علی قدیری | شهرآرانیوز؛ از انتقاد به «برنامه بیستوپنجساله همکاریهای جامع ایران و چین» و اظهارنظر غریب در حوزه موسیقی گرفته تا حضور جنجالی در دفتر روزنامه شرق و برپایی گردوخاک در واکنش به یک گزارش، جزو تلاشهای محمود احمدینژاد و یارانش است تا در صدر اخبار باشند.
البته باید اعتراف کرد که او و تیم همراهش، نهتنها به قواعد چگونگی حضور در صدر اخبار آشنایی کافی دارند، بلکه یکی از گروههای سیاسی بحثبرانگیز در ایرانِ پس از انقلاب اسلامیاند. در این میان، یکی از موضوعات تأملبرانگیز درباره احمدی نژاد، صفبندی گروههای سیاسی با اوست؛ اصلاحطلبان و اعتدالگرایان نه در سالهای اخیر بلکه مدتهاست تکلیف خود را با وی روشن کردهاند، همواره منتقد او و سیاستهایش بودهاند و لحظهای نیز در این زمینه کوتاه نیامدهاند.
در مقابل، اما پیوستها و گسستهای اصولگرایان با او، داستانی طویل و تأملبرانگیز دارد؛ داستانی که در یک سوی آن حمایت خارقالعاده و قاطع است و سوی دیگر آن انتقادات بنیانکن که گاه به عناد میانجامد. با این همه هنوز نمیتوان آینده سیاسی احمدینژاد و یارانش را در سپهر سیاسی ایران پیشبینی کرد.
آیا او بار دیگر در انتخابات ریاستجمهوری شرکت خواهد کرد؟ آیا او از کاندیدایی حمایت خواهد کرد؟ تحرکات اخیر او و همراهانش چگونه قابل ارزیابی و تحلیل است؟ در پاسخ به این پرسشها اتفاق نظری وجود ندارد و به همین سبب سراغ فعالان سیاسی اصولگرا رفتیم تا نظر آنها را جویا شویم. با این حال بسیاری از آنان، اساسا تمایلی به پاسخگویی به پرسشهایی درباره محمود احمدینژاد و یارانش نداشتند؛
بهعنوان مثال غلامرضا مصباحیمقدم، نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، به شهرآرا گفت: «من به چنین سوالاتی پاسخ نمیدهم».
مهدی چمران، رئیس سابق شورای اسلامی شهر تهران، نیز به شهرآرا گفت: «من در این زمینه تخصصی ندارم و اساسا با احمدینژاد هم کاری ندارم».
حتی برای گفتگو درباره تحرکات اخیر احمدینژاد و یارانش، سراغ اعضای کابینه دولت وی هم رفتیم، اما بازهم نتیجهای به دنبال نداشت. بهعنوان مثال سیدمحمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت دهم، به شهرآرا گفت: «اگر با افراد دیگری درباره این موضوع صحبت کنید، بهتر است. بنده کمتر در این موضوع ورود پیدا کنم، بهتر است».
اما شاید بیتوجهی به محمود احمدینژاد و تحرکات اخیر تیم او، سیاستی مشخص از جانب برخی اصولگرایان باشد. در همین زمینه محمدکاظم انبارلویی، فعال سیاسی اصولگرا و معاون سیاسی حزب موتلفه اسلامی، به شهرآرا گفت: «درمورد اینها صحبت نمیکنم. ما در تهران سیاستی داریم مبنی بر اینکه آنها را بایکوت کنیم. آنها میخواهند در صدر اخبار باشند و به همین دلیل ما درباره آنها صحبت نمیکنیم».
اما نپرداختن به اقدامات احمدینژاد و تیم همراهش با توجه به نقشی که آنان در سیاست کشور داشتهاند یا خواهند داشت، بیشتر شبیه به پاک کردن صورتمسئله و نادیده گرفتن واقعیت است. پس از پیگیریهای بسیار از چهرههای مختلف جریان اصولگرا، سرانجام احمد سالک، نماینده سابق مجلس و عضو جامعه روحانیت مبارز، و مرتضی طلایی، فعال سیاسی اصولگرا و نایبرئیس سابق شورای اسلامی شهر تهران، پاسخگوی شهرآرا بودند.
عملکرد دوره احمدینژاد تأمل برانگیز است
سالک در پاسخ به این سوال که آینده سیاسی احمدینژاد و تیم همراهش و تحرکات اخیر آنان را چگونه ارزیابی میکنید، گفت: «احمدینژاد امتحانش را درباره مردم و ولایتفقیه پس داده است. مردم دیدند که ایشان چگونه ١٢روز در منزلش نشست و با ولایت مقابله کرد. ایشان چهار سال اول خوب عمل کرد، اما چهار سال دوم با نزدیک شدن به مشایی، مسائل مختلفی را رقم زد. ارزیابی عملکرد بعد از دوره ریاستجمهوری ایشان در محافل مختلف نیز تاملبرانگیز است. در این زمینه شورای محترم نگهبان رصد دقیقی دارند و باید به آن توجه کرد. ایشان تلاش میکند که دولت را زیر سوال ببرد و شاید برخی انتقادات برحق باشد، اما باید توجه کرد که این تلاشها برای آن است که به صحنه بیاید. ایشان برای انتخابات ریاستجمهوری آینده چه تأیید بشود و چه نشود، هر دو مشکل ایجاد میکند. بعید میدانم که جامعه اصولگرایان دنبال ایشان باشند؛ تنها برخی اصولگرایان با ایشان ارتباط دارند».
آینده مبهم سیاسی احمدینژاد و یارانش
مرتضی طلایی نیز در پاسخ به همین سوال به شهرآرانیوز گفت: «رفتار ظاهری و برداشت اولیهای که میتوان از این تحرکات داشت، این است که آقای احمدینژاد یا خودشان پا به عرصه انتخابات بگذارند و مورد تأیید شورای نگهبان قرار بگیرند یا اگر مورد تأیید قرار نگرفتند، از فردی حمایت کنند. اما آیا از پسِ این ظاهر رفتار، هدف دیگری دنبال میشود؟ اکنون نمیتوان درمورد آن نظری قاطع داد. به عنوان مثال در گفتوگوی اخیری که با آقای حسن بیادی داشتم، ایشان گفتند آقای احمدینژاد کاندیدا نمیشوند. اما زمانی که رفتارهای اخیر ایشان را بررسی میکنیم، از دو حالت خارج نیست؛ یا حضور خود ایشان درصورت تأیید شورای نگهبان یا ایجاد بستری برای حمایت از کاندیدای مدنظرشان. آینده سیاسی آقای احمدینژاد و مجموعه ایشان بستگی به این دارد که چه گزینهای را مطرح و حمایت کنند. اگر ایشان از گزینههای پیشین حمایت کنند، از قبل پیشبینیپذیر است که نتیجهای نخواهد داشت و به تعبیری کجراههای است که به سرمنزل مقصود نخواهد رسید. اما اگر ایشان از گزینههای دیگری که در دولت خود ایشان هم مسئولیت داشتهاند حمایت کنند، من فکر میکنم هم برای آن فرد شانس موفقیت بیشتر است و هم به نوعی فضایی که درباره آقای احمدینژاد در بین نیروهای انقلاب شکل گرفته و زاویهای که با مواضع ایشان ایجاد شده است، تا حد زیادی جبران میشود.
مواضع آقای احمدینژاد در دوره دوم ریاستجمهوری و پس از آن، موجب فاصله نیروهای انقلابی و اصولگرا از ایشان شده است. این واقعیتی است که باید بپذیریم. ممکن است با توجه به گفتار و عملکرد ایشان در چهار سال نخست ریاستجمهوری، توده مردم به ایشان علاقهمند باشند، اما نخبگان انقلابی و اصولگرا که مسائل را عمیقتر بررسی میکنند، با نگاه به مواضع آقای احمدینژاد، با ایشان همسویی ندارند و این همسویی بهمرور هم کمتر میشود.
اما بازهم تأکید میکنم اگر در مسیر پیشرو، ایشان همه داشتههایی را که در این سالها به دست آوردهاند و در اختیار دارند، برای رضایت خدا و ادعاهایی که خودشان دارند، مثل خدمت به ملت و دغدغه انقلاب و دینداری مردم، در سبد انقلاب قرار دهند و پشتسر جریان و فردی قرار بگیرند که با نظام تقابلی نداشته باشد، شاید بتوانند همه گذشته خودشان را جبران کنند و جایگاهشان را بهعنوان چهرهای کاریزماتیک در تاریخ کشور ماندگار کنند».
حال باید منتظر ماند و دید که سرنوشت سیاسی رئیسجمهور بحثبرانگیز پس از انقلاب سیاسی، در ادامه چگونه رقم خواهد خورد؛ سرنوشتی که بر تحولات سیاسی و اجتماعی کشور در آینده، اثرگذار خواهد بود.