به گزارش شهرآرانیوز؛ سینمای دفاع مقدس ایران، سال هاست که روایتگر رشادتها و جان فشانیهای رزمندگان در قابهای پرغبار جبهه هاست؛ اما وقتی نوبت به شهدای خراسان و به ویژه مشهد میرسد، سهم آنان از پرده نقرهای به طرز چشمگیری اندک بوده است. در حالی که این خطه، قهرمانانی پرورش داده که هرکدام ریشه در فرهنگ دینی و زیست بوم مردمی خود دارند.
مرور پرترههای سینمایی این شهدا، هم روایتگر آزمون و خطاهای سینمای ایران است و هم یادآور این حقیقت که قهرمان ملی، زمانی ماندگار میشود که با لحن بومی و در زیست جهان خودش بازنمایی شود.
بازنمایی شخصیتهای ملی و دینی در سینمای ایران سابقهای طولانی دارد، اما دفاع مقدس یکی از جدیترین حوزههایی است که از همان دهه ۶۰ وارد سینما شد. از «دیده بان» گرفته تا «از کرخه تا راین» و آثار متأخرتر، همگی تلاش داشتند تصویری از رشادتها و جان فشانیهای رزمندگان ارائه دهند.
در سالهای اخیر اما، تمرکز بر پرترههای سینمایی از فرماندهان شهید بیشتر شده است؛ یعنی به جای پرداخت کلی به جنگ، فیلم سازان مایلاند که بر روی زندگی یک شهید یا حتی برشی از زندگی او تمرکز شود. این تغییر رویکرد، به ظاهر ساده است؛ اما در عمل چالشهای خاص خودش را دارد. وقتی فیلم ساز به سراغ یک شهید واقعی میرود، باید به خانواده، هم رزمان و جامعهای پاسخگو باشد که آن شخصیت را از نزدیک میشناسند. همین حساسیت زیاد باعث شده برخی آثار در حد شعار بمانند و نتوانند عمق شخصیت را دراماتیزه کنند.
با این حال، همین آزمون و خطاها تجربهای گران سنگ برای سینمای ایران به همراه آورده است. امروز بسیاری از کارگردانان و تهیه کنندگان میدانند که صرفا نشان دادن صحنههای جنگی یا تکرار الگوهای قدیمی نمیتواند پرترهای ماندگار خلق کند، چرا که مخاطب امروزی هوشیارتر از آن است که با کلیشهها قانع شود.
قهرمانان ملی استان خراسان رضوی و به ویژه مشهد، در دوران جنگ تحمیلی نقش پررنگی را ایفا کردهاند. از گردانهای خط شکن گرفته تا فرماندهان نامدار، بسیاری از این منطقه برخاستند؛ اما سهم آنان در سینمای ایران ناچیز بوده است. یکی از معدود آثاری که در این حوزه تولید شده، فیلم «به کبودی یاس» درباره شهید عبدالحسین برونسی است.
شهید برونسی که یک شهروند ساده مشهدی بود، به فرماندهای محبوب و تأثیرگذار در جبههها بدل شد. اما فیلم ساخته شده درباره او، به دلیل فقدان ستارههای سینمایی و اجرای متأثر از حال وهوای دهه ۷۰، نتوانست تصویر زنده و ماندگاری از این شهید برجسته به جا بگذارد.
همین مشکل در فیلم «شور شیرین» درباره شهید محمود کاوه نیز تکرار شد. شهید کاوه از پرآوازهترین فرماندهان جنگ تحمیلی بود، اما پرتره سینمایی اش نتوانست با نسل جدید ارتباط برقرار کند.
فیلم «صیاد»، ساخته جواد افشار، نیز هرچند گامی به جلو محسوب میشد، اما در دام روایت سیاسی و تاریخی اش گرفتار شد. شهید صیاد شیرازی در این اثر بیشتر به عنوان یک شخصیت سیاسی مورد توجه قرار گرفت تا یک قهرمان انسانی و همین مانع اثرگذاری فیلم شد.
بدین ترتیب، معدود تجربههای تولید یک فیلم پرتره از شهدای خراسان رضوی، خلاصه میشوند در دو فیلم «به کبودی یاس» و «شور شیرین» به کارگردانی جواد اردکانی و تهیه کنندگی ابراهیم اصغرزاده (سینماگران مشهدی) و «صیاد» که در جشنواره فیلم فجر سال گذشته به نمایش درآمد و اکران چندان پررونقی را نیز تجربه نکرد. البته حضور شخص شهید صیاد شیرازی، در قامت یک قهرمان پنهان از چشم مخاطب، در دقایق پایانی «ماجرای نیمروز: رد خون» هم جاری شد؛ اما نمیتوان آن فیلم را اثری درباره این سردار شهید قلمداد کرد.
خراسان تنها یک خطه مرزبندی شده جغرافیایی نیست؛ بلکه یک خاستگاه فرهنگی، دینی و تمدنی است که نقش مهمی در تاریخ معاصر ایران داشته است. شهدایی که از این خطه برخاستهاند، اغلب از دل همین فرهنگ مذهبی و مردمی روییدهاند. شهید برونسی را میتوان نماد پیوند ایمان بی ادعا با شجاعت نظامی دانست.
شهید کاوه تجسم اراده جوانی پرشور و عدالت خواه از دل جامعه مذهبی مشهد بود و حتی در سالهای بعد، چهرهای مانند شهید شوشتری نیز الگویی از فرماندهی مردمی بود که حتی پس از جنگ، دست از خدمت به مردم برنداشت. پرداختن به چنین شخصیتهایی فقط یک وظیفه فرهنگی نیست؛ بلکه میتواند سرمایهای برای سینما باشد. چرا که این شخصیت ها، هم کشش دراماتیک دارند، هم پشتوانه عاطفی و هم مخاطب بالقوه در میان مردم.
هر پرتره سینمایی موفق، بر پایه پژوهش استوار است. اگر زندگی شهیدان به درستی ثبت و تحلیل نشده باشد، فیلم ساز به ناچار به کلیشهها پناه میبرد. امروز، بسیاری از زندگی نامه ها، دست نوشتهها و خاطرات شهدا دردسترس است، اما هنوز بخشی از گنجینه خاطرات شفاهی هم رزمان و خانوادهها گردآوری نشده و اینجاست که نقش بنیادهای پژوهشی و مراکز فرهنگی برجسته میشود.
اگر این نهادها بتوانند با تولید کتاب، مستند و محتوای رسانهای، شهدا را به نسل جدید بشناسانند، فیلم سازان نیز انگیزه بیشتری برای انتخاب این سوژهها پیدا خواهند کرد. سینماگر نمیتواند در خلأ کار کند؛ او نیازمند مواد خام پژوهشی است تا بتواند از آن درام بسازد. نباید از یاد ببریم که در سالهای اخیر، چند فیلم شاخص در حوزه دفاع مقدس را فیلم سازان جوانی ساختهاند که شاید هیچ تجربه ملموسی از میدان جنگ نداشتهاند؛ اما به واسطه همین مواد اولیه پژوهشی، به درک دقیقی از مختصات دفاع مقدس رسیدهاند.
مسئله دیگری که تجربه ثابت کرده میتواند پرتره شهدا را اثرگذار کند، این است که در عرصه درام، اگر شخصیت یک شهید در بستر فرهنگ بومی خودش پرداخت نشود، به سینما تبدیل نخواهد شد. پرداخت ابرقهرمانانه شخصیت شهدا شاید برای سینمایی مثل هالیوود که به دنبال موجودی فراانسانی است، کارکرد مثبتی داشته باشد، اما تجربه سینمای ایران در سالهای اخیر (به ویژه در زمینه تولید پرتره شهدا) نشان داده که مثلا بخشی از اثرگذاری و موفقیت «موقعیت مهدی» ناشی از تعریف مختصات شخصیتی شهید باکری به عنوان یک قهرمان برآمده از خطه آذربایجان است و اساسا قرار گرفتن او در بستر ارتباطات خانوادگی اش است که باورپذیر و قابل فهمش میکند.
بی شک برای تولید پرترههای سینمایی از شهدای خراسان نیز همین اصل باید رعایت شود. این شهدا بخشی از هویت مذهبی و فرهنگی مشهد بودند. مثلا ارتباط شهید برونسی با امام رضا (ع) یا سبک زندگی خانوادگی شهید کاوه، میتواند روایت را به شدت باورپذیر و عاطفی کند.
اگر فیلم سازان این بستر بومی را نادیده بگیرند، پرترههای سینمایی بر مدار شخصیتهایی پادرهوا و بی ریشه تولید خواهند شد. طبعا خراسان مؤلفههای فرهنگی خاص خودش را دارد و بازنمایی زندگی و زمانه یک شهید خراسانی، بدون دقت و جزئی نگری جامعه شناسانه به فرهنگ این خطه از کشور، راه به جایی نخواهد برد.
تجربه سینمای ایران نشان داده که پرترههای شهدا نباید به نسخههای کپی شده از یکدیگر بدل شوند. تکرار یک الگو برای همه شهدا، آنها را از فردیت تهی میکند. فیلم «منصور» درباره شهید ستاری نمونهای بود که نشان داد میتوان شهید را با مختصات ویژه خودش تصویر کرد.
سکانسهای ماندگار آن فیلم (سکانس درس اخلاق و رویارویی شهید ستاری با مأمور قضایی) ناشی از همین جسارت بود؛ جسارت در نشان دادن شهیدی که علاوه بر فرماندهی، انسانی با ضعفها و قدرتهای خاص خود است که ریشه در انسان بودنش دارد و اتفاقا همین است که عظمت او را دوچندان میکند.
نگاهی کلی به مختصات سینمای ایران نشان میدهد که اغلب سبک زندگی و سلوک شهدایی که زندگی ایشان به قالب فیلم بلند سینمایی درآمده است، از یک سری الگوهای ثابت تبعیت میکند و هر گاه این قالب شکسته میشود، آن شهید تشخص منحصربه فردی پیدا میکند. از نمونههای این امر میتوان به فیلم «ایستاده در غبار» با محوریت حاج احمد متوسلیان اشاره کرد که پس از چند سال، واکنشهای او در سکانس پرت کردن چنگال در ذهن مخاطبان ماندگار شده است.
خوشبختانه، شرایط مدیریتی سینمای ایران نشان میدهد که هم اکنون عرصه برای این قبیل شجاعتهای روایی باز شده و سازمان سینمایی و نهادهای متولی تولید فیلم در عرصه دفاع مقدس از مواردی که در صراحتهای هنر هفتم معقول باشند، استقبال میکنند؛ بنابراین دیگر لازم نیست همسران شهدا، همه شبیه هم باشند و کار در بازتولید کلیشهها به جایی برسد که مثلا یک بازیگر زن در رزومه اش ایفای نقش همسر چند شهید را در پرترههای سینمایی به ثبت برساند.
مشکل مهم پرترههای شهدای مشهد این بوده که در قالبهای اجرایی دهه ۷۰ گرفتار شدهاند. آن زمان، زبان سینما محدودتر بود و بسیاری از فیلمها شعارزده و خطابهای بودند که به مقتضای زمانه، قابل پذیرش نیز ظاهر میشدند. امروز اما، سینمای ایران از نظر تکنیکی و روایی پیشرفت کرده و ذائقه مخاطب نیز دگرگون شده است.
طبیعتا، برای جذب نسل جدید، باید زبان تازهای پیدا کرد؛ زبانی که هم مدرن باشد و هم به ریشهها وفادار بماند. «ایستاده در غبار» مهدویان با بهره گیری از اسناد صوتی و فرمی متفاوت، نشان داد که میتوان روایت جنگ را با خلاقیت به اثری ماندگار بدل کرد.
تجربه سالهای اخیر نشان داده است که خلاقیت در روایت میتواند یکی از مهمترین عناصر ماندگاری یک پرتره سینمایی باشد. سینمای دفاع مقدس ایران، نیاز مبرمی به نوآوری فرمی دارد؛ چیزی که مثلا «ایستاده در غبار» محمدحسین مهدویان توانست با بهره گیری درست از آن ماندگار شود.
فقدان واقع گرایی دیگر عنصری است که به نظر میرسد گریبان بسیاری از پرترههای شهدا را گرفته و بیشتر فیلم سازان سعی میکنند شمایلی فراانسانی به شهدا بدهند. با این حال، فیلمی مانند «غریب» با وجود اینکه اصلا سکانس شهادت شهید بروجردی را مقابل دوربین نبرد، به واسطه نمایش انسانی این شخصیت بر مخاطب اثر گذاشت و هادی حجازی فر نیز در سکانسهای مربوط به شهادت شهیدان باکری، با خودداری از اجرای هالیوودی، اجازه داد تا روح معنوی حاکم بر سکانس پهنا بردارد. طبعا برای ساخته شدن پرترهای ماندگار از شهدای خراسان نیز دو عامل خلاقیت فرمی و واقع گرایی در اجرا میتوانند بسیار اثرگذار باشند.
یکی از سوءبرداشتهای رایج در سینمای دفاع مقدس، این است که «قهرمان» فقط در سالهای جنگ تحمیلی معنا پیدا میکند. این نگاه محدود، باعث شده بسیاری از شهدای بزرگی که پس از جنگ در میدانهای دیگری، مانند مبارزه با تروریسم، دفاع از مرزها یا خدمت در مناطق محروم به شهادت رسیدهاند، سهم چندانی از پرده سینما نداشته باشند؛ در حالی که روایت زندگی این شهدا میتواند به همان اندازه، و حتی بیشتر، الهام بخش و تأثیرگذار باشد.
فیلم «احمد» نمونه بارز این رویکرد نوین است. این فیلم با تمرکز بر بخشی از زندگی شهید احمد کاظمی در دوران پس از جنگ و در جریان زلزله بم، نشان داد که برای خلق یک پرتره اثرگذار، لزوما نیازی به بازسازی صحنههای پروداکشن عظیم در میدانهای نبرد نیست؛ بلکه گاهی نشان دادن دغدغه ها، تصمیمها و تعاملات یک فرمانده در روزهای پس از جنگ، میتواند مخاطب را بیش از هر سکانس رزمی تکان دهد.
از این منظر، نباید تصور شود که با ساخته شدن فیلم «صیاد»، پرونده فیلم سازی درباره شهید صیاد شیرازی نیز برای همیشه بسته شده است. زندگی این شهید ابعاد بسیاری دارد که هنوز به تصویر کشیده نشده است که هرکدام از آنها میتواند مبنای ساخت فیلمی مستقل و پرمخاطب باشد. در واقع، زندگی شهدا آن قدر غنی است که میتوان چندین روایت سینمایی متفاوت از آنها ارائه داد.
در این میان، چهرهای مانند شهید نورعلی شوشتری، ظرفیت بی نظیری برای پرده سینما دارد. شوشتری فرماندهای بود که نه تنها در دوران دفاع مقدس، بلکه در سالهای پس از جنگ نیز در خط مقدم خدمت به مردم حضور داشت. حضور او در سیستان و بلوچستان، تلاش هایش برای ایجاد صلح میان طوایف و نگاه مردمی اش، ابعادی تازه از یک قهرمان ملی را به نمایش میگذارد. شهادت او در مبارزه با گروههای تروریستی، نشان دهنده آن است که فرهنگ ایثار و مقاومت محدود به دهه ۶۰ نیست، بلکه در سالهای پس از جنگ نیز ادامه یافته است.
پرداختن به زندگی شهدای پس از جنگ میتواند به سینمای دفاع مقدس تنوع موضوعی هم ببخشد. اگر در دهههای گذشته بیشتر فیلمها شبیه یکدیگر بودند و همه در فضای جبهه و خاک ریز روایت میشدند، امروز با پرداختن به این شهدا میتوان فضاهای تازهای را تجربه کرد. در واقع، شهدای پس از جنگ میتوانند پلی میان سینمای دفاع مقدس و سینمای اجتماعی امروز باشند.