محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ آدم باید در زندگی به چه نقطه دردناکی برسد که تصمیم بگیرد یخچال خالی خانه اش را بیاورد بگذارد کف خیابان و بگوید آهای مردم! و آهای تمام کسانی که میتوانید ببینید! چیزی درون یخچال خانه ام نمانده و من دیگر توانایی اینکه بتوانم داخل آن را پر کنم ندارم. درش را هم برایتان باز میکنم که درون خلوتش را عیانتر ملاحظه کنید. بعد هم دست به دامان فضای مجازی و هشتگ زدن بشود، چون شاید میداند از این طریق دست کم ۴ نفر میبینند و میشنوند.
این میشود که ماژیکی هم برمی دارد و روی دیوارههای سفیدرنگ آن هشتگ میزند که «یخچالم خالیه» و «غذانیست» و نه از نگاههای خیره شده دل سوزانه و آمیخته با ترحم، نه از له شدن غرور زیر پایش و نه از هیچ اتفاق کوچک و بزرگی که شاید بازهم باید با آن دست و پنجه نرم کند، نترسد.
پرکردن یک یخچال چقدر آب میخورد؟
مگر قرار است داخل این یخچال را با چه چیزهای عجیب وغریبی پر کند؟ شاید این سؤال که جواب آن زیادی واضح و مبرهن است، حالا بعد تماشای این ویدئوی کوتاه که در شبکههای اجتماعی بازنشر شده است با شکل و شمایلی دیگر در ذهن شما هم پیدا شده باشد. به نظر شما، اگر مبنا همان حقوق قانون کار باشد که با ۲۱ درصد افزایش قیمت در سال ۹۹، تازه به مبلغ یک میلیون و ۸۳۵ هزار تومان در ماه رسیده است و اگر قرار باشد این یخچال، یخچال خانوادهای باشد که در ماه ۴ مرتبه خوردوخوراک اولیه را تازه کند، پر کردنش چقدر برای این خانواده آب میخورد؟
منفعت را در کجا جست وجو میکنیم؟
با این حساب اگر فردی خیالش برای دریافتی یک میلیون و ۸۳۵ هزارتومانی خود در ماه راحت باشد، باید ۹۲۱هزارو۷۶۰تومان را خرج خورد و خوراک خود و خانواده اش کند (جدای از هزینه اقلام دیگری مثل برنج و روغن و ...) و باقی مانده آن که میشود ۹۱۳ هزارو۲۴۰ تومان، باید کفاف هزینههای دیگر مثل اجاره و خرید مواد و وسایل مورد نیاز دیگر را بدهد! این ویدئو و این صحبتها فقط یک طرف ماجراست.
داستان بیشتر از اینکه سر گذاشتن یک یخچال خالی در ملأعام و هشتگ زدن باشد، بر سر این است که تمام این مدت چه فعل وانفعالاتی رخ داده که به ظهور و بروز این قبیل واکنشها منجر شده است؟ کاربری نوشته بود: «خداکنه این وضعیت سخت نداری مردم کشورم هرچه زودتر تموم بشه.»
اگر تمام نشود چه؟ اگر همین اوضاع رهاشده همچنان ادامه داشته باشد با چه اتفاقات دیگری روبه رو خواهیم شد؟ شاید بخشی از پاسخ به این سؤال را بتوان در خبر دیگری که آن هم در همین روزها منتشر شد، پیدا کرد. اینکه به گفته رئیس پلیس تهران ۵۰ درصد سارقانی که در ۳ ماه گذشته دستگیر شده اند، هیچ سابقهای نداشتند و بار اولی است که به اتهام سرقت دستگیر شده اند. به این معنا که خیلی از افرادی که تا حالا پایشان به زندان و کلانتری و اینطور جاها باز نشده بود، در این مدت، هم پایشان باز شده هم ترسشان از این محیطها ریخته است و هم سوءسابقه دار شده اند.
نکتهای که عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی، درباره آن گفت: «در میان جرائم، سرقت به نسبت بیش از دیگر جرائم تابع هزینه و فایده است، یعنی اگر فقر و نداری و بیکاری گسترش پیدا کند، به طور طبیعی و هم زمان، هم منافع سرقت را برای فرد بالا میبرد و حتی ضروری میکند و هم هزینههای آن را کم میکند. متأسفانه درحال تجربه جامعهای رهاشده به حال خود هستیم.» حالا اینها را بگذارید کنار صحبت ۲ روز پیش رئیس اتاق بازرگانی تهران که اعلام کرد: «اکنون ۶ دهک جامعه زیر خط فقر قرار دارند.»
احتیاج به آمار نیست، کاملا مشخص است
لمس بعضی شرایط حتی اگر آماروارقامی هم وجود نداشته باشد، میسر است. حالا کانالها و صفحهها و سایتهای مختلف را که بالا و پایین میکنیم، همیشه هستند کلیپهایی که یا سرقت از سوپرمارکت را نشان میدهند که به چه راحتی بوده است یا بازشدن در خودرو در نیمه شبی یا سرقت آنی گوشی همراه از روی موتور و به سرعت برق و باد.
ماجراهایی که همیشه واکنش عدهای را هم برمی انگیزد. فردی نوشته بود: «مردم از روی ناچاری و نداری سمت خلاف میرن، از روی فقر و بیکاری.» و دیگری گفت: «فقط از فقر و بیکاریه. کیه که صدای ملت ایران رو بشنوه؟»
کاربر دیگری هم صحبتهای ماه گذشته معاون وزیر کشور را پیش کشید و نوشت: «کجایند آن آقایانی که میگفتند باید کاری کنیم که مردم احساس کنند اعضای دولت و بخشهای اجرایی دغدغه مردم و حل مشکلاتشان را دارند؟ کجایند آن مسئولانی که میگفتند زیبنده نیست که در جامعه احساس شود کارها و امور رها شده است؟ میخواستم بگویم اتفاقا ما الان دقیقا همین جور فکر میکنیم، اینکه همه چیز رها شده است به حال خودش.»
البته این فقط موردی از موارد تاثیرگذار بر فقر است. بیکاری، کاهش میزان درآمد، بیماری کرونا و تعطیلی برخی کسبوکارها و موارد دیگر همه باعث ایجاد کاهش درآمد شدهاند و این را هم باید گفت که همه در این شرایط سخت خودشان را نمیبازند.