ادبیات الکترونیک و بازخوانی یک نظریه در عصر هوش مصنوعی | مرگ مؤلف، تولد پرامپت

  • کد خبر: ۳۷۸۹۹۱
  • ۲۴ آذر ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۱
ادبیات الکترونیک و بازخوانی یک نظریه در عصر هوش مصنوعی | مرگ مؤلف، تولد پرامپت
بارت وقتی از "مرگ مؤلف" حرف می‌زد، منظورش این بود که نویسنده کارش با نوشتن تمام می‌شه و بعد از اون، این خواننده‌ست که با "تفسیر" خودش به متن معنا می‌بخشه.

هفته پیش با سارا، برادرزاده هفده ساله مرتضی، در کافه شهرکتاب نشسته بودیم. بحث به جلسه دفاع رساله‌ام کشید. وقتی پرسید موضوع تزم دقیقا چه بود، نفسی عمیق کشیدم. از آنجا که همیشه معتقد بوده‌ام اگر نتوانی چیزی را برای یک کودک (بماند که سارا نوجوان بود!) توضیح بدهی، یعنی خودت هم آن را عمیقا نفهمیده‌ای، آستین‌ها را بالا زدم و شروع کردم به توضیح مسئله. با کنجکاوی و هیجان گوش می‌داد و همین من را برمی‌انگیخت که دقیق‌تر و با جزئیات بیشتری مسئله را شرح دهم. تا اینکه رسیدم به نظریه «مرگ مؤلف» رولان بارت.

 هرچه تلاش می‌کردم این مفهوم را توضیح دهم، برایش انتزاعی و پیچیده به نظر می‌رسید. می‌گفت: «یعنی چی نویسنده می‌میره؟ بالاخره یکی اون کتاب رو نوشته دیگه!». از بحث نظری خسته شدم. با خودم گفتم «چرا بحث را از آن سر پی نگیرم؟» همین شد که لپ‌تاپم را باز کردم و گفتم: «بذار بهت نشون بدم.»

از هوش مصنوعی خواستم داستانی کوتاه درباره یک ساعت‌ساز تنها بنویسد. نوشت. بعد، رو به سارا گفتم: «خب، حالا تو به عنوان خواننده، دوست داری داستان چطور پیش بره؟». لبخندی زد و با لحنی که انگار بدیهی‌ترین حقیقت جهان را می‌گوید، پاسخ داد: «باید عاشق بشه دیگه!».

به ماشین دستور دادم که یک شخصیت دختر به داستان اضافه کند. اضافه کرد. مسیر داستان را با هم جلو می‌بردیم. به پایان داستان که رسیدیم، سارا گفت: «نه، این پایانش خیلی تلخه، عوضش کن». پایانش را عوض کردم. در عرض چند دقیقه، چنان غرق در کارگردانی داستانمان شده بودیم که کم‌کم داشت هدف اصلی یادم می‌رفت.

وقفه کوتاه چیده‌شدن دونات شکلاتی و چای روی میز، مرا به خود آورد و رسالت علمی‌ام را به یاد آوردم. دستم را به نشانه توقف بالا بردم و گفتم: «صبر کن! حالا یک سؤال: نویسنده این داستان کیست؟». سارا مکثی کرد و گفت: «خب... هر دومون؟ یا شاید هیچ‌کدوم؟»

لبخندی زدم و گفتم: «دیدی؟ این همون لحظه است که می‌خواستم بهش برسم. یادت هست می‌گفتی بالاخره یکی باید کتاب رو بنویسه؟ بارت وقتی از "مرگ مؤلف" حرف می‌زد، منظورش این بود که نویسنده کارش با نوشتن تمام می‌شه و بعد از اون، این خواننده‌ست که با "تفسیر" خودش به متن معنا می‌بخشه.

اگر انقلاب‌های تکنولوژیک نیم‌قرن اخیر، از ظهور کامپیوتر‌های شخصی و برنامه‌نویسی قاعده‌بنیاد تا یادگیری ماشین و به‌خصوص مدل‌های زبانی بزرگ هوش مصنوعی که الان باهاش قصه نوشتیم، نبود، حرفش همیشه در حد یک ایده باقی می‌موند. در این مدل‌ها، البته ما دیگه فقط متن رو تفسیر نمی‌کنیم؛ بلکه به صورت عملی و مادی، خودِ متن رو تیکه‌تیکه می‌کنیم و از نو می‌چینیم. منظورم اینه که «مرگ مؤلف» دیگه یک بحث انتزاعی درباره معنا نیست؛ یک واقعیت فنی هست که روی میز کافه، جلوی چشمامون داره اتفاق می‌افته....»

برای اینکه بفهمیم چرا این واقعیت فنی تا این حد تکان‌دهنده است، شاید بد نباشد که برای لحظه‌ای به خودِ ایده غبارگرفته بارت بازگردیم.

رولان بارت در مقاله مشهورش، می‌خواست متن را از آنچه «استبداد مؤلف» می‌نامید، رها کند. او معتقد بود که نیت، زندگی و روان‌شناسی نویسنده نباید به قفسی برای معنای متن تبدیل شود. در جهان چاپ، این یک ایده انقلابی، اما کاملا ذهنی بود. کتاب، یک شیء فیزیکی تمام‌شده و ثابت بود. «مرگ مؤلف» در ذهن خواننده و در فرایند تفسیر اتفاق می‌افتاد، نه روی کاغذ.

اما هوش مصنوعی این بازی را از جهان ذهن به جهان ماده کشانده است. متن در تعامل با یک مدل زبانی بزرگ، دیگر یک شیء ثابت نیست؛ بلکه یک «امکان» سیال است. او دیگر یک مجسمه تمام‌شده نیست که ما تنها بتوانیم از زوایای مختلف به آن نگاه کنیم؛ او توده‌ای از گِل رس است که هر لحظه آماده است تا با دستان ما شکل جدیدی به خود بگیرد. در این فرایند، «خواننده» صرفا یک مفسر نیست، بلکه یک «هم‌آفرین» است.

اینجاست که نقش نویسنده نیز به کلی دگرگون می‌شود. اگر مؤلف به معنای کلاسیک کلمه مرده است، در عوض، «مهندس پرامپت» متولد شده است. خلاقیت در این دنیای جدید، دیگر لزوما در آفرینش کلمات از عدم نیست، بلکه در هنرِ پرسیدن سؤال درست، در ظرافتِ هدایت کردن یک گفت‌و‌گو و در معماری یک زمینه فکری است که ماشین را به سمت خلق اثری معنادار سوق دهد. نویسنده به یک کارگردان بدل شده که به جای بازیگر، با یک هوش غیرانسانی کار می‌کند؛ هوشی که تمام نمایشنامه‌های تاریخ را خوانده، اما هیچ درکی از عشق، نفرت یا مرگ ندارد.

بنابراین، آن رابطه دوگانه قدیمی «نویسنده-خواننده» حالا به یک مثلث پیچیده و جدید «نویسنده-ماشین-خواننده» بدل شده است. ماشین در این میان، یک واسطه خنثی و نامرئی نیست.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.