هشدار وزارت بهداشت؛ استفاده از سولاریوم در ایران ممنوع است کاهش آمار طلاق در ایران به زیر ۲۰۰ هزار فقره وام ۵۰ میلیونی بازنشستگان کشوری واریز شد (یکم مهر ۱۴۰۴) دادستانی تهران علیه بلاگر وکیل‌نما اعلام جرم کرد آموزش در ازدحام کم وبیش به سوی عدالت آموزشی | مشکلات توسعه فضای آموزشی همچنان باقی است ماجرای عجیب دستگیری یک سارق مکار با شکایت خاص ۲ زن ضرورت ارتقای مهارت معلمان در عصر آموزش ترکیبی معاون فرهنگی، اجتماعی و زیارت استانداری خراسان رضوی: نماز یک بحث قلبی، دلی و ارتباطی با خدا است و ما با اجبار آن مخالف هستیم فرماندار مشهد: نماز باید به عملی مقدس در بین دانش‌آموزان تبدیل شود صدور هشدار سطح زرد هواشناسی خراسان رضوی در پی پیش‌بینی وقوع بارش‌های رگباری (یکم مهر ۱۴۰۴) «بوتاکس معده» روشی غیراستاندارد و پرعارضه برای کاهش وزن چگونه خواب نوزادان را تنظیم کنیم؟ معاون پرورشی و فرهنگی آموزش و پرورش خراسان رضوی: جامعه نمازگزار، جامعه رشدیافته و بالنده‌ای است پیشبرد طرح عرضه نان کامل در مشهد | ۳۵ درصد هدف‌گذاری ملی محقق شد وزیر آموزش و پرورش: مدارس استاندارد جایگزین مدارس کانکسی شدند رسوایی جراح قلابی | شکایت ۵۰ زن، پس از یک مرگ مشکوک بزاق دهان می‌تواند از پوسیدگی دندان‌ها جلوگیری کند مطالبه فرمانداران خراسان رضوی درخصوص اتصال راه‌آهن مشهد - بافق به مشهد - تهران مشاور وزیر آموزش و پرورش: دشمن با جنگ ۱۲ روزه می‌خواست کلاس‌های درس را خالی کند، اما به هدفش نرسید پیام وزیر آموزش و پرورش به مناسبت آغاز سال تحصیلی ۱۴۰۵ - ۱۴۰۴ اسنپ و تپسی‌فود حق دریافت مالیات بر ارزش افزوده ندارند بررسی راهکارهای جلوگیری از افزایش آلودگی هوای خراسان رضوی در کمیسیون هوای پاک شیوع کوتاهی قد و آسیب‌دیدگی چشم بین دانش‌آموزان
سرخط خبرها

رهایی از دام اعتیاد، سقوط در چاه سرقت | پشت پرده سرقت‌های شبانه در پروژه‌های ساختمانی مشهد

  • کد خبر: ۳۵۵۰۷۲
  • ۰۸ شهريور ۱۴۰۴ - ۰۰:۳۳
رهایی از دام اعتیاد، سقوط در چاه سرقت | پشت پرده سرقت‌های شبانه در پروژه‌های ساختمانی مشهد
او برای نان‌آوری خانواده از اعتیاد نجات یافت، اما وسوسه پول سریع، پای قدیر را به سرقت مصالح ساختمانی کشاند. حالا با دستگیری‌اش، نه تنها آبرویش را باخته، بلکه آینده خود و سه فرزندش را نیز به خطر انداخته است.

به گزارش شهرآرانیوز؛ پدرم کارگر بنا بود و اوضاع اقتصادی سطح پایینی داشتیم. به همین خاطر هم مدرسه نرفتم و بی سواد هستم. همه خواهر و برادرانم در سن خیلی کم ازدواج کردند؛ من هم در ۱۹ سالگی عاشق دختر همسایه شدم و درحالی پای سفره عقد نشستم که سرباز بودم.

 بعد از پایان سربازی مدتی کارگری می‌کردم و چون پول اجاره خانه نداشتم، زندگی مشترکم را در انباری منزل پدرم آغازکردم؛ ولی درآمد ثابتی نداشتم تا این که یک روز با یک نفر که درکارخانه بازیافت زباله کارمی کرد، آشنا شدم. اوگفت: این جا اگر شیشه و پلاستیک بیاوری، پول خوبی می‌دهند! من هم چند تا کیسه بزرگ تهیه کردم و روز‌ها از داخل سطل‌های زباله سطح شهر، شیشه و پلاستیک جمع آوری می‌کردم و غروب به کارخانه بازیافت تحویل می‌دادم و همان جا براساس وزنی که کیسه‌ها داشت، پول می‌دادند.

 کار بسیارسخت و طاقت فرسایی بود. خیلی خسته می‌شدم. توسط یکی از کارگر‌های آن جا به مصرف مواد مخدر روی آوردم. او می‌گفت: باعث تسکین بدن درد می‌شود. راست می‌گفت اوایل مصرف خیلی خوب بود، اما بعد از۳ ماه دیگر بدون مصرف شیشه، توان کارکردن هم نداشتم. خانه نشین شده بودم پول نداشتیم. مدام با همسرم در جنگ و جدال و درگیری بودیم. البته حق داشت حالا دیگر بعد ازگذشت ۱۰ سال صاحب۳ فرزند شده بودیم. آن‌ها خرج داشتند، اما اعتیاد من نه تنها باعث بیکاری‌ام شده بود، بلکه پرخاشگر و بدخلق هم شده بودم.

پدر و مادرم به خاطر بچه‌ها و همسرم از نظر مالی کمک می‌کردند. چندبار با هزینه پدرم به مرکز ترک اعتیاد رفتم، اما در مدت کوتاهی دوباره آلوده می‌شدم. دست خودم نبود؛ برای فرد معتاد ترک اعتیاد مثل توبه گرگ است. همسرم خسته شده بود و مدام حرف از جدایی می‌زد، اما با پادرمیانی والدینم دوباره به زندگی امیدوار می‌شد. تا این که بعد از بار سوم که از کمپ برگشتم، تصمیم گرفتم ترک کنم و به خاطر این که از آن فضا دور باشم به پیشنهاد یکی از برادرانم به مشهد آمدم و در یک ساختمان کارگر بنا شدم،

چون بنایی بلد بودم. کارم را شروع کردم در همان جا هم شب‌ها می‌خوابیدم. آخر ماه هم به زابل برمی گشتم. اوضاع خیلی بهتر شده بود؛ حقوق داشتم و اعتیاد را ترک کرده بودم و خانواده‌ام خوشحال بودند. صاحبکارم خیلی راضی بود.

۶ ماه گذشت تا این که یک شب یکی از کارگران آن جا به من گفت: قدیر از این وضعیت خسته نشدی؟ می‌خوای پول بیشتری با هم دربیاریم؟! من از خدا خواسته گفتم چرا که نه ولی چه جوری؟! گفت:کاری ندارد شب‌ها که همه خوابیدن مصالح ساختمانی را کم کم به جای دیگری که سراغ دارم منتقل می‌کنیم، کسی هم متوجه نمی‌شود. گفتم: باید فکر کنم چند روزی ذهنم درگیر بود مانده بودم ولی وقتی به شرایط زندگی و همسر و فرزندانم فکر می‌کردم بسیار وسوسه شدم و پذیرفتم.

موسی گفت: از سیمان شروع کنیم، چون بار سیمان زیاد آمده کسی متوجه کم شدنش نمی‌شود. چند ماهی مصالح را شب‌ها سرقت می‎کردیم و به انباری که «موسی» داشت می‌بردیم. وقتی زیاد می‌شد یک وانت اجاره می‌کردیم و درخارج شهر می‌فروختیم؛ پول را هم نصف می‌کردیم. اما از آن‎جایی که مال حرام خوردن ندارد، در یکی از شب‌ها ناگهان کارفرما برای سرکشی به سر ساختمان آمد و ما را درحال سرقت دید و بلافاصله با پلیس ۱۱۰ تماس گرفت!

حالا من مانده‌ام با کلی ندامت و آبروی برباد رفته!‌ای کاش...

تحقیقات بیشتر افسران زبده دایره تجسس با دستور‌های ویژه سرهنگ علی ابراهیمیان (رئیس کلانتری نواب صفوی مشهد) برای کشف اموال سرقتی و دستگیری مالخران ادامه دارد.

منبع: خراسان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->