آزادگان ما از جمله ممتازترین فرزندان وطن هستند که در تلخترین روزها و مشقتبارترین برههها سرفراز زیستند و قامت افراشته آنان امضای سربلندی شد پای صفحاتی که بهنام ایران در تاریخ ثبت شده است. آنان «ایستادند» پای حق و حقیقتهایی که بدان باور داشتند. زیست مؤمنانه و متعالی آنان باعث شد جامعه آزادگان ما بهنسبت از باسوادترین جوامع باشند. آنان ثابت کردند که اگر مرد روزهای سخت باشیم، اگر نگاهمان به افقهای بلند و باور و توکلمان به خدا باشد، سختیهای بزرگ هم کوچکتر از آناند که اراده ما را سست و همت ما را زمینگیر کنند. یادم هست سال ۱۳۶۹ که آزادگان برمیگشتند، در مواجهه با دوستان آزاده، نهفقط در برابر تعالی روح و بلندی همتشان سر فرود میآوردیم که بهعینه میدیدیم آنان که در بدترین شرایط و سختترین مکانها و اوضاع بودند، بهمراتب در تحصیل علم و تهذیب نفس از ما که در کانونهای علمی بودیم، موفقتر و باسوادترند. آنان نهفقط به مباحث معرفتی توجه کرده بودند که در دانشهای دیگر بهویژه آشنایی و تسلط بر زبانهای خارجی هم موفقیتهای چشمگیری داشتند؛ بنابراین وقتی قرار شد ادامهتحصیل بدهند، آنانی که من میشناختم، از سهمیه رزمندگان هم استفاده نکردند، بلکه با توجه به بنیه علمی خویش، بدون کلاس کنکور و استفاده از کاتالیزورهای دیگر علمی، با کسب رتبههای بالا، بالانشین کلاسهای درس هم شدند. ویژگی ممتاز دیگری که آن روز در رفتارشان نمودار بود، بیتوقعی آشکار بود. آنان اصلا حس طلبکاری نداشتند، بلکه خود را نسبت به شهدا، جامانده و نسبت به آرمانهای امام و ولایت، متعهد و نسبت به کشور و انقلاب، بدهکار حساب میکردند و با این نگاه هم خود را وقف خدمت بیشتر میدانستند تا سالهای نبودن را جبران کنند؛ حال آنکه سالهای «نبودن» شان سرشار از «بودن» و نقشآفریدن بود. آنان در دیار غربت، نگاهبان غیرت ایرانی و معرفت اسلامی بودند و کار را بهجایی رساندند که زندانبانان عراقی، خود را اسیر اینان میدانستند. شاید اگر پژوهشگران به بررسی و مقایسه شیوه مقاومت و شأن آزادگان ما با اسرای عراقی میپرداختند و حاصل این مطالعات در اختیارمان قرار میگرفت، بهتر درک میکردیم که عیار فرزندان وطن قابلمقایسه با دیگران نیست.
البته سبک اسیرداری ما هم قابلمقایسه با دشمن نبود؛ ما تونل مرگ نمیساختیم، به شکنجه دست نمییازیدیم، از عذاب دیگران لذت نمیبردیم. شیوه ما در اوج جنگ و نامردیهای دشمن هم با آنان متفاوت بود. خلبانان آنها از شلیک به کشاورزان و دامداران صحراگرد و حتی دامها و مزارعشان دریغ نمیکردند، چه رسد به شهرها، اما حسین خلعتبری ما وقتی میبیند یک خودرو در حال گذر از روی پل است، در میان جهنم آتش پدافند دشمن، دوری اضافه میزند تا خودرو بگذرد و بعد پل را بزند. تکتیرانداز ما وقتی سرباز دشمن را در حال نوشیدن آب میبیند، شلیک نمیکند، اما دشمن... بگذریم! جنس رفتار رزمندگان ما با دشمن فرق میکرد. سلوک آزادگان ما را هم با اسرای هیچ کشوری نمیتوان مقایسه کرد. فقط باید از آنان درس آموخت که امروز به آموختههای آنان در زندگی مقاومتیشان بهشدت نیازمندیم. باید بیاموزیم چگونه از حداقلها حداکثر بهرهها را بردند تا امروز در بسیار داشتههایی که در اختیار داریم، بهره کافی را ببریم.
انشاءا...