در یک دهه گذشته، پرسپولیس اگرچه بر قله فوتبال ایران ایستاده و بارها قهرمان لیگ برتر شده است، اما پرونده خریدهای خارجیاش بیشتر به فهرستی از ناکامیها شباهت دارد تا سرمایهگذاریهای موفق. بازیکنان خارجیای که اغلب یا خیلی زود از تیم جدا شدند، یا هرگز نتوانستند در اندازههای انتظارات هواداران ظاهر شوند. تنها معدود بازیکنانی، چون بشار رسن و لوکادیا (در یک نیمفصل کوتاه) توانستند ردی از خود در ذهنها بر جای بگذارند.
این در حالی است که رقبایی، چون سپاهان، تراکتور و حتی استقلال، بارها توانستهاند با خریدهای هدفمند خارجی، کیفیت ترکیبشان را بالا ببرند. از کیروش استنلی و انزونزی در سپاهان گرفته تا کوین فورچونه و ریکاردو آلوز در تراکتور یا مامه تیام در استقلال؛ نمونههایی که نشان میدهد تفاوتی ساختاری میان باشگاهها وجود دارد.
باشگاههایی مثل سپاهان و تراکتور، به پشتوانه صنایع مادر یا سرمایههای قدرتمند، توانستهاند قراردادهای خارجی را نه فقط پرزرقوبرق، بلکه مطمئن و نقد ببندند. وقتی یک بازیکن خارجی احساس کند دستمزدش به موقع و کامل پرداخت میشود، انگیزه بیشتری برای ماندن و جنگیدن دارد. پرسپولیس، اما در بسیاری از مواقع به دلیل مشکلات مالی و بدهیهای سنگین، در پرداخت به موقع تعهدات دچار بحران بوده است.
یکی دیگر از معماهای بزرگ ناکامی پرسپولیس در خریدهای خارجی، نقش پررنگ دلالها و ایجنتهای خاص است. واسطههایی که بعضاً ارتباط نزدیک با مدیران باشگاه داشتهاند و بازیکنانی را معرفی کردهاند که بیشتر از آنکه به درد تیم بخورند، به درد جیب واسطهها میخورند. همین چرخه معیوب باعث شده باشگاه بارها گرفتار پروندههای حقوقی در فیفا شود و هزینههای گزافی بابت بازیکنانی که حتی در زمین هم به کار نیامدهاند، پرداخت کند.
به نظر میرسد پرسپولیس برای خروج از این چرخه شکست باید در حوزه روابط بینالملل و افراد درگیر با پروندههای نقلوانتقالاتی تجدیدنظر جدی کند. شفافیت در انتخاب ایجنتها و قراردادها میتواند نخستین گام باشد. از سوی دیگر، این مطالبه هم وجود دارد که سرمربی تیم نقش پررنگتری در فرآیند جذب بازیکن داشته باشد. اگر اختیار خرید بازیکن خارجی مستقیماً به مربی و کادر فنی سپرده شود، احتمال اینکه انتخابها متناسب با نیازهای واقعی تیم باشد، بیشتر خواهد شد.