وقتی نگاهی به سیره اهلبیت (ع) بهویژه امامرضا (ع) و امامجواد (ع) میاندازیم، درمییابیم که دفاع آنها از حق و حقیقت با گفتوگوی علمی و استدلال بوده است، تاجاییکه یکی از نقلهایی که درباره چگونگی شهادت امامجواد (ع) در تاریخ آمده است، این است که «وقتی یکی از علمای دربار معتصم عباسی، یک فتوای اشتباه صادر کرد و امامجواد (ع)، آن فتوا را با استدلال به قرآن اصلاح کردند، آن عالم درباری نزد معتصم از امام بدگویی کرد و زمینهساز به شهادت رساندن آن امام همام شد.»
درباره زندگانی علمی پدر بزرگوارشان، امامرضا (ع)، نیز مناظرات بسیاری در تاریخ ثبت و ضبط شده است که درمیان آنها، اسم جاثلیق (عالم بزرگ مسیحی) و رأسالجالوت (پیشواى بزرگ یهودیان) نیز دیده میشود. بررسی تفصیلی این مناظرات در این مختصر نمیگنجد، اما نکتهای که وجود دارد، این است که هیچگاه در مواجهه اهلبیت (ع) با مخالفان، بیادبی و بیاحترامی به طرف مقابل را نمیبینید؛ چراکه با دستمالِ کثیف نمیشود شیشه را تمیز کرد و با بیاخلاقی نمیشود از حق دفاع کرد.
چند روز پیش، مناظرهای در فضای مجازی شکل گرفت که در آن، یک طرف مناظره، صحبتهای ناروایی را درباره ساحت مقدس اهلبیت (ع) بیان کرد و طرف مقابل که یکی از استادان تاریخ شیعه بود، با استدلال و منطق، پوچ بودن ادعای طرف مقابل را ثابت کرد، اما پس از این مناظره، افرادی که دربین آنان برخی مداحان مطرح هم دیده میشوند، شروع به فحاشی و توهینهای ناروا به آن شخص کردند که برخی توهینها علاوهبر معصیت الهی، حد و مجازات نیز بههمراه دارد.
باید به این افراد گفت کجای سیره اهلبیت (ع) چنین چیزی را مشاهده کردهاید که به خود اجازه میدهید چنین رفتاری داشته باشید؟ فحاشی در نگاه عوامالناس، نیز از شخصی بروز میکند که دستش از استدلال خالی است. باطل بودن مخالفان، دلیلی برای فحاشی نمیشود. در میانه جنگ صفین، حجربنعدى و عمروبنحمق که از اصحاب معروف حضرت على (ع) بودند، به شامیان دشنام مىدادند.
امام آنها را خواست و از این کار نهى فرمود. عرض کردند: «اى امیرمؤمنان! مگر ما برحق نیستیم؟» فرمود: «آرى!» پرسیدند: «مگر آنها بر باطل نیستند؟» فرمود: «آرى.» سپس عرض کردند: «پس چرا ما را از بدگویى به آنان نهى مىکنى؟» فرمود: «إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ: من دوست ندارم زبان شما به دشنام آلوده شود.»
سباب در لغت به معنای کسی است که بدگویى مىکند و حقیقت «سب»، بدگویى کردن و دشنام دادن توأم با هتک طرف است؛ مانند خطاب کردن طرف به احمق، بىشعور، پست، رذل و... و «قذف» (نسبتهاى نارواى ناموسى دادن) از مراحل شدید «سب» است و در بسیارى از موارد، حد شرعى هم دارد. اینکه یک نفر که بهعنوان مداح اهلبیت (ع) شناخته میشود، بالای منبر رسول خدا (ص) به مسلمانی که انحراف اعتقادی دارد، نسبتهای ناروای ناموسی بدهد، هیچ جایگاهی در مکتب اهلبیت (ع) ندارد.
«عمروبننعمان جعفى» نقل میکند که امامصادق (ع) رفیقی داشتند که هیچگاه از امام جدا نمیشد. روزی در بازار کفشفروشان همراه امام میرفت و پشتسر ایشان، غلام سیاهپوست وی میآمد. آن مرد با غلامش، کاری داشت و سهمرتبه پشتسر خود را نگاه کرد و او را ندید.
دفعه چهارم وقتی رو برگرداند و غلام را دید، صدا زد: «ای زنازاده، کجا بودی؟» در روایت آمده است که تا امامصادق (ع) این کلمه را شنیدند، دست خود را بالا آوردند و به پیشانی زده، فرمودند: «سبحانا...! مادر او را به زنا متهم میکنی؟» آن مرد گفت: «یابنرسولا...، مادر این غلام، مشرک است و اهل فلان منطقه.» امامصادق (ع) فرمودند: «مگر نمیدانی هر ملتی طبق آیین خود، نکاح و ازدواجی دارند؟ از من دور شو!» راوی میگوید هیچگاه دیگر آن فرد را همراه امام ندیدم تا زمانی که مرگ بین آنها فاصله انداخت.
لازم به ذکر است که چنین نسبت ناروای ناموسی دادن به فردی که مسلمان نیست، اما طبق مکتب خودشان با ازدواج رسمی و شرعی بهدنیا آمده است، در فقه شیعه جایز نیست. حالا چطور عدهای میخواهند به وسیله امری که اهلبیت (ع) اجازه ندادهاند، از مکتب اهلبیت (ع) دفاع کنند؟ این دفاع کردن نیست؛ دوستی خالهخرسه است.
این گناه سنگینتر میشود وقتی که با این کار، عده زیادی را نسبتبه دین بدبین کنیم و تصور غلطی از مکتب اهلبیت (ع) برایشان ایجاد کنیم. اگر قصد دفاع از مکتب اهلبیت (ع) را داریم، باید طبق سیره و روش خودشان به این امر بپردازیم؛ با دستمال کثیف نمیشود شیشه کثیف را تمیز کرد.