ایران وارد ششمین سال پیاپی از بحران کمآبی شده است؛ بحرانی که دیگر نه هشدار، بلکه واقعیتی عینی در سراسر کشور است. هر سال، میزان بارشها کمتر از میانگین بلندمدت میشود و سطح آب سدها، سفرههای زیرزمینی و رودخانهها پایینتر میرود. حالا دیگر خشکسالی فقط دغدغه کارشناسان محیطزیست نیست؛ روستاهای بیآب، زمینهای ترکخورده و شهرهایی که با محدودیت مصرف آب روبهرو هستند، نشانههای ملموس این واقعیت تلخاند.
بر اساس آمارهای رسمی، میزان بارندگی در بسیاری از استانها بین ۳۰ تا ۶۰ درصد نسبت به میانگین بلندمدت کاهش یافته است. حتی در استانهایی که روزگاری به بارشهای زمستانه و بهاری معروف بودند، حالا باران به مهمانی نادر تبدیل شده است. این روند نگرانکننده، نهتنها منابع آب شرب را تهدید میکند، بلکه کشاورزی و امنیت غذایی کشور را نیز در معرض خطر قرار داده است. از سوی دیگر، دمای هوا در حال افزایش است و تبخیر بیشتر، بر شدت بحران افزوده است.
در چنین شرایطی، سدها یکی پس از دیگری به خطوط قرمز نزدیک میشوند. برخی از سدهای بزرگ کشور کمتر از ۱۰ درصد آب دارند و مخازن بسیاری از آنها در آستانه خشکشدن کامل است. کشاورزان با زمینهای بیحاصل دستوپنجه نرم میکنند و شهروندان با قطع آب یا کاهش فشار آن روبهرو خواهند بود به ویژه وزارت نیرو اعلام کرده است مجبور به قطع شبانه آب در تهران هستیم. بحران آب در ایران، دیگر فقط مسئلهای طبیعی نیست؛ ریشههای آن در سوءمدیریت منابع، حفر بیرویه چاههای غیرمجاز و سیاستهای توسعهمحور بدون نگاه زیستمحیطی نیز نهفته است.
در کنار همه این چالشها، مردمی که از بیبارانی به ستوه آمدهاند، چشم به آسمان دوختهاند. آیین کهن دعای باران که سالها در سنتهای ایرانی و اسلامی ریشه دارد، بار دیگر بر زبانها جاری شده است. دعا برای باران، شاید در نگاه نخست یادآور باورهای مذهبی و امید معنوی باشد، اما در لایهای عمیقتر، نشانهای از پیوند ناگسستنی انسان و طبیعت است؛ پیوندی که اگر از آن غفلت کنیم، زمین با خشکی خود پاسخمان را خواهد داد.