حانیه سالم | شهرآرانیوز؛ زیارت یعنی ملاقات؛ دیداری از جنس عشق، نه تشریفات؛ دیداری که در آن، دل میبیند و جان میشنود. زیارت گفتوگویی است میان عاشق و محبوب؛ فرصتی برای رفع دلتنگیِ همراهی که در دنیا و آخرت جستوجویش میکنی. آنگاه که میگویی: «أن یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخره»، درحقیقت وعده همراهی میدهی و میگیری.
زیارت، همنشینی با انسانهای آسمانی است؛ ماندن در حضور کسانی که هرچه بیشتر کنارت باشند، رنگوبویشان در تو مینشیند؛ رنگوبویی از جنس «صبغها...»، رنگ خدا. این حضور فقط خواندن زیارتنامه و بوسیدن ضریح نیست، بلکه تغییری در حال دل است؛ حضوری که آداب خود را میطلبد.
درمیان همه زیارات، «زیارت جامعهکبیره» جایگاهی ویژه دارد؛ پرتویی از معرفت امامهادی (ع) که اهلبیت (ع) را با واژههایی سنجیده و سرشار معرفی میکند. علامهمجلسی (ره) آن را از صحیحترین و والاترین زیارات دانسته است. یکی از درخشانترین فرازهایش، جمله کوتاه، اما ژرف «وَ التَّامِّینَ فِی مَحَبَّها...» (و کاملان در محبت خدایند) است؛ سخنی که نشان میدهد امامان، نهفقط دوستداران خدا، بلکه کاملان در محبت اویند.
«و آنان که در محبت خدا کاملاند.» امامهادی (ع) در این جمله کوتاه، حقیقتی را آشکار میکند: اهلبیت (ع)، در عشق به خدا به نهایت رسیدهاند. محبت آنان به او، نه احساسی گذرا، بلکه وجودی سراسر الهی است. آنان چنان در دوستی خدا ذوب شدهاند که رفتار و نگاهشان از محبت الهی سرچشمه میگیرد؛ همانگونه که شعله از آتش جدا نیست.
برای فهم بهتر این معنا، کافی است به تجربه خودمان از عشق بنگریم. وقتی کسی را واقعا دوست داری، ناخودآگاه شبیه او میشوی؛ از آنچه او نمیپسندد، دوری میکنی و کارهایی میکنی که دلش را خشنود سازد. محبت اهلبیت (ع) به خدا در بالاترین مرتبه از همین سنخ است. آنان در اخلاق، عبادت، مهربانی با مردم و حتی در سکوتشان، تجلی عشق الهیاند؛ همچون نوری برگرفته از خورشید که دیگر تاریکی را نمیپذیرد.
محبت الهی مراتبی دارد؛ هرکه به اندازه معرفت و ظرفیت دل خویش، بهرهای از آن میبرد. ما ممکن است خدا را بهخاطر نعمتهایش دوست بداریم، اما «تامین فی محبها...» یعنی رسیدن به نقطهای که دیگر عشق، منفعتطلبانه نیست. همانگونه که مادری بیقیدوشرط فرزندش را دوست دارد، امامان نیز خدا را تنها از سر عشق میخواهند؛ نه از ترس دوزخ، نه برای بهشت، بلکه، چون او را شایسته محبت مییابند.
شاید بپرسیم چگونه میتوان به چنین مقامی نزدیک شد؟ پاسخ در «تأسی» است؛ یعنی شبیهشدن. هرچه بیشتر با یاد و رفتار اهلبیت همراه شویم، محبت الهی در دل ما نیز بیشتر میجوشد؛ درست مثل آهنی که وقتی در آتش بماند، خودش هم سرخ و درخشان میشود.
و سرانجام، وقتی میگوییم «السلامعلیکم یا التامین فیمحبها...»، دست بر سینه میگذاریم و به محبوبمان، خدا، سلام میدهیم، گویی میگوییم: «ما را در این راه عشق یاری کنید.» زیارت تنها لفظ و لقلقه زبان نیست؛ تمرینی است برای عاشقتر شدن. اگر با این نگاه به زیارت برویم، هرگام ما بهسوی حرم، نشانهای از محبت الهی خواهد بود که آرامآرام در قلبمان کامل میشود، تاجاییکه دلتنگیمان خود به عبادت بدل شود.
محبت الهی در نگاه امامان فقط در عبادت نیست، در اجتماع نیز جلوه دارد. آنان با بندگان خدا مهرباناند؛ زیرا همه را نشانهای از محبوب خود میبینند. حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) هنگامی که نانشان را میان یتیم و اسیر و فقیر تقسیم میکنند، این کارشان از سر عدالت صرف نیست، بلکه از عشقی الهی سرچشمه میگیرد. هرکه در محبت خدا کامل شود، تمام هستی را جلوهای از او میبیند و به همه مهر میورزد.