به گزارش شهرآرانیوز؛ شاید اگر در «شاهرگ» نیز مانند نمونه مشابه سینماییاش یعنی «ماجرای نیمروز» همان حوادث و آدمهای واقعی به تصویر کشیده میشدند، این سریال به نتیجه مثبتتری میرسید.
حوادث سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از بخشهای سرخ و سبز تاریخ معاصر ایران است که به دلیل کم کاری رسانه ها، همواره از سوی تحریف کنندگان تاریخ، مورد طمع قرار گرفته است. ایران در دهه ۶۰ شمسی علاوه بر تهاجم خارجی و درگیر شدن با یک جنگ بزرگ و تحمیلی، محل تاخت و تاز گروهکها و سازمانهای مسلح و تروریستی بود که قصد داشته و دارند که ایدئولوژی ادعایی خود را به زور اسلحه به مردم تحمیل کنند. آمار رسمی حاکی از قربانی شدن بیش از ۱۷ هزار نفر از ایرانیان به دست این گروهکها و سازمان هاست.
سریال «
شاهرگ» از معدود فعالیتهای فرهنگی در جهت نمایش و ثبت تصویری فعالیتهای تروریستی یکی از این جریان هاست؛ سازمان مجاهدین خلق که در افواه با نام سازمان منافقین شناخته میشوند. این سریال به کارگردانی سیدجلال دهقانی اشکذری تولید شده است. او یک فیلمساز جوان یزدی است؛ در سال ۱۳۶۱ متولد شده، رشته ادبیات خوانده است. اشکذری با اینکه چند تله فیلم ساخته بودف، اما با اولین فیلم بلندش یعنی «
خانهای کنار ابرها» شناخته شد و مورد تحسین قرار گرفت. این فیلم در سی و دومین جشنواره فیلم فجر جایزه دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه بخش نگاه نو را گرفت و در پنجمین جشنواره عمار نیز فانوس بهترین فیلم سینمایی را برای کارگردانش به ارمغان آورد. جلال اشکذری پس از آن، فیلم «
دلبری» و سریال «
حانیه» را هم تولید کرد و «
شاهرگ» أثر جدید اوست. کارنامه سیدجلال دهقانی اشکذری نشان میدهد که دغدغه اصلی او تاریخ انقلاب و دفاع مقدس است و این فیلمساز جوان، دغدغه پرداختن به مسائل و سوژههای سیاسی کمتر گفته شده درباره دهههای ۵۰ و ۶۰ شمسی در ایران را دارد. همچنانکه سریال «
شاهرگ» با موقع شناسی مناسب، به تاریخ ترور و گروههای ضدترور در کشورمان پرداخته است. سریالی که هدف اصلیاش، مقابله با تحریف تاریخ و مبارزه با جریان جابجایی «جلاد» و «شهید» است. اهمیت موضوعی سریال «شاهرگ» این است که در زمان و زمانهای ساخته شده است که منافقین، گرچه تضعیف شده و منفورتر از قبل هستند، اما با حمایت و سرمایه گذاری برخی از دولتهای غربی و عربی و عبری، فعالیت میکنند و هر چه در توان دارند برای ضربه زدن به مردم ایران به کار میگیرند. شاید برای بسیاری از جوانان که اطلاعی از گذشته جریانهای سیاسی نداشته باشند، باورپذیر نباشد که اعضای این گروهها نه فقط سران حاکمیت و مسئولان، بلکه شهروندان ایران را نیز به قتل میرسانند. به بیانی بهتر، آنها قصد راه انداختن نوعی نسل کشی را در ایران داشته و دارند. یعنی برای تسلط سیاسی بر ایران در پی نابود کردن هر انسانی بودند که احتمالا تفکری مغایر با خودشان داشت! یعنی چیزی شبیه به داعش، بلکه وحشی تر! سریال «شاهرگ» علاوه بر نمایش این جریان، به قهرمانان گمنامی پرداخته که کمتر به آنها توجه شده است. اگر منافقین نتوانستند مثل داعش مدتی برای خودشان خلیفه راه بیندازند، به خاطر مقاومت افراد از جان گذشتهای بود که خود را فدا کردند تا خلافت تروریستها در ایران پا نگیرد. سریال «شاهرگ» هم بخشی از تقابل این دو گروه –جلادها و شهیدها- را به تصویر کشیده است که از این نظر، حائز اهمیت و قابل تحسین است.
سازندگان سریال «
شاهرگ» سراغ موضوعی رفتهاند که پر از سوژههای ناب و تکان دهنده است؛ آنقدر خاطره، ماجرا و سند درباره فعالیتهای تروریستی و خیانتهای ضدملی منافقین و گروهکهای مارکسیستی در ایران وجود دارد که برای ساخت فیلم درباره آنها اصلا نیازی به داستان گویی و خیال پردازی نیست! شاید اگر در «
شاهرگ» نیز مانند نمونه مشابه سینمایی اش یعنی «
ماجرای نیمروز» همان حوادث و آدمهای واقعی به تصویر کشیده میشدند، این سریال به نتیجه مثبتتری میرسید؛ تجربه ثابت کرده که کار درباره منافقین، اگر براساس تصورات و تخیلات شخصی صورت بگیرد، جذابیت چندانی نخواهد داشت. اما تولید فیلم شبه مستند و بازسازی واقعیتها درباره این موضوع، تأثیرگذارتر است. چراکه کارهای منافقین، فراتر از واقعیت و به خودی خود، دراماتیک و دردناک بودند. اما تخیل فیلمنامه نویسها –به ویژه اگر چندان اهلیتی با این گونه موضوعات نداشته باشند- نمیتواند عمق تراژیک منافقین را برملا بسازد.
یکی از آسیبهای سریالهای تاریخی و سیاسی در تلویزیون ما، عدم مخاطبشناسی است. واقعا جای سوال است که سریال «
شاهرگ» برای چه کسانی ساخته شده است؟ هدف گذاری این سریال روی چه قشر و گروهی است؟
بسیاری از نویسندگان و هنرمندانی که دغدغه طرح مسائل سیاسی و اجتماعی را دارند به این دلیل برای بیان حرفهای خودشان از قالبهای هنری و ادبی استفاده میکنند که بتوانند اقشار و افرادی را با خودشان همراه کنند که دارای ذوق هنری یا در پی سرگمی هستند. به طور مثال، نویسنده ای، چون «هاوارد فاست» برای نشان دادن دروغین بودن دموکراسی در آمریکا بجای نوشتن یک مقاله، ساختار سیاسی حاکم بر ایالات متحده را در قالب یک رمان با نام «آمریکایی» ترسیم کرده، تا به این وسیله، بجای علاقهمندان به مطالعه مقالات سیاسی، افرادی که اهل مطالعه رمان هستند را هم آگاه کند. برای ساخت یک سریال سیاسی نیز ابتدا باید مخاطب سنجی و هدفگذاری صورت بگیرد. اگر هدف سازندگان «شاهرگ» این بوده که علاقهمندان به مباحث تاریخ معاصر و نیروهایی که نسبت به حوادث ابتدای انقلاب در ایران آگاهی و روشنایی ذهنی دارند را مخاطب قرار دهند، این سریال به موفقیت رسیده است. اما اگر هدف اصلی از تولید «شاهرگ» این بوده که افراد ناآگاه و غیرسیاسی و بی علاقه به این نوع بحثها را درگیر و روشن سازند، نتیجه منفی است! شاید درصد بسیار اندکی از نسل جدید در کشورمان –متولدان دهه ۷۰ به بعد- را بتوان یافت که اطلاعات دقیقی درباره فعالیتهای تروریستی گروهکهای التقاطی داشته باشند؛ بنابراین فرض سازندگان سریال «شاهرگ» باید این میبود که با مخاطبی مواجه هستند که اصلا علاقهای به خواندن مقاله سیاسی و تاریخی ندارد و منافقین را هم نمیشناسد. پس در کنار معرفی شخصیتهای مثبت، باید منافقین هم به خوبی برای مخاطب عام تفهیم میشد. این گونه، این سریال مرز زمان را هم میشکست و به حوادث امروز نیز ارتباط مییافت. چون بسیاری از درگیریها و تنشهای این روزهای فضای سیاسی کشور، قابل مقایسه با دوره صدر انقلاب هستند.
برای هدف گرفتن مخاطب ناآگاه یا جویای سرگرمی، نیازی به تغییر و تبدیل واقعیتها و یا به کار گیری ابزار مبتذل نیست. بلکه باید الزامات یک درام دلهره آور و سرشار از کشمکش، شخصیت، ماجرا، قهرمان و ضدقهرمان و ریتم رعایت شود. در این صورت، حتی آن دسته از جوانان یا مخاطبهایی که نسبت به سوژههای سیاسی ذوقی ندارند هم مجذوب آن میشوند. اساسا معنی فیلم استراتژیک همین است. یعنی فیلمی که به مضامین سیاسی و ملی و بین المللی میپردازد، اما به خاطر برخورداری از ساختاری شکیل و چشم نواز، میتواند خیل عظیم مخاطب و تماشاگر را به خودش جلب کند.
اما متأسفانه سریال «
شاهرگ» در اغلب این موارد ضعیف است! به همین دلیل هم در نظرسنجی صورت گرفته از سوی صداوسیما، این سریال فقط ۸ درصد مخاطب دارد و احتمالا همین ۸ درصد هم علاقهمندان به تاریخ انقلاب و کسانی هستند که نسبت به محتوای این سریال، از قبل اگاهی داشته اند!
در یک فیلم یا سریال که قرار است نمایش دهنده ماجراهای پرتخاصم و تقابل بین نیروهای خیر و شر به ویژه در حوزه بمبگذاری باشد، «ریتم» نقشی حیاتی دارد و از الزامات است. با اینکه در «
شاهرگ» ماجراهای مختلفی رخ میدهد و تعقیب و گریز هم وجود دارد، اما ضرباهنگ کند سریال، آن را به یک بمب خنثی شبیه کرده است که نمیتواند انفجار و سر و صدایی ایجاد کند!
ما در این سریال، با یک گروه چک و خنثی سازی بمب مواجه هستیم که هر کدام از آنها میتوانستند یک قهرمان باشند. اما گروه قهرمانان، هویت مشخصی ندارد؛ معلوم نمیشود که این گروه، چرا و چگونه و به دستور چه کسانی تشکیل شده است؟ این اواخر باب شده است که در فیلمهای سیاسی، اختلافات و تنشهایی بین اعضای گروههای انقلابی و امنیتی ایجاد میشود. در این سریال نیز چنین تمهیدی به کار رفته است، اما تصنعی است! فرخ (عباس غزالی) یکی از اعضای سابق منافقین که از گذشته خودش پشیمان است و به خدمت گروه چک و خنثی درآمده و به اصطلاح تواب است، همواره مورد سوءظن قرار دارد؛ گاهی از سوی اعضای گروه و گاهی از سوی مقامات بالادستی. اما افرادی که کوچکترین اطلاعی از چنین گروههایی دارند، به خوبی آگاه هستند که معمولا نیروهای تواب یا به نقاط حساس و مهم –مثل گروههای چک و خنثی- راه پیدا نمیکردند و یا اگر هم به این مرحله میرسیدند، مراحل بسیاری را طی کرده و برادری خود را ثابت کرده اند. اما این از اتفاقات عجیبی است که در ین سریال رخ داده و یک عضو سابق منافقین، بلافاصله پس از خروج از زندان، به میدان میرود و عجیب اینکه با وجود همه سوءظنهای اطرافیانش باز هم به کار خودش در این گروه ادامه میدهد! این درحالی است که شخصیت فرخ، میتوانست به برگ برنده این سریال تبدیل شود و برخلاف بمبهایی که خنثی میکند، بمب درام در این سریال را به انفجار میرساند. فرخ یک ظرفیت بزرگ و قوی بود که در این سریال از ظرفیت او به خوبی استفاده نشده است. شخصیت پردازی دقیق و عمیق فرخ، میتوانست او را به قهرمان اصلی این سریال تبدیل کند؛ او به خاطر سابقه حضور در جوخههای ترور، قادر بود شقاوت منافقین را بهتر به کام مخاطب بنشاند. فرخ به مثابه «حر سریال شاهرگ» اگر از کاریزما و پرداخت بهتری برخوردار بود، توانایی همراه کردن قشر خاکستری و تزریق آگاهی به وی را داشت. چون، هم تلخی و سیاهی حضور در یک سازمان مخوف ضدانقلاب را داشته و هم تجربه شیرین و روشن انقلابی بودن را دارد. دیگر کاراکترهای این سریال، جایگاه یک قهرمان که بتواند دل مخاطب را به دست آورد را نیافته اند؛ محمدعلی (نیما رئیسی) حالات و رفتاری یک نواخت و سرد دارد و کاریزماتیک نیست! از همه بدتر، کاراکتر «پرتو» است که با بازی بد و سرد حسین پاکدل و همچنین گریم باسمهای او، هیچ شباهتی به یک فرمانده انقلابی و عملیاتی در سازمانی امنیتی و ضدخرابکاری را ندارد! انگار، همان پدر بی عرضه و اخموی سریال «مانکن» است که با اندکی تغییر به «شاهرگ» منتقل شده است!
در مجموع، سریال «شاهرگ» یک تجربه بزرگ برای کار درباره تاریخ انقلاب اسلامی است. از نکات مثبت و نقاط ضعف این سریال باید زمینهای برای تولید آثار بیشتر و بهتر درباره این سوژه استفاده کرد.
منبع: راهبرد معاصر
تریلر سریال «شاهرگ»