تولیت آستان قدس رضوی در پیامی، درگذشت مادر مجید بنی‌فاطمه را تسلیت گفت اجرایی شدن طرح «درس‌هایی از قرآن» در ۴۰ هزار مدرسه سراسر کشور دوره آموزشی «قهرمانان قرآنی» برگزار می‌شود قرآن خطی با قدمت ۲۹۶ سال در مشهد رونمایی شد رقابت بیش از ۱۴۰۰ متقاضی برای خدمتگزاری به زائران حج تمتع ۱۴۰۵ نهضت بازگشت به مسجد، راهبرد اصلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است شرایط شرکت در مسابقات بین‌المللی قرآن امارات ویژگی یک دوست خوب از نگاه حضرت علی(ع) تجربه دفاع مقدس امروز هم تکرار می‌شود او یک کاپیتان بود | یادی از مرحوم رمضان اسدپور، از استادان بنایی حرم مطهر امام‌رضا (ع) طرح ملی «سه‌شنبه‌های مهدوی» در بقاع متبرکه سراسر کشور برگزار می‌شود مهندسی مفاهیم چگونه بهائیت از دل تاریخ زاده شد؟ فرقه‌های زاییده بحران‌های عصر قاجار | دلایل اجتماعی و فرهنگی ظهور و گسترش فرق انحرافی لزوم اختصاص ردیف بودجه مشخص برای جایزه کتاب سال دفاع مقدس ماجرای تخلیه بحث‌برانگیز ساختمان کانون‌های فرهنگی و هنری مساجد اصفهان سرمایه‌گذاری در ورزش ایثارگران به کسب افتخارات در کشور منجر می‌شود ثبت‌نام اولویت دوم حج از امروز (۲۲ مهر) آغاز شد کمک‌های بشردوستانه هیئتی‌ها به مردم غزه رسید + فیلم فتوای رهبر معظم انقلاب درباره تماشای کشتی مردان توسط زنان گذرنامه برای سفر حج تمتع ۱۴۰۵ تا چه تاریخی باید اعتبار داشته باشد؟
سرخط خبرها

وقتی صاحب‌خانه بهترین بهانه برای گریستن است

  • کد خبر: ۳۵۵۴۹۰
  • ۰۹ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۷:۲۱
وقتی صاحب‌خانه بهترین بهانه برای گریستن است
وارد صحن شدم. سلامم به قسمت «السلطان ابالحسن...» رسیده بود که چشمم به پرچم «ای بهترین بهانه برای گریستن» افتاد.

درست یادم نمی‌آید قبل از آنکه فرش ورودی خواهران را پس بزنم تاسرتا پایم را تفتیش کنند، اذن دخول خواندم یا نه؟

همان‌طور که سوراخ‌سنبه‌های کیفم را وارسی می‌کرد، صفحه گوشی‌ام را روشن نگه داشته بودم تا دیالوگ تکراری «گوشی‌ات را روشن کن» را نشنوم، اما بی‌اهمیت به گوشی روشن دستم، خودکار این جمله را به زبان آورد. در تمام ثانیه‌هایی که زیر آن سقف بودم با خودم برنامه‌ریزی می‌کردم اول یاسینی برای «نخودکی» بخوانم و بعد پایین پای آقا زیارت امین‌ا...

وارد صحن شدم. سلامم به قسمت «السلطان ابالحسن...» رسیده بود که چشمم به پرچم «ای بهترین بهانه برای گریستن» افتاد. چند قدم آن طرف‌تر یکی با صدای سوزناک روی یک صندلی تاشو، روضه، حضرت موسی‌بن‌جعفر (ع) می‌خواند. قدم از قدم برنداشتم. همانجا روی زمین به دیوار تکیه زدم و گفتم از صاحب این خانه بخوان.

یکی دو روضه دیگر از حضرت رقیه (س)، حضرت علی‌اصغر (ع) و حضرت باب‌الحوائج (ع) خواند. نوبت به امام رضا (ع) رسید. مرثیه گریه‌های امام جواد (ع) بر پیکر بی‌جان پدر را سوزناک خواند. در تمام دقیقه‌هایی که طنین صدایش فراز و فرود داشت، چادرم باد می‌خورد و تنها روی نصف صورتم را می‌پوشاند. جوری که وقتی به روبه‌رو نگاه می‌کردم همان پرچم «ای بهترین بهانه برای گریستن» را می‌دیدم.

روضه تمام شد، اشک‌هایم بند آمده بود. داشتم خودم را جمع‌و‌جور می‌کردم تا به سمت قبر نخودکی بروم. یکهو روضه‌خوان کمی خود را از روی صندلی به جلو خم کرد. سرش را به گوشم نزدیک کرد. آرام گفت‌: «صاحب‌خانه بر مهمان ارجح است. تکه‌تکه‌های دل شکسته‌ات را قبل از هر جایی پیش خودش ببر...»

زانوهایم سست شد و توان بلند شدن از جایی که نشسته بودم را نداشتم. بی‌اختیار اشک می‌ریختم. حالا دیگر یقین داشتم او بهترین بهانه برای گریستن است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->