در تقابل میان جبهه حق و باطل، اصلیترین هدف دشمن، «گوشبهفرمانکردن» جامعه اسلامی است که از آن تعبیر به «پیروسازی» میکنیم. دشمن بهدنبال آن است که بدون هزینه، بدون لشکرکشی و بدون تسلط آشکار، نظام و جامعه اسلامی را به پیروی و تبعیت از خود وادار کند، بهگونهایکه جامعه با رضایت خودش، همان برنامههایی را اجرا کند که دشمن میخواهد.
اهمیت این خطر به حدی است که خداوند متعال در قرآن کریم، حتی به پیامبر اکرم (ص) هشدار میدهد که مراقب نقشه «مطیعسازی» باشد و به هیچوجه از دشمن پیروی نکند. خداوند میفرماید: «وَلَا تُطِعِ الکَافِرِینَ وَالمُنَافِقِینَ وَ دَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى ا...» (احزاب، ۴۸) ️
مهمترین راهبرد دشمن برای رسیدن به این هدف خطرناک، تضعیف «انسجام اجتماعی» است. دشمن بهخوبی میداند تا زمانی که آحاد جامعه، باوجود اختلاف سلایق، تنوع مذاهب و تفاوت دیدگاههای سیاسی، درکنار یکدیگر زندگی میکنند و وحدت کلمه دارند، هرگونه تلاش برای گوش به فرمان کردن آن، تلاشی بیهوده است.
دشمن برای رسیدن به هدف «پیروسازی»، نیازمند شکستن «سد انسجام جامعه» است. اولین روش دشمن برای این راهبرد، فرقهسازی و تعمیق شکافهاست. دشمن، اختلافات طبیعی و تاریخی میان مذاهب اسلامی (مانند شیعه و سنی) یا حتی درون یک مذهب را شناسایی کرده، با تزریق سم تعصب و نفرت، آنها را به شکافهایی عمیق تبدیل میکند.
دومین روش دشمن، تبدیل اختلافسلیقهها به کینهورزی است. در هر جامعه، تفاوت دیدگاه در مسائل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، امری بدیهی است. هنر دشمن آن است که این اختلافات را از سطح «بحث و گفتوگو» به سطح «دشمنی و کینه» تبدیل کند.
سومین روش دشمنان، ترویج روحیه جذب حداقلی و دفع حداکثری است. کسی که روحیه انسجام و اتحاد ندارد، دایره تعاملات خود را روزبهروز تنگتر میکند. اینگونه افراد ابتدا جامعه بزرگ اسلامی را به فرقههای گوناگون تقسیم میکنند. سپس فرقه خود را به متدین و غیرمتدین، دستهبندی و بعد از آن، متدینان را به گناهکار و بیگناه تقسیم میکنند.
چنین نگاهی دایره تعاملات با دیگران را آنقدر کوچک میکند که درنهایت، تنها چند همفکر کنار یکدیگر باقی میمانند، درحالیکه امام صادق (ع) میفرمایند: «با همه مردم، چه مؤمن و چه مخالف، به زبان خوش سخن بگویید. با مؤمنان، خوشرو باشید و با مخالفان، با مدارا سخن بگویید تا جذب ایمان شوند و اگر جذب ایمان نشدند، حداقلش این است که از بدىهاى مخالفان در حق خود و دیگر مؤمنان، پیشگیرى کردهاید.» (بحارالأنوار، ج ۴۲، ص ۴۰۱).
ناگفته نماند که تأکید بر وحدت، بههیچوجه به معنای نفی «نقد سازنده»، «امر به معروف و نهی از منکر»، «گفتوگوی علمی» یا «مناظره آزاد» نیست، بلکه سخن در این است که هیچیک از این فعالیتها نباید به «بیگانهانگاری»، «تنفر»، «تفرقه»، «تخریب» و «از بین رفتن انسجام اجتماعی» تبدیل شود. اگر انسجام جامعه که ضامن بقای اصل نظام اسلامی است از میان برود، دیگر نه فرصتی برای امربهمعروف باقی میماند و نه فضایی برای تحقق تفکر درست.
پیامبر اکرم (ص) پس از هجرت به مدینه و در آغاز حکومت اسلامی، نخستین و مهمترین اقدام خود را «ایجاد انسجام» قرار دادند. ایشان با پیمان برادری (عقد اخوت) میان مهاجرین و انصار و تدوین «میثاق مدینه» که همزیستی مسالمتآمیز میان مسلمانان و حتی یهودیان را تضمین میکرد، جامعهای متکثر، اما متحد ساختند. (فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام، ص۲۱۴).
همچنین امیرالمؤمنین (ع) در دوران بیستوپنجساله عدمخلافت، برای حفظ اصل اسلام و وحدت جامعه، قیام نکردند. (تعامل امام علی (ع) با خلفا در جهت وحدت اسلامی، ص۱۱۰). ائمه دیگر (ع) نیز توصیههای زیادی به تقویت همبستگی داشتند. امام صادق (ع) به یاران خود تأکید میفرمودند: «به عیادت بیماران اهلسنت بروید، در تشییع جنازههایشان حاضر شوید و در مساجدشان نماز بگزارید.» (الکافی، ج ۲، ص ۶۳۵، ح یک).
نکته مهم اینکه دعوت به انسجام، شامل جریان نفاق و نفوذ و خائنان نمیشود. حساب این گروه که آگاهانه در جبهه دشمن بازی میکنند، از عموم مردم و حتی مخالفان سلیقهای جداست. سخن در ضرورت اتحاد و همبستگی آحاد ملت با یکدیگر برای مقابله با دشمن مشترک است. قرآن کریم با بیانی رسا میفرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ ا... جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» (آلعمران، ۱۰۳).
نتیجه اینکه دشمن برای «گوشبهفرمان کردن» جامعه اسلامی نیاز به «جامعه ازهمپاشیده» دارد. در مقابل، جامعه اسلامی باید با «اتحاد و انسجام» خود، دشمن را در رسیدن به این هدف خطرناک، ناکام بگذارد.