاطبان خودش در پیرامون و فراپیرامون مطرح است. دوم اینکه این روزنامه سعی کرده طی سالها اصالت خودش را حفظ کند، به این معنی که در یک حرکت متین جلو رفته، به مخاطب احترام گذاشته، و دنبال مطالبات مردم بوده. همه اینها باعث شده «خراسان» هم انتشار داشته باشد و هم در زیست رسانهای خودش موفق عمل کند و بماند. نکته سوم این است که -خصوصا پس از انقلاب و در این دو-سه دهه اخیر- سعی کرده یک روش اعتدالی را پیگیری کند و متعادل و مستقل حرکت بکند. نکته چهارم در خود کلمه «استقلال» است: روزنامه «خراسان»، به لحاظ فکری و مشی نوشتاری، طوری حرکت کرد که مردم استقلال آن را قبول کردند. بله؛ افرادی که در طی این سالها در «خراسان» کار میکردند دارای گرایشهای مختلف سیاسی بودند، اما برون داد روزنامه چیزی بود که واقعا حس استقلال را به مردم نشان میداد. نکته بعد اینکه «خراسان»، به خاطر فعالیتهایی که همه کارکنان و مدیران سابق و فعلی آن انجام دادهاند، توانسته یک استقلال مالی داشته باشد. این استقلال مالی به آن استقلال فکری کمک کرده. بحث قدمت روزنامه هم مطرح است، که یعنی مردمْ «خراسان» را قبول داشتهاند و قبول دارند. این را هم باید اضافه کنم که «خراسان» نامی دارد مایه افتخار؛ یعنی اسم خراسان خودش این قابلیت را دارد. خراسان خطهای است که مرقد امام رئوف، ولی نعمت همه ما ایرانی ها، آنجاست و روزنامه «خراسان» به چنین اسمی نام بُردار است. در مجموع، نقشهایی که «خراسان» در توسعه کشور و در ارتباط بین مردم و مسئولان و طرح مطالبات مردم و حل مشکلات مردم داشته دست به دست هم داده تا این روزنامه را به ثبت ملی برساند.