به گزارش شهرآرانیوز، در فصل یازدهم از «توحیدخانه» که به مناسبت ایام شهادت امام رضا (ع) تهیه شده است، دکتر موسی نجفی، رئیس پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی، به تبیین و تحلیل ابعاد گوناگون «تمدن رضوی»، میپردازد.
دکتر نجفی، ابتدا بر جایگاه تمدن در ساماندهی جوامع اشاره کرد و گفت: تمدن، کلانروایت است و نبود آن موجب رهاشدگی امور و گمشدن خرده روایتها میشود.
فرهنگ بیشترین شباهت را به تمدن دارد، اما هر فرهنگی تمدنساز نیست و تنها در صورتی میتواند تمدن ایجاد کند که، به مدنیت برسد.
وی، افزود: تمدن در جاهایی پیش میآید که مناسبات اجتماعی پیچیدهتر میشود و نیازهای بالاتر مد نظر قرار میگیرد، لذا فرهنگ باید قدرت داشته باشد تا بتواند ترازی میان نیازهای اولیه و ثانویه ایجاد کند.
وی عقلانیت را از اجزای اصلی تمدن دانست و با اشاره به دیدگاه علامه طباطبایی، افزود: عقل جمعی کارآمدتر از عقل فردی است و یکی از دلایل پیشرفت تمدنی غرب، بهکارگیری عقل جمعی بوده، اما در جوامع مسلماننشین، غلبۀ عقل فردی بر عقل جمعی، مانع پیشرفت آنها، بوده است.
رئیس پژوهشگاه علوم انسانی نخستین شرط برای شکلگیری تمدن اسلامی را، قدسیشدن عقل جمعی دانست و خاطرنشان کرد: در غیر این صورت، سکولاریسم و هژمونی تمدن غربی مجال بروز و رشد تمدن اسلامی را، نخواهند داد.
دکتر موسی نجفی در پاسخ به پرسش کارشناس برنامه مبنی بر نسبت آموزههای دینی در فرهنگ اسلامی با سایر اجزای تمدن، با اشاره به کتاب فلسفۀ تاریخ شهید مطهری، تصریح کرد: دین تنها علت فاعلی تمدن نیست بلکه علت غایی نیز به شمار میرود و آیۀ «انا لله و إنا الیه راجعون»، همین امر را تبیین میکند. از نگاه اسلامی خیر و شر یکسان نیست و تمدنها نمیتوانند بر مبنای بیتفاوتی نسبت به این دو شکل، بگیرند.
نجفی با اشاره به تفاوت نگرش اسلامی و غربی، تأکید کرد: ما دو رویکرد داریم؛ نخست اینکه دین تنها یکی از عناصر تمدن است و دوم اینکه کل عالم به سمت دین حرکت میکند. بر اساس رویکرد دوم میتوان اندیشههای غربی را نقد کرد؛ چراکه غربیها پایان تاریخ را عصر سکولاریسم و لیبرالیسم کنونی میدانند و معتقدند عصر موعود هماکنون است، زیرا بشر به غایات خود یعنی سکولاریزم رسیده است، در حالیکه در اندیشۀ اسلامی، پایان تاریخ دینی است و در تمدن مهدوی، معنا پیدا میکند.
وی افزود: غربیها معتقد به مذهب و دین به عنوان امر حاشیهای هستند و اگر امری مانند انقلاب اسلامی و تمدنی که از آن ناشی شود مدعای بالاتری داشته باشد، نمیتوانند آن را بپذیرند، زیرا همۀ همت آنها در طی ۴۰۰ سال این است که بگویند، مبدا و غایت خلقت و پایان تاریخ ما هستیم و آرمانی، باقی نمانده است.
وی با اشاره به تاریخ اسلام که تاریخ جوامعمسلماننشین و دینداری حداقلی است، تصریح کرد: تاریخ رسمی اسلام، تاریخ خلفا بوده و تاریخ اهلبیت (ع) و تشیع نبوده است. در صدر اسلام، فرهنگ اموی بر جامعه غلبه یافت و معاویه با تبدیل خلافت به سلطنت، مسیر را تغییر داد. این فرهنگ بعدها به عباسیان منتقل شد و تمدن عباسی را، شکل داد.
نجفی با بیان اینکه شیعیان خود را در تمدن اسلامی شریک میدانند، اما نقدهای جدی به آن دارند، خاطرنشان کرد: برخی دیدگاههای افراطی همچون ابنخلدون، خلافت را حق مطلق دانسته و تاریخ رسمی اسلام را تاریخ خلفا میداند.
در مقابل، گروهی از شیعیان معتقدند که بهسبب ظلم خلفا، تمدن اسلامی اساساً باطل بوده است.
وی با اشاره به دیدگاه شهید مطهری دربارۀ تاریخ اسلام، بیان کرد: راه سوم این است که شیعه ضمن پذیرش مشارکت در تمدن اسلامی، قرائت خاص خود را نیز، حفظ میکند.
وی، تبیین کرد: در این نگاه، تفاوت میان جامعۀ مسلمان و جامعۀ اسلامی برجسته میشود؛ جامعۀ مسلمان جامعهای حداقلی است که تنها به مناسک اکتفا میکند، اما جامعۀ اسلامی جامعهای حداکثری است که ملاک آن حضور امام معصوم در حاکمیت است.
در غیاب امام معصوم، عدالت جاری نمیشود و قوانین دچار نقص خواهد بود.
دکتر موسی نجفی، ضمن پذیرش تاریخ اسلام و البته نقد آن، یادآور شد: نظام فرهنگ اموی که به تمدن عباسی منجر شد، باعث شد اسلام حداقلی بر تاریخ غلبه پیدا کند. اگر بپذیریم فرهنگ علوی هیچگاه به تمدن تبدیل نشده، این یک هژمونی خطرناک است که تاریخ رسمی، بر ما تحمیل کرده است.
وی، ادامه داد: به منصۀ ظهور رسیدن فرهنگ علوی دو گونه است؛ ممکن است بهصورت مصداقی فرصت تحقق نیافته باشد، اما این فرهنگ گامهایی ایجاد کرده و به سمت تمدن علوی حرکت کرده و در مسیر تمدنسازی است. همانطور که غربیها هم ادعا میکنند، ایدهآلهایشان، چون آزادی و دموکراسی بهطور کامل محقق نشده و نیز هرگاه میان منافع خود و آزادی و حقوق بشر تعارضی میبینند، منافعشان را، مقدم میدارند.
دکتر نجفی با بیان اینکه، در حالیکه ما خود را در تاریخ اسلام شریک میدانیم، اما به آن نقد داریم و معتقدیم این تمام ماجرا نیست و امری عظیمتر به نام امامت وجود دارد، تأکید کرد: شیعیان با باور به امامت، نهضت حسینی و فرهنگ علوی، فرهنگ رضوی و فرهنگ مهدوی، این مسیر تمدنی را تقویت کردهاند و فرهنگ علوی، در طول تاریخ، بهتدریج خود را نشان داده و رشد کرده است.
رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به رشد تمدن اسلامی، متذکر شد: شیعیان در حوزههای علم، فرهنگ، معماری و هنر نقش بزرگی داشتهاند. اهلبیت (ع) با وجود حضور در جامعۀ اسلامی، نظام حاکم را نقد میکردند و خود بخشی از فرایند تمدنسازی بودهاند. بهعنوان نمونه، مناظرات امام رضا (ع) از مهمترین پایههای تمدن رضوی و چشماندازی برای تمدن مهدوی است.
رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پایان با اشاره به اینکه بزرگترین جریانهای مخالف در تاریخ اسلام از شیعیان برخاسته و بیشترین اندیشههای قیام و نهضت نیز از امامت الهام گرفته است، خاطرنشان کرد: تاریخ شیعۀ دوازدهامامی، سرشار از مفهوم هویت و استقلال است؛ گاهی این استقلال به قیام منجر شده و گاهی در شکل دیگری بروز یافته است. این استقلال ریشه در فرهنگ علوی و غدیر دارد که تفسیری مستقل از نبوت و امامت ارائه میدهد و در عمق تاریخ اسلامی بازتاب یافته است.
منبع: آستان نیوز