آموزش در ازدحام کم وبیش به سوی عدالت آموزشی | مشکلات توسعه فضای آموزشی همچنان باقی است ماجرای عجیب دستگیری یک سارق مکار با شکایت خاص ۲ زن ضرورت ارتقای مهارت معلمان در عصر آموزش ترکیبی معاون فرهنگی، اجتماعی و زیارت استانداری خراسان رضوی: نماز یک بحث قلبی، دلی و ارتباطی با خدا است و ما با اجبار آن مخالف هستیم فرماندار مشهد: نماز باید به عملی مقدس در بین دانش‌آموزان تبدیل شود صدور هشدار سطح زرد هواشناسی خراسان رضوی در پی پیش‌بینی وقوع بارش‌های رگباری (یکم مهر ۱۴۰۴) «بوتاکس معده» روشی غیراستاندارد و پرعارضه برای کاهش وزن چگونه خواب نوزادان را تنظیم کنیم؟ معاون پرورشی و فرهنگی آموزش و پرورش خراسان رضوی: جامعه نمازگزار، جامعه رشدیافته و بالنده‌ای است پیشبرد طرح عرضه نان کامل در مشهد | ۳۵ درصد هدف‌گذاری ملی محقق شد وزیر آموزش و پرورش: مدارس استاندارد جایگزین مدارس کانکسی شدند رسوایی جراح قلابی | شکایت ۵۰ زن، پس از یک مرگ مشکوک بزاق دهان می‌تواند از پوسیدگی دندان‌ها جلوگیری کند مطالبه فرمانداران خراسان رضوی درخصوص اتصال راه‌آهن مشهد - بافق به مشهد - تهران مشاور وزیر آموزش و پرورش: دشمن با جنگ ۱۲ روزه می‌خواست کلاس‌های درس را خالی کند، اما به هدفش نرسید پیام وزیر آموزش و پرورش به مناسبت آغاز سال تحصیلی ۱۴۰۵ - ۱۴۰۴ اسنپ و تپسی‌فود حق دریافت مالیات بر ارزش افزوده ندارند بررسی راهکارهای جلوگیری از افزایش آلودگی هوای خراسان رضوی در کمیسیون هوای پاک شیوع کوتاهی قد و آسیب‌دیدگی چشم بین دانش‌آموزان تزریق واکسن آنفلوانزا به همه افراد توصیه نمی‌شود اهدای اعضای بانوی مرگ مغزی مشهدی جان ۴ بیمار را نجات داد (یکم مهر ۱۴۰۴) مروری بر «عملیات انتقام» نیروی هوایی ارتش علیه دشمن بعثی تأکید دادستان عمومی و انقلاب مرکز خراسان رضوی بر لزوم خدمت‌رسانی جهادی در عرصه‌های مختلف به شهروندان
سرخط خبرها

ماجرای عجیب دستگیری یک سارق مکار با شکایت خاص ۲ زن

  • کد خبر: ۳۶۰۶۲۶
  • ۰۱ مهر ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۷
ماجرای عجیب دستگیری یک سارق مکار با شکایت خاص ۲ زن
پلیس مشهد با شکایت خاص ۲ زن که همدیگر را نمی‌شناختند، یک سارق مکار را دستگیر کرد.

به گزارش شهرآرانیوز؛ یک ماه می‌شد که در خانه یک زوج جوان در منطقه هاشمیه، مشغول تعویض و ترمیم کابینت‌های آشپزخانه بود. زن جوان بار‌ها از شوهرش خواسته بود که یک‌ام دی اف کار بیاورد و کابینت‌های خانه‌شان را درست کنند، اما شوهرش هربار به بهانه‌ای از این کار سر باز زده بود. زن جوان پس از اصرار‌های فراوان خسته و بیست و سوم شهریور گذشته خودش برای تعویض کابینت‌ها دست به کار شد.

او به سراغ یک کارگاه تولیدی معتبر رفت و سفارش خرید داد. چند روز بعد زن جوان در حال خالی کردن کابینت‌های قدیمی اش بود که متوجه جای خالی طلاهایش شد. او برای پیدا کردن طلا‌ها تمام خانه را چندین بار گشت، اما پیدا نکرد و با این پیش فرض که آن‌ها را گم کرده است، بی خیال طلا‌ها شد؛ ولی چند روز بعد دختر غریبه‌ای زنگ خانه اش را زد و از او درباره طلا‌های گم شده اش پرسید. 

هرچند صاحب خانه تا به حال دختر غریبه را ندیده بود و ارتباط او را با طلاهایش متوجه نمی‌شد، اما پس از توضیحات دختر جوان همراه او به کلانتری سجاد رفت و گزارش سرقت طلاهایش را داد. با ثبت این شکایت و توضیحات شاکی و دختر جوان، سرهنگ ابراهیم خواجه پور، رئیس کلانتری سجاد با صدور دستوراتی فنی، تیمی از مأموران دایره تجسس این کلانتری را مأمور رسیدگی به این پرونده عجیب کرد.

با ثبت این شکایت، مال باخته به مأموران دایره تجسس کلانتری سجاد توضیح داد: برای سفارش کابینت به کارگاه تولیدی رفتم. آنجا پس از مشاهده نمونه کارها، سفارش ساخت و ترمیم تعدادی کابینت دادم. پس از ثبت سفارش، به دستور مالک کارگاه، یکی از کارگرانش همراهم آمد تا ابعاد دقیق کابینت‌ها را اندازه بگیرد. او به خانه‌ام آمد و مشغول اندازه گیری کابینت‌ها و نوشتن ابعاد روی کاغذ شد.

او تقریبا کارش تمام شده بود که از من درخواست کرد یک خودکار برایش بیاورم. من برای آوردن خودکار به اتاق رفتم و این کارگر را یک دقیقه تنها گذاشتم. وقتی برگشتم و به او خودکار دادم؛ اما مرد جوان گفت: «من کارم تمام شده است» و با عجله از خانه من رفت. چند روز بعد از رفتن او بود که برای نصب کابینت‌های جدید، داشتم کابینت‌های قدیمی را خالی می‌کردم که متوجه شدم طلا‌هایی که درون کابینت قایم کرده بودم تا کسی متوجه آن‌ها نشود، سر جایشان نیست.

مال باخته در ادامه گفت: من داخل کابینت مقادیری طلای آب شده داشتم که شوهرم خریده بود و یک انگشتر طلای قدیمی شکسته شده داشتم که حدود ۲۰۰ میلیون تومان ارزش مالی داشت، به شوهرم چیزی نگفتم و مدت‌ها با این تصور که احتمالا طلا‌ها را جای دیگری پنهان کرده‌ام، خانه را گشتم؛ اما چیزی پیدا نکردم. این گشتن همچنان ادامه داشت تا اینکه روزی این دختر جوان زنگ خانه ما را زد. او خودش را حسابدار شرکت کابینت سازی معرفی کرد و با آوردن نام و فامیلم ابتدا از من خواست با او صحبت کنم و بعد پرسید آیا به تازگی طلایی گم کرده‌ام یا نه. سؤالی که من از شنیدنش به شدت متعجب کردم.

ترسیدم طلا‌ها دزدی باشد

در ادامه اظهارات این دو زن نوبت به دختر جوانی رسید که به خانه مال باخته رفته بود. این دختر جوان در حالی که نگران سرنوشت همکارش بود، به مأموران گفت: در کارگاه کارگری به نام «محمد» داریم که ۲۴ سال سن دارد. او چند ماه قبل کارش را در کارگاه ما شروع کرد.

او پسر خوبی به نظر می‌رسید. هیچ سابقه کیفری هم ندارد. با وجود این، محمد روز گذشته پیش من آمد و گفت: مادرم یک انگشتر و حدود شانزده گرم طلای آب شده به من داده است تا برایش بفروشم؛ ولی، چون فاکتور خرید طلا‌ها را مادر نداشت، مجبور شده انگشتر را خیلی ارزان بفروشد. من از همکاران دیگر در کارگاه شنیده‌ام که شما یک آشنا در طلا فروشی دارید، برای همین پیش شما آمدم تا در فروش طلا‌های مادرم کمکم کنید.

دختر جوان ادامه داد: من ابتدا قبول نکردم، اما او آن قدر اصرار کرد که در آخر طلاهایش را گرفتم و آن‌ها را به یک زرگری بردم. طلا‌ها را به طلافروش که دادم، او به من ۳۰ میلیون تومان داد و قرار شد حدود ۱۵۰ میلیون تومان باقی مانده را روز بعد کارت به کارت کند.

بعد از انجام معامله، این طلافروش به من گفت «ای کاش طلا‌ها را نگه می‌داشتی و‌ نمی‌فروختی»، در جوابش گفتم «طلا‌ها مال من نیست و متعلق به یکی از کارگرانمان در کابینت سازی است.» این را که گفتم، او هشدار داد که مراقب باشم طلا‌ها دزدی نباشد. حرف طلا فروش به شدت نگرانم کرد. با صاحب کارگاه تماس گرفتم و درباره شرایط اقتصادی کارگرمان پرسیدم. او گفت که شرایط مالی مناسبی ندارد. 

من که‌ می‌ترسیدم طلا‌ها را از خانه مشتری‌ها دزدیده باشد، پیگیری کردم و فهمیدم که چند روز قبل برای اندازه گیری کابینت‌ها به تنهایی به خانه یک مشتری رفته است. بعد آدرس این خانم را پیدا کردم و درِ خانه شان رفتم؛ البته محمد به شدت پیگیر دریافت پول طلاهایش است و تا الان ۱۰ بار با من تماس گرفته است، اما من همان ۳۰ میلیون تومان طلا را هم به او نداده‌ام.»

با دیدن طلاها، وسوسه شدم

با ثبت اظهارات این زن ها، مأموران پس از هماهنگی با مقام قضایی، به بهانه ثبت سفارش ترمیم کابینت یک واحد مسکونی در منطقه امامت با متهم تماس گرفتند. متهم بلافاصله این سفارش را قبول کرد و با مأموران برای ساعت ۱۶ همان روز قرار گذاشت. یک دقیقه از ثبت قرار مأموران با متهم نگذشته بود که او دوباره برای پیگیری پول طلا‌های مسروقه با حسابدار کارگاه تماس گرفت.

دختر جوان این بار طبق توصیه مأموران، به متهم گفت که طلافروشی به خاطر مسائل بانکی و مالیات به او یک ورقه چک بین بانکی داده است. مرد جوان از شنیدن این حرف خوش حال شد و فکرش را هم نمی‌کرد که حسابدار شرکت در کلانتری با او حرف می‌زند و از همکارش خواست این چک را رأس ساعت ۱۶ به منطقه امامت بیاورد. درخواستی که حسابدار جوان قبول کرد.

مأموران دایره تجسس کلانتری سجاد که حالا دو قرار صوری با متهم گذاشته بودند، پیش از موعد قرار در محل مستقر و منتظر متهم شدند. به محض ورود متهم به محل قرار، او در محاصره پلیس قرار گرفت و دستگیر شد. متهم پس از دستگیری تلاش زیادی کرد تا با مظلوم نمایی و انکار ارتکاب جرم، خودش را بی گناه و یک کارگر ساده نشان دهد، اما پس از انتقال به کلانتری و مواجهه با مالک طلا‌ها و همکارش، به سرقت طلا‌ها اعتراف کرد.

متهم جوان بابت سرقت طلا‌ها عذرخواهی کرد و ادامه داد: در طول عمرم هرگز دزدی نکرده بودم. آن روز هم به هیچ عنوان قصد سرقت نداشتم. من داشتم کارم را انجام می‌دادم که ناگهان چشمم به یک ظرف چینی افتاد که داخلش طلا بود. من اول به راحتی از کنار طلا‌ها گذشتم، اما وسوسه‌های شیطانی رهایم نکرد. اگر طلا‌ها داخل کابینت نبود، من هرگز مرتکب دزدی نمی‌شدم.

در پایان تحقیقات پلیس، متهم به دادسرا منتقل شد و ما ل باخته توانست با کمک دختر جوان، طلا‌های آب شده اش را از طلافروشی پس بگیرد؛ اگرچه هنوز سرنوشت انگشتر شکسته‌ای که متهم آن را فروخته و پولش را خرج کرده، مشخص نشده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->