مترجم: عادل نجفی| شهروندان و ساکنان شهرهای مختلف درباره بافت پیرامونی و محیط زندگی خود احساس متفاوتی دارند؛ احساسی آمیخته از خاطرات، هیجانات و متغیرهای مختلف مادی. این احساسات میتواند بدون آنکه دلیل مشخص و قطعی داشته باشد، از محلهای به محله دیگر متفاوت باشد. اما شهرها بهعنوان موجوداتی زنده دائم درحال تغییر هستند و شهروندان بدون آنکه متوجه باشند بیشتر درگیر تأثیر آن میشوند. اما محققان و پژوهشگران سعی دارند از تأثیرات ساختوسازهای شهری و پیامدهای آن بر روحیات ما رمزگشایی کنند. به دنیای «معماران عصبی» خوش آمدید!
در سال1943 میلادی زمانیکه وینستون چرچیل، نخستوزیر معروف انگلیسیها، مشغول تعمیر و بازسازی مجلس نمایندگان این کشور پساز بمباران آلمان بود، گفت «ما به سازهها و بناها شکل میدهیم و پساز تکمیل، آنها هستند که به ما شکل میدهند.» بدون تردید او بسیار خوشحال میشد اگر میدانست 70سال بعد، روانشناسان و متخصصان اعصاب شواهد بسیاری برای تأیید سخن وی به دست آوردهاند.
امروزه ما بهخوبی به تأثیر سازهها و شهرها بر وضعیت روحی و روانی شهروندان آگاه هستیم و میدانیم سلولهای حوزه هیپوکامال مغز به فضاهای هندسی و چیدمان فضاهایی که در آن زندگی میکنیم تا چه حد وابسته هستند. اما آثار بالقوه طراحیهای ساختمانی بر ادراک و روان شهروندان کمتر توسط معماران مورد توجه قرار گرفتهاند. عطش برای طراحیهای متفاوت و منحصربهفرد آنقدر زیاد است که ملاحظه تأثیرات آن بر رفتار افرادی که در آن سازهها یا پیرامون آنها زندگی میکنند، کاملا غلبه دارد.
روانشناسی شهری
کلانشهری مانند توکیو را در نظر بگیرید. پایتخت ژاپن نهتنها جمعیت زیادی را در خود جای داده است، که با بحران کمبود زمین برای ایجاد سکونتگاه برای آنان نیز روبهرو است. اما طراحان شهری ژاپنی تلاش کردند با طراحی فضاهای سبز مقطع، چشماندازهای سبز و زیبا ایجاد کنند که آثار روانی آن بر شهروندان بسیار زیاد است.
محققان بر این باورند که دستورالعملهای بسیار جامعی برای طراحی سازههای مناسب و سازگار با روح و روان انسانها وجود دارد، اما بسیاری از معماران سعی بر نادیدهگرفتن آنها دارند. برخی شهرها تلاش میکنند با کنار هم قراردادن شهرسازان، معماران و روانشناسان، این قاعده را تغییر دهند. در لندن بهتازگی کنفرانسی با محوریت نگاه روانشناختی به شهرسازی برگزار و در آن تأکید شد اگر علم میتواند به ساخت سازههای ایمن و بادوام کمک کند، بدون تردید برای کمک به ساخت سازههای باکیفیت و دوستدار شهروندان نیز میتواند یاری رساند.
وقتی طراحان برج هم اشتباه میکنند
پژوهشگران درحال بررسی تأثیر سازههای شهری نظیر برجها و ساختمانهای بلندمرتبه بر روحیه و شاخصهای روانی شهروندان هستند.
آنها معتقدند تعاملات بینرشتهای میتواند احتمال تکرار خطاهای گذشته را کاهش دهد. طراح و خالق برجهای دوقلو تجارت جهانی در نیویورک اگرچه از برترین طراحان دنیاست، در دهه50 میلادی موجب ایجاد یکی از ترسناکترین فضاهای زیستی شد. طراحی 33بلوک مجتمع مسکونی در شهر سنتلوئیس ایالت میسوری بهصورت قطعات جدا از یکدیگر، خیلی زود کارکردهای اجتماعی آنها را نابود کرد. منتقدان بر این باورند که فضای باز میان سازههای بلندمرتبه مدرن، احساس تعلق خاطر جمعی را کاهش میدهد و این موضوع یکی از مؤلفههای اصلی افزایش نرخ جرم و جنایت است. نبود دیدگاهها و مطالعات رفتارشناسی در پروژههای مدرن در دورههای مختلف زمانی، موجب تحمیل حس انزوا از جامعه کلان شهری و ترسیم فضاهای نامطلوب عمومی شهری میشود. اثرات چنین طراحیای در روحیه ساکنان چنین بافتهایی را در نظرسنجیها و بررسیهای بعدی با عنوان «طرحی برای عدم موفقیت» در اذهان عمومی ساکنان توصیف کردهاند.
شهرهای گمگشته
اهمیت طراحی شهری تنها محدود به مؤلفههای زیباییشناختی و منظر شهری نیست. پژوهشهای فراوان نشان میدهند که ساکنان کلانشهرها نسبتبه دیگر شهروندان تا دوبرابر بیشتر ممکن است به بیماریهای اعصاب و روان مبتلا شوند.
«تنش اجتماعی» که محققان از آن بهعنوان اصلیترین دلیل شیوع این آسیب یاد میکنند، بهدلیل کمبود ارتباطات و پیوندهای اجتماعی و همبستگی میان محلات رخ میدهد. برخی پژوهشها پا را از این نیز فراتر گذاشته و به این نتیجه رسیدهاند که زندگی در شهر میتواند بیولوژی مغز افراد را تغییر دهد و تنشها و استرسهای ناشی از زندگی شهری بهتدریج بر عملکرد آنها نیز اثرگذار باشد. در شهرسازی مدرن یکی از مؤلفهها سرعت عمل در ساختوسازهاست. ژاپنیها در این زمینه از پیشتازان هستند و رکوردهای خوبی در دنیای مهندسی از خود به جای گذاشتهاند. اما بررسی روانشناختی نشان میدهد که سرعت زیاد تغییرات به شهروندان احساس گمگشتگی و عدم شناخت میدهد. در برخی شهرها مسیریابی و شناخت محلات نسبتبه دیگر شهرها برای شهروندان سادهتر است. الگوی طراحی شبکهای خیابانهای نیویورک، مسیریابی آن را برای شهروندان و حتی گردشگران در مقایسه با شهری مانند لندن با محلات پیچیده در بافت مرکزی بسیار سادهتر کرده است. پژوهشگران بر این باورند که برای افزایش تعلق خاطر شهروندان، آنها باید نحوه ارتباط سازهها و مکانها با یکدیگر را درک کنند. اگر چه این امر بیشتر بهصورت مسیرها و شبکه معابر تعریف شده است، مسئله مهمتر، احساس آشنایی و زیبایی بصری است.