به گزارش شهرآرانیوز، فیلم «خانه ارواح» به کارگردانی کیارش اسدیزاده، محصول سال ۱۳۹۹ که پس از پنج سال توقیف از اواسط ۱۴۰۴ اکران شد، نمونهای از تلاش برای تلفیق سه ژانر بهظاهر ناسازگار است: تاریخ، کمدی و وحشت. فیلم در مرکز روایت خود دو شخصیت اصلی، شاهرخ (کاظم سیاحی) و مرتضی (پژمان جمشیدی)، را قرار میدهد که از کودکی در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به دنیا آمدهاند و در میانه جنگ ایران و عراق، به طور تصادفی سر از خانهای متروکه درمیآورند. این خانه، به مثابه فضایی فانتزی و تاریخی، ظرفیت بالقوهای برای بازخوانی تاریخ و خلق روایتهای پیچیده و وهمآلود دارد. نکته جالب فیلم، تاکید بر این است که گذشته در شکلگیری سرنوشت شخصیتها تاثیر مستقیم دارد و اگر از تاریخ درس نگیریم، دوباره تکرار میشود.
کمدی وحشت، ژانری که در سینمای ایران هنوز به بلوغ نرسیده و بهندرت نمونهای موفق از آن عرضه شده است. فیلم با ایدهای جسورانه آغاز میشود: دو مرد، شاهرخ و مرتضی، که در برهههای حساس تاریخ ایران از کودتای ۲۸ مرداد تا جنگ ایران و عراق رشد کردهاند، به طور تصادفی در خانهای متروکه قرار میگیرند. این خانه، همانند یک «مکان-زمان» انعطافپذیر، فرصتی برای بازخوانی تاریخ و پرداخت به وهم، طنز و داستانکهای شخصی فراهم میکند.
یکی از ویژگیهای شاخص فیلم، شیوهٔ بازی با زمان و برشهای تاریخی است. فیلم با فلاشبک به کودتای ۲۸ مرداد و زایشگاه آغاز میشود و سپس به دهه شصت و زمان جنگ ایران و عراق منتقل میشود. این تنوع زمانی، اگرچه ایدهای خلاقانه برای ایجاد تنش و کنکاش تاریخی فراهم میکند، اما در اجرا با مشکلات ریتمی مواجه است. پرشهای زمانی گاه باعث سردرگمی مخاطب میشود و فیلم در حفظ انسجام روایت دچار ضعف میشود.
فیلم تلاش دارد گذشته و حال را در یک خانه متروکه ترکیب کند و از ارواح برای توضیح وقایع تاریخی استفاده کند. این ارواح به شکل نمادین و طنزآمیز، هر یک نمایندهی مقطعی از تاریخ و رویدادهای سیاسی-اجتماعی هستند، اما شخصیتپردازی محدود و کمعمق مانع آن میشود که مخاطب با آنها همذاتپنداری کند یا تاثیر واقعی داستان را درک نماید.
در نگاه نخست، فیلمنامه فیلم باهوشانه طراحی شده است: اتصال زندگی دو شخصیت اصلی به رخدادهای تاریخی و حضور ارواحی که هم یادآور گذشتهاند و هم طنز ایجاد میکنند، ایدهای است که ظرفیت چندلایه شدن روایت را دارد. با این حال، فیلم در عبور از سطح ایده به عمق اجرایی دچار مشکل میشود. زمانبندی فلاشبکها و فلاشفورواردها، به جای ایجاد تنش و تعلیق، گاه باعث پراکندگی و کاهش انسجام روایت میشود. این مسئله، حتی با وجود عناصر بصری جذاب، باعث شده فیلم از ظرفیت واقعی خودش کمتر بهره گیرد.
بخش کمدی فیلم عمدتاً بر پایه تیپهای شخصیتی شکل گرفته است؛ تیپهایی که گاه خندهدار و گاه کلیشهای به نظر میرسند. پژمان جمشیدی و کاظم سیاحی در نقش دو سارق سادهدل، تلاش کردهاند با لحن و حرکات بدنی، ریتم کمدی را حفظ کنند، اما کاراکترها در طول فیلم کمتر تحول مییابند و این تکرار باعث میشود جذابیت اولیه خود را از دست بدهند. در مقابل، حضور بازیگرانی مانند نازنین بیاتی و رضا کیانیان، هر چند کوتاه، نشان میدهد که توانایی ایجاد لحظاتی ماندگار در فیلم وجود داشته، اما این فرصتها به شکل کامل و هماهنگ استفاده نشده است.
در زمینه شخصیتپردازی، فیلم بیشتر به تیپسازی سطحی متکی است تا ایجاد شخصیتهای چندلایه.
پژمان جمشیدی در نقش مرتضی، تیپ معروف و شوخ او را بازتولید میکند؛ حرکات و لحن او آشناست، اما فاقد تحول شخصیتی در طول روایت است.
کاظم سیاحی در نقش شاهرخ، توانسته بخشی از لحظات شیرین و طنز فیلم را شکل دهد و نسبت به دیگر بازیگران، اجرای قابل توجهتری ارائه کرده است.
نازنین بیاتی (مورخه) و ستاره پسیانی (نرگس) با استفاده از گریم و لحن متفاوت، نشان میدهند که شخصیتهای زن میتوانستند نقش محوری بیشتری در داستان داشته باشند، اما زمان حضور محدود آنها و ساختار تیپمحور فیلم، مانع شکلگیری تاثیر عمیق شد.
حضور رضا کیانیان در نقش خواجه، اگرچه کوتاه است، به لحظات خنده و تفکر مخاطب کمک میکند و نشان میدهد که ایدههای فیلم میتوانستند در قالب شخصیتهای قویتر، موثرتر باشند.
به طور کلی، شخصیتها در سطح تیپ باقی مانده و فرصت خلق کاراکترهای پیچیده و قابلتامل از دست رفته است.
«خانه ارواح» تلاش کرده است با طراحی صحنه تاریخی و نورپردازی کمجان، فضایی وهمآلود بسازد. خانه متروکه، نماد تاریخی و کمدیک فیلم است و حضور ارواح در آن، فرصتی برای ترکیب طنز و وحشت فراهم میکند. با این حال، چند ضعف فرمیک اساسی در فیلم دیده میشود:
حرکت محدود دوربین و زاویههای تکراری باعث شده فیلم کمتر حس تعلیق و وهم ایجاد کند.
تدوین پرشدار و ریتم کند، حتی در صحنههای پرحادثه، کشش لازم را برای مخاطب فراهم نمیآورد.
موسیقی که میتوانست به ایجاد حس ترس یا طنز کمک کند، عمدتاً تزیینی و جدا از ریتم فیلم است.
به عبارت دیگر، فرم سینمایی فیلم بیشتر از سطح بصری تغذیه میکند و کمتر از عمق روایت و شخصیتها.
از منظر بصری، فیلم تلاش دارد فضایی نیمهتاریخی و وهمآلود بسازد؛ خانه متروکه، نورپردازیهای کمجان و طراحی صحنههایی که ترکیبی از گذشته و حال هستند، همگی در نگاه نخست جذاباند. با این حال، حرکت محدود دوربین، ریتم تدوین پرشدار و استفاده گاهبهگاه موسیقی به شکل تزیینی، مانع شکلگیری یک فضای سینمایی منسجم میشود. فیلم در ظاهر چشمگیر است، اما از درون، فاقد انسجام و وزن روایتگر است.
فیلم قصد دارد با طنز و فانتزی، وقایع تاریخی ایران را بازخوانی کند؛ از کودتای ۲۸ مرداد گرفته تا جنگ ایران و عراق. استفاده از ارواح، مرگ و حوادث تاریخی به مثابه ابزار روایت، پتانسیل ایجاد دیالوگ میان تاریخ و حال را داشت. نکته جالب فیلم، تاکید بر اینکه گذشته در شکلگیری سرنوشت شخصیتها تاثیر مستقیم دارد و «اگر از تاریخ درس نگیریم، دوباره تکرار میشود».
با این حال، نقد تاریخی فیلم محدود به نمادهای سطحی است و بسیاری از فرصتهای پرداخت دقیقتر به سیاست، اجتماع و روانشناسی دوران از دست رفتهاند. ترکیب طنز و تاریخ میتوانست به یک تحلیل اجتماعی-روانشناختی منجر شود، اما ساختار تیپمحور و روایت سطحی، مانع تحقق این ظرفیت شد.
نکته قابل توجه «خانه ارواح» تلاش برای تلفیق طنز و نقد تاریخی است. حضور ارواحی که خاطرات و رفتارهای تاریخی خود را با لحن کمیک بیان میکنند، ایدهای نو و قابل تحسین است. این شیوه میتوانست فیلم را به تجربهای متفاوت در ژانر کمدی-وحشت ایرانی تبدیل کند، اما اجرای محدود و فقدان پردازش روان شناختی و دراماتیک شخصیتها باعث شده فیلم تنها بر سطح روایت باقی بماند و به عمق مفهومی مورد انتظار دست پیدا نکند.
ژانر «کمدی-وحشت» هنوز در سینمای ایران به بلوغ نرسیده و فیلمهای کمی در این مسیر تجربه شدهاند. «خانه ارواح» تلاش کرده با ترکیب عناصر طنز و ترس، این ژانر را معرفی کند. اما ضعف در ساختار داستان، شخصیتپردازی و ریتم، باعث شده فیلم نه ترسناک باشد و نه کمدیک به شکلی ماندگار.
با این حال، تلاش فیلم برای ارائه طنز تاریخی و فانتزی قابل توجه است و نشان میدهد که میتوان ژانرهای مهجور را در سینمای ایران تجربه کرد، مشروط بر اینکه فیلمنامه، فرم و بازیها هماهنگی لازم را داشته باشند.
با توجه به این مسائل، «خانه ارواح» نه یک کمدی موثر است، نه یک فیلم ترسناک واقعی و نه یک بازخوانی دقیق تاریخی. فیلم در تلاش است همزمان مخاطب را بخنداند، به فکر وادارد و خاطره تاریخی را مرور کند، اما هیچیک از این اهداف به شکلی قاطع محقق نمیشود. با این حال، نمیتوان زحمات تیم بازیگری و برخی لحظات بصری فیلم را نادیده گرفت؛ این بخشها نشان میدهند که یک ایده با پتانسیل بالا در پسِ فیلم وجود داشته که میتوانست با تمرکز بیشتر بر روایت و فرم، اثری ماندگار خلق کند.
«خانه ارواح» نمونهای از فیلمی است که ایدهای نو دارد، اما فرصتها را از دست داده است. تلفیق تاریخ، کمدی و وحشت، میتوانست فیلم را به تجربهای ماندگار تبدیل کند، اما ضعفهای فرمیک، تدوین و شخصیتپردازی، مخاطب را از دستیابی به آن تجربه بازمیدارند.
با این حال، نمیتوان از بازیها و برخی لحظات بصری چشمپوشی کرد. حضور کوتاه، اما موثر بازیگران میتواند درسآموز باشد و نشان دهد که ظرفیتهای این ژانر هنوز در سینمای ایران بالقوه و قابل رشد هستند.
در نهایت، «خانه ارواح» نمونهای است از فیلمی که در سطح ایده جذاب و خلاقانه است، اما در اجرا و انسجام، فرصتهایش را از دست داده است. این فیلم یادآور اهمیت تمرکز بر شخصیتپردازی، ریتم روایت و همآوایی فرم و محتواست؛ مسائلی که در سینمای ژانر ایران هنوز به درستی مورد توجه قرار نگرفتهاند. برای مخاطبی که به دنبال نوآوری در ترکیب تاریخ، طنز و وحشت است، تماشای «خانه ارواح» تجربهای متوسط و فرصتی برای اندیشیدن درباره مسیر ژانر کمدی-وحشت ایرانی است.
منبع: ایرنا