مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ صبح مسکو سرد است و برف ریز از پشت شیشههای بلند آزمایشگاه میگذرد. در تالار تونل باد، چراغهای زرد روشناند و آندری با کت ضخیم خاکستریاش میان مهندسان قدم میزند و بهآرامی روی لبه ماکت آلومینیومی دست میکشد. اینجا کارخانه خیال نیست، کارخانه دقت است. او دانش آیرودینامیک را از کلاسهای ژوکوفسکی به زمین آزمایش میآورد و به فلز، رفتار میآموزد.
بیرون، شکل و شمایل هر هواپیما فقط یک نام است و درون این تالار، هزاران تصحیح میلیمتری، هزاران بار دست بردن در زاویهها و هزاران ساعت جروبحث بر سر چند گرم وزن وجود دارد. آندری وقتی روی نقشه خم میشود، انگار روی رمان بلندی کار میکند که هر فصلش یک هواپیماست. فصل بمبافکن دوربرد را با موتورهای پرقدرت مینویسد، فصل مسافربری جت را با سالن روشن و پنجرههای کشیده و فصل توربوپراپ اقیانوسپیما را با بلندپروازی شروع به نوشتن میکند.
در تمام این روزها و شبها، مهندسان جوان دورش حلقه زدهاند او از آنها دست مطیع نمیخواهد، ذهن نافرمان میخواهد. کسانی که جرئت کنند روی جدول، علامت سؤال بگذارند و بدانند چگونه آن سؤال را با داده پاسخ دهند. روی دیوار، عکس نخستین «ایانتی»ها کنار طرحهای جدیدش وجود دارد، خاطره و آینده همزمان به او نگاه میکنند.
روی باند، هوا روشن است. «تیو–۹۵» با چهار موتور توربوپراپ و پروانههای دوقلو مثل کشتی آهنی باد، غرش میکند و بدنهاش میلرزد و پرهها پرده هوا را میبُرند و آن صدای بم بهخصوص بلند میشود. این پرنده، سندی زنده از فلسفه آندری است. «تیو–۱۰۴» نخستین جت مسافربری شوروی بود که آسمانهای دهه۵۰ را مثل قطاری سریع برای مردم باز کرد با شیشههایی که آسمان زمستانی مسکو را قاب میکرد.
کنار آن، «تیو–۱۱۴» ایستاده، توربوپراپی عظیم که فرماندهان را با سرعت از قارهای به قار دیگر میبرد و ثابت میکند که شتاب یک منظومه مهندسی است. «تیو–۲» بمبافکن چابک جنگی با خطوط تیز و وظیفهای روشن است که در عملیاتها میدرخشد. هرکدام از این «تیو»ها بهواقع فصلهایی از کتابی طولانیاند که به قلم آندری نگاشته میشود. او کسی بود که اولینبار یک جت شرقی را پیش چشم غربیها روی زمین نشاند تا دنیا بفهمد شرق هم میتواند بخشی از افسانه دنیای مدرن باشد.
او هواپیما را نه یک اختراع که نوعی حل مسئله میبیند. گاهی عصرها، به همان تونل باد قدیمی باز میگردد و با ماکتی از نسل تازه کلنجار میرود. تا مسئله فتح آسمان هست، او چراغ این دفتر را روشن نگه میدارد؛ حتی اگر برف مسکو آن بیرون همهچیز را خاموش کرده باشد.
«آندری نیکلایویچ توپولف» در ۱۰ نوامبر ۱۸۸۸، در روستای پستومازوو شهر تور به دنیا آمد. نوجوانیاش با شیفتگی به فنوهنر گذشت و خیلی زود راه موسسه فنی مسکو و کلاسهای پدر آیرودینامیک روسیه، نیکلای ژوکوفسکی، را پیدا کرد و بهجای رؤیای شاعرانه پرواز، هندسه و عدد را آموخت.
در دهه۱۹۱۰، با بنیانگذاری «تساگی»، در صف نخست پژوهشهای پرواز ایستاد و نخستین هواپیماهای «ایانتی» را طراحی کرد. با اشارهای ظریف به نام خانوادگیاش که بعدها به «تیو» بدل شد. دهه۱۹۳۰ برای او هم دوران رشد صنعتی بود و هم روزگار تنگنا؛ در فضای تیره پاکسازیها بازداشت شد و وقتی آزاد شد، کار ناتمامش را با جدیت بیشتر پی گرفت.
جنگ جهانی دوم به دفتر او معنایی حیاتی داد. «تیو–۲» در جبههها به کار آمد و بعد از جنگ، جهان دو قطبی از مهندسان میخواست که اعتبار و پیروزی بسازند. در همین سالها، او بهعنوان مدیر دفتر طراحی، به پرورش نسلی از مهندسان پرداخت؛ نسلی که با دست سخت و ذهن نرم شناخته میشدند. زندگی شخصیاش آرام و کمحاشیه بود؛ کار، بخش اصلی روزهایش را میگرفت و خانواده، پناه عصرها و یکشنبهها بود.
پسرش آلکسی راه طراحی را پی گرفت و نام خانوادگی بهصورت طبیعی به سنتی کاری بدل شد. او در طول زندگی حرفهای خود طراحی یا نظارت بر طراحی بیش از صدنوع از هواپیما را برعهده داشت. او در سال ۱۳۵۱ خورشیدی در مسکو درگذشت و در گورستان نووودویچی و در کنار بسیاری از چهرههای فرهنگ و علم روسیه به خاک سپرده شد. امروز نام او در تاریخچه شرکتهای هوافضا، در کلاسهای آیرودینامیک و در موزههای پرواز کنار نمونههای واقعی و کارهایش میآید.
«توپولوف» برای ایرانیها فقط نام یک طراح روس نیست، واژهای است که وقتی در گفتوگوی روزمره میآید، فرسودگی و اضطراب را تداعی میکند. Tu-۱۵۴ سالها در خطوط داخلی ایران پرواز کرد و سوانح تلخ بسیاری را رقم زد. زمستان۱۳۸۰، پرواز ۹۵۶ ایرانایرتور در مسیر تهران–خرمآباد به «کوه سفید» برخورد کرد و تمام ۱۱۹ مسافر و خدمه در لحظه جان باختند. این حادثه هنوز در فهرست سنگینترین سوانح هوایی ایران باقی مانده است.

تابستان ۱۳۸۸ نیز پرواز ۷۹۰۸ کاسپین، Tu-۱۵۴M، تنها شانزده دقیقه پس از برخاستن از تهران، جایی حوالی قزوین سقوط کرد و ۱۶۸ نفر کشته شدند و هیچ بازماندهای نبود. از آن روز به بعد توپولوف نماد وحشت و حادثه در آسمان ایران شد. مشهد شاید بیش از همه، توپولوف را بهخاطر داشته باشد. شهری که در شهریور۱۳۸۵، پرواز ۹۴۵ ایرانایرتور هنگام فرود از باند خارج شد و آتش گرفت و ۲۸نفر کشته شدند و دهها نفر مجروح.

تصاویر بدنه شعلهور روی شانه باند، سالها در ذهن مسافران فرودگاه بینالمللی مشهد باقی ماند. پنج سال بعد، پرواز ۶۴۳۷ تابان در شرایط دید بسیار پایین با فرود اضطراری آتش گرفت، اینبار همه ۱۷۰نفر زنده ماندند، اما ۴۷ نفر آسیب دیدند، حادثهای که نشان داد ترس از توپولوف فقط از مرگ نمیآید، از تجربه تنبهتن خطر میآید.
پس از این سلسله سوانح، دولت بهتدریج پروازهای Tu-۱۵۴ را متوقف کرد و در بهمن۱۳۸۹ رسما سازمان هواپیمایی کشوری دستور داد که این هواپیما از ناوگان خارج شود. از آن پس، توپولوف در ایران از آسمان به خاطره رفت و تصویر تاریکش در ذهنها باقیماند. توپولوف برای ما، هم تاریخ صنعت هوانوردی است و هم تاریخ یک احساس جمعی از تحریم و کابوسهای فرسودگی در یک قاب.