به گزارش شهرآرانیوز، روز اختراع دوربین، شاید هیچکس نمیدانست که یک جعبهٔ کوچک با لنز و شاتر، قرار است زندگی بشر را برای همیشه تغییر دهد. اگر آن لحظه هرگز رخ نمیداد، چه میشد؟ چهرهٔ عزیزان محو میشد، خاطرات ما مثل برگهای باد، بدون نشانی به سوی فراموشی میرفتند. لحظههای تاریخی بدون ثبت، در خاطرهٔ کسانی که آن روزها را دیده بودند، محصور میماند و نور خورشید بر روزهای معمولی، بیاثر و خاموش میشد. شاید ما هرگز نمیتوانستیم لبخند یک دوست، گریه یک کودک، یا پرواز یک پرنده را برای همیشه در زمان حفظ کنیم.
اما حالا که دوربین اختراع شده است، هر لحظه میتواند تولدی دوباره پیدا کند. هر عکس، شبیه پلکی که میان گذشته و آینده زده میشود، دریچهای است به خاطرهای که میتواند با یک نگاه دوباره زنده شود. برگهایی که روی پیادهرو میلغزند، لبخندهای اتفاقی، سایههایی که روی دیوار میرقصند، همه داستانهایی دارند که اگر دوربین نبود، هرگز شنیده نمیشدند.
عکاس، کسی که با چشم و دست خود میان نور و تاریکی میرقصد، واسطهٔ این تولد دوباره است. او نهتنها لحظهها را ثبت میکند، بلکه آنها را معنا میبخشد و برای نسلها نگاه و حس آنها را به یادگار میگذارد. در قاب هر تصویر، زمان برای لحظهای متوقف میشود و آدمی میتواند دوباره آنچه را که دیده، لمس کرده یا احساس کرده، تجربه کند. زندگی بدون دوربین شاید جریان داشت، اما خاموش و بینشانه بود؛ اکنون هر عکس، تکهای از تاریخ شخصی و جمعی ماست، خاطرهای که میتواند فراتر از مرزها و زمانها زندگی کند.
جفاست اگر برای چنین رخداد اثرگذاری در زندگی انسان، روزی در تقویم رسمی ثبت نشده باشد؛ آن هم در روزگاری که ورقهای تقویم پر از مناسبتهای ریز درشت است. برای همین شاید حیرت کنید اگر بگوییم رسماً روزی به نام عکاس و عکاسی در تقویم ثبت نشده است. امروز هم که در برخی از تقویمهای غیررسمی به نام روز عکاسی ثبت شده، فقط بهانهای است برای یادکردن از این هنر زندگیساز.
در این مسیر، گفتوگو با محمد مهرآرا، کارشناس ارشد عکاسی از دانشگاه هنر تهران و بنیانگذار پلتفرم تخصصی عکاسی شوتشات، فرصتی شد تا دربارهٔ علت این امر یعنی، ثبتنبودن هیچ روزی بهنام عکاسی در تقویم رسمی ایران و حتی جهان گپ کوتاهی بزنیم و درباره لزوم نامگذاری چنین روزی در تقویم ایرانی از او بشنویم.
محمد مهرآرا درباره روز تولد عکاسی که در تقویمهای جهانی ثبت نشده است، توضیح میدهد: من همیشه داستان را از «شگفتی» شروع میکنم. تصور کنید ۱۸۳۹، پاریس. جماعتی در آکادمی علوم فرانسه جمع شدهاند و دانشمندی به نام «فرانسوا آراگو» با حالتی پرهیجان دستگاهی را معرفی میکند که میتواند نور را اسیر کند. این اختراع را «لوئی داگر» ساخته و نامش را گذاشته «داگرئوتیپ». در آن روز (۱۹ اوت)، دولت فرانسه اعلام میکند که این فرایند را «بهعنوان هدیهای برای جهان» میخرد و در اختیار همگان قرار میدهد. این لحظه نهفقط تولد یک فناوری، بلکه آغاز یک شیوه نگاهکردن به جهان است؛ از دیدن تا ثبتکردن.
او ادامه میدهد: البته نکتهای را که درباره تولد عکاسی نباید فراموش کرد این است که ۱۸۳۹، سال «به دنیا آمدن» عکاسی نیست، سال «رونماییاش» است. تا آن روز، پشت صحنه اتفاقهای بزرگی افتاده بود. «نیپس» (مخترع اولیه دوربین عکاسی) سالها پیش از دنیا رفته بود، اما راه ثبت تصویر را باز کرده بود؛ داگر نزدیک به دو سال قبل توانسته بود تصویر را برای اولینبار روی صفحهای نقرهای «گیر بیندازد». «بایار» توی جعبههای چوبیاش، عکسهایی آماده نمایش داشت و «تالبوت» گوشه خانهاش در انگلستان بیسروصدا آزمایشهایی میکرد که بعدها کل جهان نور و تصویر را تکان داد. به همین خاطر میگوییم ۱۹ اوت ۱۸۳۹ شبیه لحظهای است که پرده کنار میرود و برای اولینبار، عکاسی به شکل رسمی به مردم دنیا معرفی میشود؛ آنهم با روش داگرئوتیپ ساخته لوئی داگر.
بنیانگذار پلتفرم تخصصی عکاسی شوتشات خاطرنشان میکند: در واقع، این تاریخ نه جشن اختراع یک ابزار تازه، بلکه لحظهای بود که عکاسی از آزمایشگاهها بیرون آمد و به میان مردم و زندگی قدم گذاشت. برای همین است که ۱۹ اوت، «روز جهانی عکاسی» لقب گرفته چون از همانجا عکاسی رسماً وارد زیست بشر میشود، نه بهعنوان ابزار، بلکه بهعنوان زبان. برخی معتقدند ثبت این روز در تقویمها رسمی نیست و بیشتر یک مناسبت فرهنگی محسوب میشود.
مهرآرا با اشاره به اهمیت روز عکاسی بیان میکند: واقعیت را بخواهیم نگاه کنیم، عکاسی اختراعی فراملی است. انگلیسیها، «ویلیام هنری فاکس تالبوت» را «پدر عکاسی» میدانند، فرانسویها «داگر» را و برخی دیگر «نیپس» را. از آنجا که هیچ مرجع بینالمللی واحدی مثل یونسکو روی یک تاریخ قطعی و فراملی برای «روز عکاسی» اجماع نکرده، این روز بیشتر تبدیل به آیین فرهنگی هنرمندان و علاقهمندان شده تا یک مناسبت رسمی در تقویم جهانی.
او درباره اینکه این روز بهانهای است برای گردهمایی و تبادل تجربه میان عکاسان، میگوید: بالاخره از هر حیث این روز بهانهای است برای ما عکاسان، بهانهای برای دورهمی، بهانهای برای خواندن کتاب یا شنیدن حرفی یا دیدن عکسی از عکاسان بزرگ. چه بهتر که این بهانه مصادف باشد با روزى که عکاسی برای همگان در روز ۱۹ آگوست ۱۸۳۹ علنی شد و چه بهتر که با گذشت تقریباً ۱۵ سال، حالا خیلیها به این روز پیوستهاند و این روز همگانیتر از گذشته شده است.
این عکاس با تأکید بر ضرورت نگاه بومی به عکاسی میگوید: در ایران اگر بنا باشد روزی را در تقویم رسمی ایران «روز عکاسی» بنامیم، به نظر من مسئله فقط انتخاب یک تاریخ نیست، بلکه تعیین زاویه نگاه ما به عکاسی در ایران است. اختراع این رسانه بدون تردید متعلق به اروپا است، پس صرفاً ترجمهکردن یک مناسبت خارجی (مثل ۱۹ اوت ۱۸۳۹) به تقویم ملی، شاید به شکل نمادین جذاب باشد، اما «مسئله ما» را نمایندگی نمیکند. به همین دلیل، انتخاب یک تاریخ بومی (مثلاً سالروز ورود نخستین دوربین داگرئوتیپ به ایران یا روز آغاز آموزش عکاسی در دارالفنون) نه از سر ملیگرایی سطحی، بلکه به این دلیل حائز اهمیت است که عکاسی برای ما نه یک «اختراع» که یک «پذیرش فرهنگی» بوده است. یعنی وقتی ایرانیان، از دربار تا مردم، آن را پذیرفتند، در زندگی، فرهنگ و آرشیو بصری ما جاری شد. از سوی دیگر، تقویم رسمی قرار است نقشه حافظۀ جمعی ما باشد، نه آرشیو اختراعات جهانی؛ بنابراین در تقویم ایرانی، بهتر است تاریخی باشد که «عکاسی وارد زندگی ما شد»، نه زمانی که در فرانسه اختراع شد.
مهرآرا با اشاره به اهمیت انتخاب تاریخی بومی برای روز عکاسی توضیح میدهد: در ایران، از دل این تاریخ داخلی، یک روایت شکل میگیرد. اینکه عکاسی چگونه بر دیدن و زیستن ما تأثیر گذاشت، چگونه وارد دربار شد، بعد آتلیهها، مدارس، مجلات و سپس زیست روزمره ایرانیان را متحول کرد. در واقع، اگر قرار است «روز عکاسی» داشته باشیم، بهتر است نخستین مواجهۀ ایرانیان با این رسانه را مبنا قرار دهیم تا مشخص شود این اختراع جهانی چگونه در بافت ایرانی تنیده شد. در این منطق، تاریخهایی مثل ۲۵ آذر (ورود عکاسی به ایران) یا ۶ دی (آغازبهکار دارالفنون) و در ادامهٔ آن، آموزش رسمی عکاسی از لحاظ فرهنگی و هویتی، برای ما حرفهایتر و معنادارتر است تا صرفاً ترجمه یک مناسبت بینالمللی برای تقویم رسمی. چنین نگاهی نه نفی جهانشمولی عکاسی است و نه تقلیل آن به مرزهای ملی؛ بلکه تأکید بر این حقیقت است که رسانهها وقتی مهم میشوند که وارد بافت فرهنگی یک جامعه شوند و نگاهِ آن جامعه را تغییر دهند و آن تاریخ دقیقاً همان نقطهایست که سزاوار ثبت در تقویم ماست.