پدیده فرونشست زمین به ویژه در خراسان رضوی و دشت مشهد، در دهههای گذشته نه تنها به عنوان یک زنگ خطر محیط زیستی، بلکه به عنوان معضلی تهدیدکننده برای توسعه پایدار، امنیت غذایی و حفظ زیرساختهای حیاتی، خودنمایی کرده است. مطالعات آماری و دادههای میدانی به وضوح نشان میدهد که عامل اصلی در گسترش این پدیده، برداشت بی رویه و غیرپایدار از منابع آب زیرزمینی است.
روند افزایش تعداد چاههای برداشت کننده طی نیم قرن اخیر گواهی روشن بر بی تدبیری ما در مدیریت منابع حیاتی آب است، به طوری که تعداد چاههای بهره برداری از آبخوان دشت مشهد از حدود ۱۰۰۰حلقه در سال۱۳۴۷، ظرف چهار دهه به نزدیک ۷هزار حلقه در سال۱۳۸۷ رسیده است. رشد افسارگسیخته تعداد چاه ها، عملا سبب شد میزان برداشت سالیانه آب از آبخوانهای منطقه از ۴۶۰میلیون مترمکعب به تقریبا دوبرابر، یعنی ۸۵۰میلیون مترمکعب افزایش یابد، آن هم در شرایطی که ظرفیت تجدیدپذیر سفرههای زیرزمینی تغییر نکرده بود.
بررسی دادههای سالهای اخیر (۱۳۸۷ تا ۱۴۰۰) نشان میدهد که هرچند تعداد چاهها با تلاشی اندک به حدود ۶ هزارحلقه کاهش یافته، کاهش محسوس برداشت سالانه آب، نه نشانهای از بهبود مدیریت یا اصلاح الگوی مصرف، بلکه هشداری جدی درباره افت ظرفیت آبدهی آبخوان و کاهش جدی حجم ذخایر زیرجیرفتی است. نشست محسوس زمین، فروریزش خلل و فرج رسوبات و آسیب جبران ناپذیر به ساختار آبخوان، عملا موجب شده است در بسیاری از مناطق، با وجود تجهیزات و زیرساختهای موجود، دیگر امکانی برای برداشت وجود نداشته باشد.
این پدیده در مناطقی به افت سطح آب بیش از پنجاه متر منجر شده است که معنی دقیق آن، افزایش هزینههای تأمین آب، به هم خوردن تعادلهای اکولوژیک، از دست رفتن کاربری اراضی کشاورزی، تهدید زیرساختهای شهری و درنهایت افزایش احتمال بروز ترکهای سطحی و آسیب به بناهای تاریخی و معابر شهری است.
در چنین شرایطی، ادامه روند فعلی نه تنها جبران کننده پیامدهای فرونشست نخواهد بود، بلکه شدت و گستره بحران را افزایش خواهد داد. امروز، بیش از هر زمان دیگری، ضرورت دارد بپذیریم منابع آب زیرزمینی نمیتوانند بی پایان دراختیار باشند و تنها راه نجات از چرخه انفجار مصرف و ویرانی، بازاندیشی عمیق در مدل حکمرانی آب است.
اصلاح اساسی در مجوزدهی برداشت، استفاده از فناوریهای نوین پایش سطح آب، هوشمندسازی شبکههای مدیریت آب، ارتقای بهره وری آبیاری کشاورزی، توسعه سامانههای بازچرخانی پساب و الزام به تدوین پیوستهای زیست محیطی و زمین شناسی برای هر طرح توسعهای، باید به ارکان سیاست گذاری استان بدل شود. همچنین به کارگیری سیاست صریح در ممنوعیت حفر چاههای جدید و جابه جایی چاهها در دشتهای بحرانی و تشویق جدی به مهاجرت صنایع آب بر به مناطقی با ظرفیت تجدیدشوندگی بیشتر، شرط بقای محیط و امنیت نسلهای آینده خواهد بود.
از نگاه زمین شناسی، مرمت آسیبهای واردشده به سفرههای آب زیرزمینی، گاه تا چند قرن ناممکن است و فرصت تاریخی ما برای ممانعت از گسترش این بحران، محدودتر از هر زمانی است. آینده، ثمره تصمیمات امروز ماست؛ باید کارنامه مدیریتمان را بازنویسی کنیم پیش از آنکه تبعات فرونشست، هویت و امنیت زیست بومی این سرزمین را برای همیشه تهدید کند.