در صفحات مجازی که مخصوص زیبایی است و به آموزش شگردهایی برای زیباترشدن، شیکشدن، جذابشدن و به قول امروزیها جنتلمن و تودلبروشدن مشغولاند که قدم بزنی، شاخصههایی میبینی و میخوانی و بعد به لطف هزاران جلوه و فیلتر و اصلاح رنگ، مدلهایی را نشانت میدهند که اینها مدلهای ما هستند و تو اگر میخواهی، بیا و ما شبیه اینت میکنیم.
دندانهای مرتب، قدی میانه، پوستی گندمی و روشن، فک و صورتی استخوانی، بینی تیغهای و صاف و مستقیم، چشمهایی تیره و براق، موهایی بلند، شسته، تمیز، براق و شانهشده، همه و همه نشانههای ظاهری «او» ست. تاریخ دربارهاش مینویسد: میشد رگهای آبی پشت دست و پایش را دید و سپیدی گلو و گردنش را، انگار که او ستارهای در یقه داشته است.
اینها همه نشانههای ظاهری اوست. به اینها اضافه کنید همیشه لبخند داشتن، همیشه سلامکردن، همیشه اول دستدادن و صدالبته قرص و محکم دستدادن. به اینها اضافه کنید آرام و شمرده و متین و فصیح حرفزدن، میان حرف کسی نپریدن، تهمت و تمسخر و طعنه و کنایه نزدن. به اینها اضافه کنید با حیا و سربهزیر با خانمها حرفزدن و یکسوم درآمد را عطر خریدن، چه مرد باشکوه و جذاب و شیرینی برای یک جامعه خلق میکند.
همین الانش وسط قرن هوش مصنوعی و دیجیتال و فیبر نوری و صفرویک میلیاردها نفر در زمین خاکی و خیس ما، آدمهایی هستند که هفتهای یک بار هم حمام نمیروند و عطر نمیدانند چیست و موهایشان از دیدن شانه و شامپو سکته میکند، اما او در آن زمانه آنگونه آراسته بود. جوانمردبودنش، امین و صادق و پرهیزگاربودنش، منصفبودنش در کسبوکار و خوشحساببودنش در تجارت، همه اینها برای یک جامعه بس است و برای اینکه یک الگو محسوب شود.
کافی است تکتک رفتارهایش را مرور کنی، مزمزه کنی، بنویسی پیش چشمت و بدان عمل کنی و تو هم بشوی شبیه هماو. در عصری که در و همسایهاش دختر به گور میکردند، او دخترش را «مادرم» صدا میکرد و پیش پایش از جا برمیخاست و تا نمینشست، او هم نمینشست؛ یعنی اینکه سند چشمانداز حقوق زنان قرن حاضر هم باید برود پی قاقا لیلیاش.
او محمد است. پیشاز برانگیختهشدنش هم اینگونه بود. هنوز به آسمان وصل نشده بود و میاندیشید، تفکر میکرد، با خدا حرف میزد و از او کمک میخواست. کودک بود که خرمهرهای را که آمنه بر گردنش انداخت تا خدایان صحرا مراقبش باشند، پاره کرد و دور انداخت و گفت: خدای من چیزی فراتر از این تکه سفال است.
دروغ چرا؟ نمیشناسیمش. جز همین تاریخ تولدی و نامی و قرآنی، از زیست و معیشت و کاروکسب و روزگارگذراندنش با در و همسایه و فامیل، چیزی نمیدانیم و دریغ که نمیدانیم. ننوشتم که در این روز عیدی، کامتان را تلخ کنم. ننوشتم که سرکوفت بزنم بر امت آن نازنین بیهمتا که غمخوار پیروان خود است.
نوشتم که تلنگری باشد به خودم. نوشتم که بگویم او اسوه و الگو و معیاری برای سبک زندگی میتواند باشد و هست، حتی قبل از بعثتش. اگر همه رفتارهای فردی و اجتماعی و باید و نبایدهای قبل از بعثتش را هم جمعآوری و کتابچهای کنیم برای سبک زندگی، باز هم، چه در ظاهر چه در رفتار و زیست اجتماعی، شاخص خواهیم بود و با بقیه فرق خواهیم داشت. او پیغمبر جنتلمی بود، تعارف نداریم!