پنج نمایش جدید درباره جنگ ۱۲ روزه در راه است خانه موسیقی ایران فراخوان جایزه کتاب موسیقی را منتشر کرد بزرگ‌ترین سریال پلیسی تلویزیون در راه است توقیف «قاتل و وحشی» ادامه دارد | وزیر ارشاد: مشکل شرعی هنوز حل نشده است آموزش داستان نویسی | گسل های آدمیزادی (بخش اول) درباره آثار منثور مهدی اخوان ثالث در سی وپنجمین سالگرد درگذشت او | امید نویسندگی پیام تسلیت معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد برای درگذشت «موسی اسوار» کنسرت «ایرانم» علیرضا قربانی تمدید شد دوبله فیلم سینمایی «کارگر» برای تلویزوین سینماهای مشهد جزو پرمخاطب‌ترین ها در کشور استعفای عکاس رویترز در اعتراض به کشتار خبرنگاران در غزه همکاری دوباره مک کانهی با خالق «کارآگاه حقیقی» انتشار «خانه ارواح» در سینما آنلاین فیلم‌نت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی : سعی کرده‌ایم تعامل بیشتری با اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه داشته باشیم حمایت «آنجلینا جولی» از مردم غزه جکی چان با «لبه سایه» در گیشه چین می‌تازد
سرخط خبرها

زمستانی که تمام نشد | اخوان ثالث از دریچه نگاه بزرگان ادب

  • کد خبر: ۳۵۴۲۲۴
  • ۰۴ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۲:۲۲
زمستانی که تمام نشد | اخوان ثالث از دریچه نگاه بزرگان ادب
سال‌ها از زمستان‌های شعر اخوان می‌گذرد، اما صدا و پرسش‌های او هنوز با زندگی امروز ما هم‌ساز است.
به گزارش شهرآرانیوز، اخوان را نمی‌شود فقط در کتاب‌ها پیدا کرد. او در هوای سرد زمستان‌های مشهد هم هست، در حسرت‌های تلخ و در شادی‌های کوتاهِ نسلش. وقتی «زمستان» را می‌خوانی، تنها شعر نمی‌خوانی؛ انگار وارد اتاقی می‌شوی که پنجره‌اش یخ زده و صدای آدم‌ها در گلو مانده است. اخوان شاعرِ همان لحظه‌های بی‌پناهی‌ست که زبان از گفتن می‌ایستد. کتاب‌هایی مثل آخر شاهنامه یا از این اوستا بیشتر از عنوان، یادآوری است از اینکه ما هنوز با همان پرسش‌ها و همان زخم‌ها درگیر مانده‌ایم. اخوان را نمی‌خوانیم، چون فقط شاعر بزرگی است، می‌خوانیم، چون صدایش هنوز با زندگی‌مان تناسب دارد؛ مثل آینه‌ای قدیمی که تصویر امروز ما را هم بازتاب می‌دهد. در یادنامه ناگه غروب کدامین ستاره، صدا‌های دیگر هم به او رسیده‌اند؛ فروغ فرخزاد، رضا براهنی، عبدالحسین زرین‌کوب و جلال آل احمد، هر یک اخوان را از دریچه‌ی خود دیده‌اند. آنچه در ادامه می‌آید، روایت آن دیدارهاست.

فروغ فرخزاد: حرف‌هاى اخوان حرف‌هاى کوچکى نیستند

م. امید، اخوان به هر حال در ردیف نیما وشاملو است. یکى از آن آدم‌ها است که اگر هم دیگر شعر نگوید، به‌حد کافى گفته. شعر اخوان به شکل خیلى صمیمانه‌اى، هم مال این دوره است وهم مال خود اخوان. زبانى که احوان درشعرش به وجود آورده براى من همیشه حالت زبان سعدى را دارد. مشکل است که آدم کلمات خیلى رگ و ریشه‌دار وسنگین زبان فارسى را بیاورد پهلوى کلمه‌هاى زبان روزانه ومتداول بگذارد و هیچ کس نفهمد، یعنى این کار را آن قدر ماهرانه وصمیمانه انجام بدهد که آدم بى آنکه متوجه بشود بگَذرد. مثل شعر سعدى و کارى که او با کلمات عربى می‌کرد، اما این ظاهر شعر است. اصل کار حرفى است که با این کلمات زده مى شود. حرف‌هاى اخوان حرف‌هاى کوچکى نیستند. ازغزل‌ها وقصیده‌هایش که بگذریم آن قدر به ما نزدیک است که انگار در خودمان دارد حرف مى زند. به نظر من او کامل است. یعنى شعرش هم فرم دارد هم زبان جا افتاده وشکل کَرفته، هم محتوى قابل تعمق وهم فضاى فکرى ودید.

فقط به نظرم می‌رسد که بعضى وقت‌ها او، خودش هم فریفته مهارت‌ها وتردستیهایش در بازی با کلمات مى‌شود، البته این جزء خصوصیات شعر اوست بهر حال او در جایی نشسته است که دیگران باید سعى کنند به آنجا برسند.

عبدالحسین زرین‌کوب:  از این ارغنون کهنه صدایى تازه برخاست

شعر اخوان ثالث جیز دیگر است. این چیز دیگر نه فقط در لحن صداى او، که زبانش را از آنچه در نزد اقران معمول است ممتاز مى‌دارد، منعکس است بلکه بیشتر دو صداقت رندانه‌اى که در این لحن «غریبه» انعکاس دارد نمایان می‌شود. حتى در اولین مجموعه شعرش که ارغنون نام داشت وبعد‌ها مجموعه‌ای از ارغنونیات دیگر راهم شامل شد طلوع امن لحن روستایى، اما بکلى غیرروستایى دیده مى‌شد. از این ارغنون کهنه صدایى تازه، که زبانش صلابت زبان دیرینه سالان خراسان را داشت برخاست و بى‌آنکه از سنت‌هاى دیرینگان انحراف چشمگیرى پیدا کند، مایه‌هاى تازه‌اى در آهنگ خویش داشت. اما در زمستان که سر‌ها در گریبان و نفس‌ها در سینه بود. صداقت رندانه وى در آهنگ نا آشناى این زبان، به نحو بارزى دلگرم کننده بود؛ صلابتى که در این زبان غریبه انعکاس داشت، شاید دنیاى حماسه را، که داشت فراموش می‌شد، احیا می‌کرد.

رضا براهنی: اخوان از «زمستان» به طرف آخر شاهنامه رفته است

مطالعة دقیق زبان اخوان، نشان می‌دهد که اخوان سه منبع اساسى براى زبان خود داشته است. مکتب خراسانى، شعر ایرج و زبان نیما. منظورم این نیست که او زبان و بیان دیگران را به کلى نادیده گرفته فقط به لحن و بیان این سه منبع اکتفاء کرده است.

بلکه منظورم این است که اخوان بیشتر با استفاده از نحوه ترکیب‌سازى زبانى در مکتب خراسانى، طریقه استفاده ایرج وار از زبان عامیانه، به سوى زبان شعرى وحتى قالب نیمایی آمده، بعد درگیرودار همین تأثیر‌ها وشیوه‌هاى مختلف، از زمستان به طرف آخر شاهنامه رفته است و اگر سه چهار قطعه از اشعار زمستان را بر داریم وبه آخر شاهنامه منتقل کنیم، مثل قطعات «زمستان» «آواز کرک» (که تا حدى به تقلید ازشب‌پره وآن شعر زیک وزیک زیک‌زائى نیما سروده شده)، «چاووشى» و «باغ من»، دیوان زمستان تبدیل خواهد شد به عرصه زورآزمایى سبک‌ها وآدمهاى مختلف براى خورد کردن امید، که خوشبختانه آخر شاهنامه نشان می‌دهد که امید نه فقط خورد نشده، بلکه از لبیرنت تودرتوى مکاتب مختلف، سالم عبور کرده، صاحب یک شیوه مشخص ویک خرد هوشیار زبانى شده است.

جلال آل احمد: سرمایی که در شعر زمستان مانده، تجربه زیسته ماست

تازگی‌ها دو کتاب ازچاپ درآمده است؛ و ما دراین دو کتاب با سه نفر سروکار داریم. با سه نفر غریبه، اما همزبان. یکى از این دو کتاب بحثى است در سیاست و اقتصاد؛ و دیگرى دفتر شعرى است. اولى به قلم "تیبورمنده" وبه ترجمه خلیل ملکى و دومى به قلم مهدى اخوان ثالث م. امید. نخستین این سه تن اصلاً مجار است که فعلاً به زبان فرانسه مى‌نویسد.

دومى آنها آذربايجانى واز تركان فارسى نويس. وثالث آنها خراسانى به تهران گريخته اى، وارث زبان درى. و با اين همه بُعد منزل _ زبان هرسه يكى است. آخر سفرى روحانى است. اولى ودومى به كمك هم و به استعانت ارقام و اعداد - كنه وضع سياست و اقتصاد جهان امروز را مى‌شكافند؛ و بتفصيل فراوان حقيقت و افسانه را در اين زمينه از هم باز مى‌نمايند وبراى آينده بشريت راه می‌جويند. اما آخرى به زبان شعر و با كلامى موجز و سنگين زمزمه وحشت‌آورى رابه گوش مى‌خواند كه اگر نشنويم به چنان فريادى بدل خواهد شد كه تك بيت افسانه يا حقيقت را به زحمت از درون غلغله گوش خراشش مى‌شود شناخت. زمزمه شاعرانه مردمانى كه گرفتار چنان حقايق نفرت آور سياسى واقتصاديند. يكى را بی‌دیگری نمى‌توان فهميد.

شاید مسئله این نباشد که اخوان را چگونه بخوانیم؛ مسئله این است که چرا هنوز به او برمی‌گردیم. هر بار که زمستان را ورق می‌زنیم، می‌بینیم سرمایی که در شعرش مانده تجربه زیسته ماست. اخوان هنوز هم ما را به پرسشی دعوت می‌کند که پاسخی روشن ندارد: آیا شعر می‌تواند سنگینی زمانه را تاب بیاورد؟ یا تنها کاری که می‌کند این است که ردّی از این سنگینی را ثبت کند، مثل جای پا در برف.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->