مهدی قرآنی| شهرآرانیوز؛ چند روزی بود که خبری از پسرش نداشت. روز یکشنبه عروسش با او تماس گرفته و نیامدن شوهرش (پسر زن سالخورده) را به او اطلاع داده بود و هر دو همان روز موضوع اعلام فقدانی مرد چهل ساله را به پلیس آگاهی گزارش دادند. ۴ روز از گم شدن پسرش میگذشت که کاغذی با دستخطی کجومعوج را داخل حیاط خانهاش پیدا کرد. چشمان پیرزن سویی برای خواندن نداشت برای همین از پسر دیگرش خواست تا آن را برایش بخواند.
مرد جوان با خواندن هر کلمه از این نامه مشکوک چهرهاش درهم میشد و با حالتی میان تعجب و ترس که مدام آب دهانش را قورت میداد؛ چشمانش بازتر میشد. انگار همه دنیا آوار شده و بر روی سرش ریخته بود. در نامه نوشته شده بود که «پسر شما به قتل رسیده و جسدش هم در جاده کلات است.»
پیرزن امام منتظر شنیدن محتوای نامه بود. محتوایی که خبر از قتل فرزندش داشت. قتل از سوی کسی که خود نامه را برای او آوده بود. مرد جوان با هر سختی بود خبر قتل برادر خود را به مادر سالخوردهاش داد. دیگر جای ماندن نبود. چادرش را به کمر بست و به همراه عروسش (همسرمرد گم شده) و پسرش به وسیله یک خودروی دربستی به بیابانی رفتند که صاحب نامه به آن اشاره کرده بود.
محل اعلام شده از سوی قاتل بیراهای در جاده کلات بود. ساعت حوالی ۲۰ روز چهارشنبه بود. کاوش خانواده برای دستیابی به تن بیجان عزیزشان در بیابانی که شب بر آن سایه انداخته بود، آغاز شد. زمانی نگذشت که عروس خانواده با حالتی پریشان توأم با گریه فریاد زد: «پیدایش کردم... پیدایش کردم...»
جسد زیر تلی از خاک پنهان شده بود و مقداری از سرش از خاک بیرون بود. جسد مرد جوان در برابر چشمان مادر و برادرش قرار داشت. صحنهای که تا زمان زنده ماندن از ذهن این مادر پیر پاک نخواهد شد.
دفن جسد، پایِ تپه
ساعت حوالی ۲۱ شامگاه چهارشنبه بود که خبر کشف جسد مردی جوان از سوی پاسگاه خلقآباد به بازپرس جنایی دادسرای مشهد اعلام شد و زمانی نگذشت که قاضیمیرزایی به همراه مأموران اداره جنایی پلیس آگاهی در صحنه جنایت حاضر شدند.
محل بخشی از بیابانهای اطراف جاده کلات بود که در انتهای یک بیراهه خاکی قرار داشت و ۲۰ دقیقه زمان نیاز بود تا بتوان از سر جاده خاکی به محل رسید. جسد مرد جوان هم در کنار تپهای، زیر خاک مدفون شده بود و قسمتی از سرش از خاک بیرون مانده بود.
به دستور قاضی میرزایی جسد که موجب فساد نعشی شده بود از خاک بیرون کشیده شد و در همان دقایق ابتدایی مورد بررسی اولیه کارشناس پزشکی قانونی قرار گرفت. سر مقتول از ناحیه پشت هدف ضربهای شدید قرار گرفته بود و آن قسمت جمجمه خرد شده بود. طبق نظر کارشناس پزشکی قانونی احتمالا او (مقتول) را با ضربه چماق یا چوب از پای در آورده بودند. در اطراف جسد، اما آثار درگیری وجود نداشت بنابراین احتمالا درگیری جایی دیگر بوده و قاتل یا قاتلان جسد را به این محل انتقال داده و مدفون کرده اند. با این حال جسد به دستور بازپرس جنایی دادسرا به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات کشف راز این جنایت هم بر عهده سرهنگ نجفی، کارآگاه اداره جنایی پلیس آگاهی مشهد قرار گرفت.
جلسه بازجویی
با توجه به اینکه مقتول در گودالی مدفون شده بود پس احتمال اینکه قاتل همدست یا همدستانی هم داشته باشد از سوی بازپرس میرزایی مطرح شد و در همان دقایق ابتدایی خانواده مقتول در برابر سؤالات پلیسی قرار گرفتند.
مادر مقتول که از این حادثه دچار تألمات روحی شدید شده بود در اظهاراتش به مقام قضایی گفت که از روز شنبه از پسرش خبری نداشته و او را ندیده است.
زن سالخورده بیان کرد: «روز یکشنبه بود که عروسم زنگ زد و سراغ پسرم را از من گرفت. او میگفت که پسرم از روز شنبه از خانه بیرون زده و هنوز بازنگشته است. گوشی تلفن همراهش خاموش بود و با چند نفر از دوستانش تماس گرفتم، اما آنها هم خبری از پسرم نداشتند. چهارشنبه عصر بود که یک نامه داخل حیاط پیدا کردم و موضوع را به پسر دیگرم اطلاع دادم. او نامه را که خواند از حالت چهرهاش فهمیدم که حتما اتفاقی برای پسر گم شدهام افتاده است. وقتی ماجرای قتل فرزندم را شنیدم، دیگر نمیتوانستم روی پایم بایستم. به نشانیای که در نامه نوشته شده بود رفتیم و تا آنجا خداخدا میکردم که موضوع حقیقت نداشته باشد. بعد از چند دقیقه عروسم (زن مقتول) جنازه پسرم را پیدا کرد.»
برادر مقتول هم در اظهاراتش گفت: «یک هفتهای میشد که از برادرم خبری نداشتم. عصر چهارشنبه بود که مادرم با من تماس گرفت و موضوع نامه را به من گفت. نامه بدخط نوشته شده بود. شخصی در نامه برای مادرم نوشته بود که برادرم به قتل رسیده و نشانی محل جسدش را هم داده بود. به همراه زن برادرم که خواهر همسرم هم میباشد و به اتفاق مادرم به محل رفتیم. داخل بیابان مشغول جستوجو شدیم، اما اثری از جنازه برادرم نبود. به هر طرف سرک کشیدم جنازهای در کار نبود. زمانی نگذشت که زن برادرم خبر کشف جسد شوهرش را فریاد زد. او در گودالی مدفون شده بود.»
مرد جوان در ادامه اظهاراتش در پاسخ به سؤال کارآگاه نجفی مبنی بر اینکه آیا با برادرش مشکل داشته است؟ گفت که هیچ اختلاف یا مشکلی با او نداشته است.
همسر مقتول نیز در اظهاراتش به کارآگاه اداره جنایی پلیس آگاهی گفت: «از روز شنبه که شوهرم از خانه بیرون رفت دیگر او را ندیدم. شامگاه شنبه با تلفن همراهش تماس گرفتم، اما خاموش بود. با تلفن همه دوستانش تماس گرفتم و آنها از او خبری نداشتند. با مادر همسرم تماس گرفتم که او هم خبری از شوهرم نداشت. روز یکشنبه اعلام فقدانی کردیم. خبری از او (مقتول) نداشتیم که روز چهارشنبه برادر همسرم که شوهر خواهرم هم میباشد با من تماس گرفت و گفت که شخصی برای مادرش نامه نوشته و خبر قتل همسرم را داده است. به اتفاق آنها به همان نشانی که در نامه نوشته شده بود رفتیم و مشغول جستوجو شدیم. زمانی نگذشته بود که بدن شوهرم را پیدا کردم.»
برملا شدن راز جنایت
زیر خاک قرار داشتن جسد، وجود نداشتن آثار درگیری در محل، تاریکی هوا و نیز نامعلوم بودن محل کشف جسد آن هم در بیابان، موضوعاتی بودند که در ذهن قاضی پرونده علامت سؤال ایجاد کرده بود. چگونه ممکن بود ۳ نفر بیاطلاع پلیس به بیابانی بروند که تا به حال آنجا پانگذاشته و بعد از مدتی کوتاه یک جنازه را، آن هم زیر خاک پیدا کنند. احتمال اینکه یکی یا اعضای خانواده مقتول در این جنایت نقش داشته باشند، وجود داشت برای همین تحقیقات دیگری از آنها به عمل آمد تا اینکه دم خروس این جنایت بیرون زد.
همسر متوفی طبق شواهد موجود روز شنبه با مقتول بیرون رفته و عصر او به تنهایی به خانه بازگشته بود. موضوعی که خیلی زود مورد توجه قاضی میرزایی قرار گرفت و روز پنجشنبه در جلسه بازپرسی به نتیجه رسید.
همسر مقتول که موضوع بیرون رفتن خود با شوهرش را از قاضی پرونده کتمان کرده بود، به ضد و نقیضگویی افتاد و از آنجا که - دروغگو فراموش کار است - به کلی اظهارات گذشتهاش را رد کرد و داستانی ساختگی برای محکمه قانون سر هم کرد. همین رفتار مشکوک زن جوان گوشهای از حقیقت این جنایت را هویدا و طولی نکشید که همسر مقتول به حرف آمد و راز هولناک قتل شوهرش را برملا کرد.
شوهرم را با اسلحه کشت
حقیقت ماجرای این قتل هولناک که با خیانت پیوند خورده بود از زبان همسر مقتول مطرح شد. این زن سی ساله که دیگر راهی جز بیان حقیقت نداشت، ماجرای قتل را، اما بازهم به سبک خودش برای قاضی میرزایی شرح داد. او ظهر پنجشنبه در اعترافاتش گفت: «با قاتل به صورت تلفنی ارتباط داشتم. روز شنبه به او گفتم که قرار است با شوهرم برای تفریح به جاده کلات برویم. من نشانی محل را به او ندادم، اما قاتل مارا تا آنجا تعقیب کرد و بعد هم به سراغ او (مقتول) آمد. متهم با اسلحه به سمت سر شوهرم شلیک کرد و او روی زمین افتاد. او را داخل گودالی انداختیم و خاک رویش ریختیم. او (قاتل) از من قول گرفت که موضوع قتل را به کسی نگویم. شامگاه سهشنبه نامهای نوشتم و آن را داخل حیاط خانه مادر شوهرم انداختم و بعد هم به همراه برادر و مادر شوهرم به همان محل رفتیم.»
دستگیری قاتل
ظهر دیروز بازپرس ویژه قتل عمد دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه دو مشهد در تشریح عملیات دستگیری متهم اصلی این پرونده گفت: پس از اقرار همسر مقتول و محرز شدن نقش داشتن او در این قتل، کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی با استفاده از سرنخهای موجود به سراغ متهم اصلی که مردی حدودا چهل ساله است، رفتند و در عملیاتی غافلگیرانه او را در یکی از مناطق مشهد دستگیر کردند.
قاضی کاظم میرزایی ادامه داد: متهم در شامگاه پنجشنبه دستگیر شد و در بازجوییهای پلیسی به قتل مرد حدوداً چهل ساله اعتراف کرده است. تحقیقات این پرونده تا روشن شدن زوایای پنهان آن ادامه دارد.