روز جهانی انیمیشن، «یوز» را نیم‌بها ببینید ژاپن راهی بازار جشنواره فیلم کن می‌شود صفحه نخست روزنامه‌های کشور - سه‌شنبه ۶ آبان ۱۴۰۴ پخش مجموعه نمایش «پرونده‌های جانی دالر» از رادیو اکران «کج پیله» در سینما‌های خراسان جنوبی متوقف شد! آغاز فیلمبرداری فصل جدید «بامداد خمار» از اواخر آبان ماه پوستر «شاه نقش» منتشر شد درنگی بر حضور فریبا نادری در برنامه «پامپ» که با واکنش‌های منفی افکار عمومی همراه شد مسجد، بستری برای شکوفایی تئاتر مردمی | گفت‌و‌گو با داوران و هنرمندان جشنواره سراسری «بچه‌های مسجد» در مشهد آموزش داستان نویسی | چشم های دکمه ای من (بخش دهم) کتاب‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، همچنان در صدر علاقه‌مندی کودکان جشنواره لوتوس؛ صحنه رقابت فیلم‌ها و سریال‌های شاخص سال امین حیایی با شمایل مجری به نمایش خانگی می‌آید پیمان معادی با «بالاتر از سیاهی» به سینماها می‌آید سریال‌های قدیمی، ناجی صدا و سیما شدند مشارکت گسترده عکاسان در جشنواره سینماحقیقت | ۱۶۰۶ قطعه عکس به دبیرخانه مسابقه «از قاب تا روایت» رسید
سرخط خبرها

ماجرای ترکه‌ای که «سهراب» در مدرسه خورد

  • کد خبر: ۳۶۳۷۷۰
  • ۱۵ مهر ۱۴۰۴ - ۰۸:۴۸
ماجرای ترکه‌ای که «سهراب» در مدرسه خورد
سهراب سپهری شاعر و نقاش مطرحی است که خودش می‌گوید دیر بزرگ شد.

به گزارش شهرآرانیوز، سهراب سپهری به نوشته شناسنامه، پانزدهم مهرماه ۱۳۰۷ در کاشان به دنیا آمد. البته خود او گفته بود: «من کاشی‌ام، اما در قم متولد شده‌ام. شناسنامه‌ام درست نیست. مادرم می‌داند که من روز چهاردهم مهر(۶ اکتبر) به دنیا آمده‌ام. درست سر ساعت ۱۲. مادرم صدای اذان را می‌شنیده‌ است.

در قم زیاد نماندیم. به گلپایگان و خوانسار رفته‌ایم. بعد سرزمین پدری. من کودکی رنگینی داشته‌ام. دوران خردسالی من در محاصره ترس و شیفتگی بود. میان جهش‌های پاک و قصه‌های ترسناک نوسان داست. با عموها و اجداد پدری در یک خانه زندگی می‌کردیم و خانه بزرگ بود.»

او دوران کودکی خود را در کاشان گذرانده و در آن‌جا به دبستان رفته است: «در دبستان از شاگردان خوب بودم اما مدرسه را دوست نداشتم. خودم را به دل‌درد می‌زدم تا به مدرسه نروم. بادباک را بیشتر از مدرسه دوست داشتم. صدای زنجره را به اندرز اقای معلم ترجیح می‌دادم. وقتی در کلاس اول دبستان بودم، یادم هست یک روز داشتم نقاشی می‌کردم، معلم ترکه انار را برداشت و مرا زد و گفت: «همه درس‌هایت خوب است، تنها عیب تو این است که نقاشی می‌کنی! این نخستین پاداشی بود که برای نقاشی گرفتم.»

سهراب سپهری شاعری را از همان دوران کودکی آغاز کره بود؛‌ خودش می‌نویسد: «ده‌ساله بودم که اولین شعرم را نوشتم. هنوز یک بیت آن را به یاد دارم.

ز جمعه تا سه‌شنبه خفته نالان

نکردم هیچ یادی از دبستان

اما تا هجده.سالگی شعری ننوشتم. این را بگویم که من هجده‌سالگی کودک بودم. من دیر بزرگ شدم.»

به‌نظر می‌رسد سهراب سپهری تا آغاز دوران جوانی به‌طور رسمی و جدی به سرودن شعر نمی‌پرداخت، اما آشنایی‌او با مشفق کاشانی(عباس کی‌منش) راه تازه‌ای به روی او می‌گشاید؛ چنانچه سپهری می‌نویسد: «اواخر دسامبر ۱۹۶۴ بود و من در اداره فرهنگ کار گرفتم. آشنایی من با جوان شاعری که در آن اداره کار می‌کرد، رنگ تازه‌ای به زندگی‌ام زد. شعرهای مشفق کاشانی را خوانده بودم. خودش را ندیده بودم. مشفق دست مرا گرفت و به راه نوشتن کشید.

الفبای شاعری را او به من آموخت. غزل می‌ساختم و او سستی و لغزش کار را باز می‌گفت. خطای وزن را نشان می‌داد. اشارت او هوای مرا داشت. هرشب می‌نوشتم.

 انجمن ادبی درست کردیم و شاعران شهر را گردآوردیم. غزل بود که می‌ساختیم، آما آنچه که می‌گفتیم، شعر نبود. دو دفتر از این گفته‌ها را سوزاندم. من فن شاعری را آموختم اما هوای شاعرانه‌ای که به من می‌خورد، نشئه‌ای غریب داشت. مرا به حضور تجربه‌های گم‌شده می‌برد.»

اولین مجموعه شعر او با نام «مرگ رنگ» در سال ۱۳۳۰ منتشر شد. «زندگی خواب‌ها»، «آوار آفتاب»،  «شرق اندوه»، «صدای پای آب»، «حجم سبز»، «ما هیچ، ما نگاه»، «در کنار چمن» و «هشت کتاب» از آثار این شاعرند.

سهراب سپهری در غروب اول اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران به علت ابتلا به بیماری سرطان خون درگذشت. صحن امام‌زاده سلطان‌علی روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان میزبان ابدی این شاعر و نقاش است.

منبع: ایسنا

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->