به گزارش شهرآرانیوز، مشهد، در دهه پایانی ماه صفر، دیگر تنها یک شهر نیست؛ دریایی مواج از ارادت، شور و اشک است. از بیستم صفر که اربعین حسینی به پایان میرسد، کاروانهای پیاده و خودرویی از اقصی نقاط کشور و حتی از مرزهای همسایه، راهی مشهد میشوند. این حرکت عظیم، نه یک سفر معمولی، بلکه یک حماسه پیادهروی است که هر قدمش، نذری است برای عرض ارادت به ساحت مقدس رضوی. خیابانهای منتهی به حرم، مملو از زائرانی است که با پای پیاده و کولهباری از عشق و امید، خود را به حرم میرسانند. موکبهای مردمی در طول مسیر، با چای، نان، و لبخند، از این میهمانان خستهدل، اما پرشور پذیرایی میکنند. بوی اسپند و نوای «یارضا» در هر کوی و برزنی به گوش میرسد و مشهد را به یک حسینیه بزرگ تبدیل میکند.
وقتی به صحن و سرای حرم رضوی قدم میگذاری، گویی وارد دنیای دیگری شدهای. جمعیت موج میزند، اما نظمی معنوی بر آن حاکم است. اینجا دیگر از هیاهوی شهر خبری نیست؛ سکوت و زمزمه دعا و صلوات است که به گوش میرسد. هر گوشهای از حرم، داستانی از دلدادگی و اشک را روایت میکند. عدهای در گوشهای از صحن، سر بر سجده گذاشته و با خدای خود راز و نیاز میکنند، عدهای دیگر ضریح را در آغوش گرفته و از امامشان شفاعت میطلبند، و گروهی نیز با چشمانی اشکبار، کبوترهای حرم را نظاره میکنند و گویی راز دلشان را با آنها در میان میگذارند.
صحن انقلاب و صحن آزادی، کانونهای اصلی تجمع زائران هستند. گنبد طلایی و گلدستههای سربهفلککشیده، در زیر نور آفتاب یا چراغهای شب، جلوهای بیبدیل دارند و دل هر بینندهای را به تسخیر خود درمیآورند. در گوشه و کنار صحنها، خدام حرم با رویی گشاده و لبخندی بر لب، آماده خدمترسانی به زائران هستند و با راهنمایی و کمک به نیازمندان، به آرامش این فضای معنوی میافزایند.
اوج این مراسمات، روزهای پایانی ماه صفر و به ویژه روز ۲۸ صفر، سالروز رحلت پیامبر اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع)، و روز ۳۰ صفر (یا ۲۹ صفر در سالهای کبیسه)، سالروز شهادت امامرضا(ع) است. در این روزها، جمعیت به اوج خود میرسد. دستههای عزاداری از هیئتهای مذهبی مختلف، با سینهزنی و زنجیرزنی، در خیابانهای منتهی به حرم و سپس در صحنهای مطهر به عزاداری میپردازند. نوای مداحیها و روضهها فضای حرم را پر میکند و اشکها بیاختیار بر گونهها جاری میشوند.
زنان، با چادرهای سیاه و چشمانی اشکبار، گوشهای مینشینند و با زمزمه دعا، دلشان را به ضریح گره میزنند. مردان نیز با حالتی محزون و چشمانی غمگین، در میان جمعیت حرکت میکنند و در مصیبت اهلبیت(ع) به سوگ مینشینند. کودکان نیز در این میان، با لباسهای عزا و سربندهای سبز و سیاه، حضوری معصومانه دارند و از همان سنین پایین، بوی عشق به اهلبیت(ع) را استشمام میکنند.
زائران مشهد در این ایام، ترکیبی از عشق، امید و آرامش را تجربه میکنند. عشق به امامی که پناهگاه بیپناهان است، امیدی به شفاعت و گرهگشایی، و آرامشی که در سایه این حریم قدسی به دست میآید. بسیاری از زائران، باوجود خستگی راه، با هر بار تماشای گنبد و گلدسته، نیرویی تازه میگیرند و خستگی از تنشان بیرون میرود.
در میان زائران، میتوان چهرههای متنوعی را دید. پیرمردی که با عصا به زیارت آمده، مادری که کودک خردسالش را در آغوش گرفته، جوانی که با چشمانی پر از اشک و دلی شکسته آمده تا حاجتی بگیرد، و خانوادهای که برای اولین بار به زیارت آمدهاند؛ هر کدام داستانی دارند و حاجتی، اما همه در یک نقطه مشترکاند: ارادت به امامرضا(ع).
نمازهای جماعت در صحنها و رواقها، با شکوه خاصی برگزار میشود. صدای اذان و اقامه، دلها را آرام میکند و همه یکپارچه به سوی قبله میایستند تا در محضر امامرضا(ع) نماز عشق بهپا دارند. شبها، نورپردازی حرم جلوهای روحانی و باشکوه به فضا میدهد و صدای مناجات و دعا، تا پاسی از شب در گوشه و کنار حرم به گوش میرسد.
این روزها در مشهد، همهچیز بوی امامرضا(ع) میدهد. از بازارهای اطراف حرم که پر از سوغات متبرک است تا کوچهپسکوچههایی که صدای ذکر «یارضا» از آنها بلند است. مشهد در این دهه، به پایتخت دلدادگی تبدیل میشود؛ جایی که میلیونها دل، فارغ از هر قومیت و زبان و ملیتی، در سوگ هشتمین خورشید آسمان امامت، به یکدیگر گره میخورند و اوج ارادت خود را به نمایش میگذارند. اینجا، حریم امنی است برای تمام دلهای عاشق، جایی که میتوان دردهای دل را با امام رئوف در میان گذاشت و با دلی سبک و روحی تازه، به زندگی بازگشت.