جمع رزمندههای زمان جنگ که جمع میشود، یک رجعت زیبا شکل میگیرد به زیباترین فصل حیات که تجربه کردهایم. اخمها باز میشود، مهربانی، پهنای صورتها را میگیرد و باز، برادر میشوند همه آنانی که شاید تا ساعتی پیش، جناب دکتر و استاد و سردار و سرهنگ بودند. انگار نام جبهه معجزه میکند، چنانکه در شب شهادت سردار شهیدسیدعلی ابراهیمی، فرمانده گردان الحدید و مسئول محور عملیاتی لشکر۲۱ امامرضا (ع)، جلوهای از خود را نشان داد تا همه به خوانشی امروزین از دیروز برسیم و به این حقیقت که نیاز زندگی امروز بیش از هرچیز دیگر فرهنگی است که در جبهه شکل گرفت. فرهنگ خود را ندیدن، طلبکار نبودن، احساس دین به مردم و انقلاب و وطن، ایستادن تا پای جان و تعریف هندسه مقاومت. همانیکه در خطبههای ۲۷دی رهبر انقلاب هم به زیبایی مطرح شد. پایه سخن اگرچه بیان ویژگیهای این سردار شهید بود، اما انگار درس میخواندیم از کتابی که در شخصیت سیدعلی ابراهیمی، تحریر شده بود. شجاعت، گوهری بود که سید در نگاه «اسدی» نشان گذاشته بود و برای حمید فیضآبادی نیز او چهرهای ممتاز بود که باید به نسل امروز معرفی شود. نه فقط او که هماندیشان مجاهد او بهویژه امروز باید از فرمانده دیروز لشکر۲۱ امامرضا و فرمانده امروز سپاه قدس سخن گفت. همو که با عنوان «سردار شامی» از صبح پیروزی نوید میدهد و خواب شام تا بام را بر تکفیریها و صهیونیستها حرام کرده است. دور، چون با «علی معنوی» افتاد، سخن را به رفتار معنوی علی ابراهیمی کشاند که نهفقط حساب حرفهایی که میزند را داشت که برای آنچه میشنود هم به حساب و کتاب معتقد بود. او که افتخار خویشاوندی شهید را دارد از تحفظ سیدعلی ابراهیمی درباره مرزهای اخلاق گفت و تأکید کرد اگر آنان به مقام عظمای شهادت رسیدند، به این دلیل بود که شهادت را زندگی میکردند. او تراز زندگی ابراهیمی و دیگر شهدا را اخلاق نبوی دانست که در همه شئون زندگیشان جاری بود. این راوی دفاع مقدس، البته گریزهایی هم به روزهای عملیات و قهرمانان شهیدش زد که خود روضه بود و دلها را به کربلا میبرد. آنجاکه از محمدحسین، سرباز مازنی، گفت که بهخاطر نامه مادرش او را به خط نمیبردند، اما وقتی برگه ترخیص او صادر شده بود، اصرار کرد او را به عملیات کربلای۵ ببرند. وقتی گفتند در زمان خدمتت به حرمت مادرت و خواهرانت که سرپرستشان بودی، تو را اجازه خط ندادیم؛ حالا چگونه اجازه دهیم و آن رعناجوان، نامه مادر را به خط خواهر ارائه کرد و تقاضای رفتن به خط. او گفت در همین عملیات محمدحسین به حسین سیدالشهدا (ع) پیوست درحالیکه تیر تکلول بدن پاکش را در هم دریده بود و در آخرین لحظات، رو به کربلا با سلام به امام حسین (ع)، آسمانی شد. سیدغلامرضا هاشمی دیگر راوی بود که از ابراهیمی گفت. او شهادت داد که در منطقه عملیاتی بدر، سیدعلی ابراهیمی، درمعرض آتش عقبه آرپیجی قرار گرفت و صورتش چنان سوخت که بویش همهجا را برداشت و به قاعده باید همان دم به عقب برمیگشت، اما تا آخرین ساعت روز سوم ماند و شاهکاری خلق کرد که هادی نعمتی آن را کامل گفت؛ سید که به زبان عربی مسلط بود، با معجزه کلام و صلاح به جای سلاح، دشمن را زمینگیر کرد، بهگونهایکه پایان کلامش، ۶۰۰جنگجوی عراقی دستهای خود را بالا بردند و به این سو آمدند. احمد نسائی، اما به شخصیت اخلاقی این فرمانده شهید پرداخت که هم در زندگی خانوادگیاش، وصلآفرین شده بود و هم در جبهه وقتی او به عنوان فرمانده گردان، چند نیرویش را تنبیه کرده بود، او را به شیوه درست تربیتی راه نمود و نسائی امروز هم او را راهنمای خویش میداند و گرههای روزگار را بر سر مزار سید شهید میگشاید. باری، «شبِ آفتابی» شکل گرفت در سالگرد شهید سیدعلی ابراهیمی و خدا کند همچنان روشن بماند به یاد شهدا.