مرثیه‌سرایی محمود کریمی در حرم مطهر امام رضا(ع) برای حضرت فاطمه(س) + فیلم نخستین جشنواره ملی حمایت و تقدیر از آثار دانشجویی نهج‌البلاغه برگزار می‌شود ملی‌پوشان دوومیدانی کشورمان به حرم مطهر امام‌رضا(ع) مشرف شدند انتشار فراخوان جشنواره هنرهای تجسمی «ایثار» + جزئیات دهه فاطمیه در یک عزاداری صرف خلاصه نشود چگونه خاطرات دفاع مقدس به فیلم تبدیل می‌شوند؟ راز شهید شدن از زبان حاج قاسم سلیمانی مهر مادری قفلی که با شفای امام باز شد تراز کامل زن در اندیشه اسلامی راهیان نور دانش‌آموزی در اولویت اعتبارات استان خراسان رضوی قرار گرفت ۸۵ درصد از مشکلات جانبازان حل‌وفصل شده است برخورد خشن مأمور سعودی با زائر مسجدالحرام + فیلم از سند ملی زیارت تا مکتب هنر رضوی | گام بلند آستان قدس رضوی برای تحول فرهنگی کشور رئیس بنیاد شهید: طرح بودجه دانشگاه شاهد در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد تندیس «قهرمانان گمنام» به خانواده شهید حاجی‌زاده اهدا شد خاطره حجت‌الاسلام‌والمسلمین رستمی از محفل قرآن در دوران نوجوانی / شهیدی که با نذر تلاوت سوره «نحل» راهی حج شد پیوند نسل پیشکسوت و جوان در آیین نکوداشت فعالان قرآنی در مشهد| خاطره‌گویی قاری نوجوان مشهدی از دیدار با سردار شهید سلیمانی و هدیه انگشتر یادگار + فیلم آیت‌الله سیدان: تمام افتخار ما، ارادتمان به حضرت‌زهرا(س) و خاندان اهل‌بیت(ع) است میراث فاطمی، میراث سیاسی
سرخط خبرها

مهر مادری

  • کد خبر: ۳۷۰۵۷۸
  • ۱۴ آبان ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۸
مهر مادری

از یک ساعت مانده به نماز مغرب، در ایوان طلای صحن جمهوری نشسته بود با چادر گلی‌گلی نمازش. پسر بیست‌وچند ساله معلولش جلویش روی زمین خوابیده بود. پسر معلولیتش به گونه‌ای بود که دست‌ها و پاهایش لاغر و نحیف‌تر از بدنش بود و جز خوابیدن روی زمین یا نشستن در ویلچر کاری از او بر نمی‌آمد. از کفشداری صحن جمهوری تا ایوان طلا فاصله آن‌قدری بود که صدای مادر را نشنوم ولی از شوهرش که دشداشه عربی به تن داشت و چهره‌اش، با خود گفتم باید عرب‌زبان باشند. یک ساعت تا نماز، مادر، سر پسر را بر دامن گذاشته بود و دائم موهایش را نوازش می‌کرد. گاهی پسر با حرکت اشاره و چشم درخواستی می‌کرد که برای من از آن فاصله نامفهوم بود. پاسخ مادر اما، درخواست پسر را مشخص می‌کرد. پسر به‌خاطر معلولیتش نمی‌توانست سروصورت یا پشت را که احساس خارش می‌کرد، بخاراند و مادر چنین می‌کرد. ولی واکنش مادر فقط خارش روی بینی یا پشت گوش فرزند نبود، بلکه با حوصله و عشق چنین می‌کرد. در این میان مادر از دعا و زیارت هم غافل نبود. از کیلومتر‌ها آن‌طرف‌تر آمده بود زیارت و حتما با دلی پر از اشتیاق و حاجت از امام رئوف. ما‌بین دعا و رسیدگی به نیاز‌های پسر، مادر دست در کیف خود کرد و سیب و خیاری بیرون آورد و شروع کرد به پوست و خرد کردن. بعد با حوصله یکی‌یکی در دهان فرزند گذاشت. گاهی صحبتی با پسر می‌کرد و لبخندی بر لبان پسر می‌نشست. او هم با تمام توان با دست‌هایی که زیاد تحت کنترلش نبود و دهان و زبانی که مشخص بود نمی‌تواند درست تکلمی داشته باشد، پاسخ محبت‌های مادر را می‌داد و مادر و پسر این‌چنین مهربانانه با هم گفت‌و‌گو می‌کردند. صدای اذان مغرب که بلند شد، مادر برخاست تا به صفوف نماز جماعت خانم‌ها برسد و پسر ماند. با سینه روی زمین خوابیده و پدر کنارش به نماز ایستاده بود. نمی‌دانم مادر با امام رئوف چه نجوایی در دل کرد، ولی آنچه من در آن یک ساعت از پشت میز کفشداری و در فاصله چند متری از ایوان طلا دیدم، عشق‌ورزی مادری بود با پسر بیست‌و‌چند ساله‌اش. من فقط ساعتی در حرم امام رئوف شاهد عشق و محبت مادری بودم و آن مادر بیست‌وچند سال است که بیست‌و‌چهارساعته چنین عشق می‌ورزد، اما می‌دانم امام مهربان هم دعای چنین مادر عاشقی را بی‌پاسخ نخواهد گذاشت.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->