مرثیه‌سرایی محمود کریمی در حرم مطهر امام رضا(ع) برای حضرت فاطمه(س) + فیلم نخستین جشنواره ملی حمایت و تقدیر از آثار دانشجویی نهج‌البلاغه برگزار می‌شود ملی‌پوشان دوومیدانی کشورمان به حرم مطهر امام‌رضا(ع) مشرف شدند انتشار فراخوان جشنواره هنرهای تجسمی «ایثار» + جزئیات دهه فاطمیه در یک عزاداری صرف خلاصه نشود چگونه خاطرات دفاع مقدس به فیلم تبدیل می‌شوند؟ راز شهید شدن از زبان حاج قاسم سلیمانی مهر مادری قفلی که با شفای امام باز شد تراز کامل زن در اندیشه اسلامی راهیان نور دانش‌آموزی در اولویت اعتبارات استان خراسان رضوی قرار گرفت ۸۵ درصد از مشکلات جانبازان حل‌وفصل شده است برخورد خشن مأمور سعودی با زائر مسجدالحرام + فیلم از سند ملی زیارت تا مکتب هنر رضوی | گام بلند آستان قدس رضوی برای تحول فرهنگی کشور رئیس بنیاد شهید: طرح بودجه دانشگاه شاهد در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد تندیس «قهرمانان گمنام» به خانواده شهید حاجی‌زاده اهدا شد خاطره حجت‌الاسلام‌والمسلمین رستمی از محفل قرآن در دوران نوجوانی / شهیدی که با نذر تلاوت سوره «نحل» راهی حج شد پیوند نسل پیشکسوت و جوان در آیین نکوداشت فعالان قرآنی در مشهد| خاطره‌گویی قاری نوجوان مشهدی از دیدار با سردار شهید سلیمانی و هدیه انگشتر یادگار + فیلم آیت‌الله سیدان: تمام افتخار ما، ارادتمان به حضرت‌زهرا(س) و خاندان اهل‌بیت(ع) است میراث فاطمی، میراث سیاسی
سرخط خبرها

وقتی صاحب‌خانه بهترین بهانه برای گریستن است

  • کد خبر: ۳۵۵۴۹۰
  • ۰۹ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۷:۲۱
وقتی صاحب‌خانه بهترین بهانه برای گریستن است
وارد صحن شدم. سلامم به قسمت «السلطان ابالحسن...» رسیده بود که چشمم به پرچم «ای بهترین بهانه برای گریستن» افتاد.

درست یادم نمی‌آید قبل از آنکه فرش ورودی خواهران را پس بزنم تاسرتا پایم را تفتیش کنند، اذن دخول خواندم یا نه؟

همان‌طور که سوراخ‌سنبه‌های کیفم را وارسی می‌کرد، صفحه گوشی‌ام را روشن نگه داشته بودم تا دیالوگ تکراری «گوشی‌ات را روشن کن» را نشنوم، اما بی‌اهمیت به گوشی روشن دستم، خودکار این جمله را به زبان آورد. در تمام ثانیه‌هایی که زیر آن سقف بودم با خودم برنامه‌ریزی می‌کردم اول یاسینی برای «نخودکی» بخوانم و بعد پایین پای آقا زیارت امین‌ا...

وارد صحن شدم. سلامم به قسمت «السلطان ابالحسن...» رسیده بود که چشمم به پرچم «ای بهترین بهانه برای گریستن» افتاد. چند قدم آن طرف‌تر یکی با صدای سوزناک روی یک صندلی تاشو، روضه، حضرت موسی‌بن‌جعفر (ع) می‌خواند. قدم از قدم برنداشتم. همانجا روی زمین به دیوار تکیه زدم و گفتم از صاحب این خانه بخوان.

یکی دو روضه دیگر از حضرت رقیه (س)، حضرت علی‌اصغر (ع) و حضرت باب‌الحوائج (ع) خواند. نوبت به امام رضا (ع) رسید. مرثیه گریه‌های امام جواد (ع) بر پیکر بی‌جان پدر را سوزناک خواند. در تمام دقیقه‌هایی که طنین صدایش فراز و فرود داشت، چادرم باد می‌خورد و تنها روی نصف صورتم را می‌پوشاند. جوری که وقتی به روبه‌رو نگاه می‌کردم همان پرچم «ای بهترین بهانه برای گریستن» را می‌دیدم.

روضه تمام شد، اشک‌هایم بند آمده بود. داشتم خودم را جمع‌و‌جور می‌کردم تا به سمت قبر نخودکی بروم. یکهو روضه‌خوان کمی خود را از روی صندلی به جلو خم کرد. سرش را به گوشم نزدیک کرد. آرام گفت‌: «صاحب‌خانه بر مهمان ارجح است. تکه‌تکه‌های دل شکسته‌ات را قبل از هر جایی پیش خودش ببر...»

زانوهایم سست شد و توان بلند شدن از جایی که نشسته بودم را نداشتم. بی‌اختیار اشک می‌ریختم. حالا دیگر یقین داشتم او بهترین بهانه برای گریستن است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->